دفاع مقدس
📆 ۳۰ مهر ۱۳۶۲ - سالروزشهادت حاج مهدی کازرونی، فرمانده طرح و عملیات لشکر۴۱ثارالله در عملیات والفجر۴
💠 خاطرهای از دوران کودکی شهید حاج مهدی کازرونی:
▫️دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر.
از او خواست که فردا بیاید مدرسه،
مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت:
«این دفعه رو با پدرت برو، چقدر من بیام ضمانت تو رو بکنم؟»
پدر دستهای کبود مهدی را در دستش گرفت و گفت:
«دوباره به معلمات گیر دادی؛
مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش،
بی حجابند که باشند، تو دَرست رو بخون.ببین چطوری کتکت زدند.»
مهدی که هشت سال بیشتر نداشت؛ گفت:
«برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها مسلمون نیستند؟
مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند؟»
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⭕️ خاطرهای دیگر: در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتابهایش میکند و میگفت:
➖دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز میکنم، چشمم به اینها بیفته!
🔸زمانی که کسی جرأت نمیکرد اسمی از خاندان سلطنت بیاورد، که در این صورت سروکارش به "ساواک" و شهربانی میافتاد.
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⭕️ خاطرهای دیگر، #دوران_انقلاب :
ایستاده بود کنار در مسجد.
مردم میخواستند بعد از یکاعتراض آرام، از مسجدخارج شوند.
ناگهان مهدی عکس امام را بالای سر گرفت و فریاد زد: یا مرگ یا خمینی...
دفاع مقدس
📆 ۳۰ مهر ۱۳۶۲ - سالروزشهادت حاج مهدی کازرونی، فرمانده طرح و عملیات لشکر۴۱ثارالله در عملیات والفجر۴
💠 خاطرهای از دوران کودکی شهید حاج مهدی کازرونی:
▫️دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر.
از او خواست که فردا بیاید مدرسه،
مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت:
«این دفعه رو با پدرت برو، چقدر من بیام ضمانت تو رو بکنم؟»
پدر دستهای کبود مهدی را در دستش گرفت و گفت:
«دوباره به معلمات گیر دادی؛
مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش،
بی حجابند که باشند، تو دَرست رو بخون.ببین چطوری کتکت زدند.»
مهدی که هشت سال بیشتر نداشت؛ گفت:
«برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها مسلمون نیستند؟
مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند؟»
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⭕️ خاطرهای دیگر: در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتابهایش میکند و میگفت:
➖دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز میکنم، چشمم به اینها بیفته!
🔸زمانی که کسی جرأت نمیکرد اسمی از خاندان سلطنت بیاورد، که در این صورت سروکارش به "ساواک" و شهربانی میافتاد.
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⭕️ خاطرهای دیگر، #دوران_انقلاب :
ایستاده بود کنار در مسجد.
مردم میخواستند بعد از یکاعتراض آرام، از مسجدخارج شوند.
ناگهان مهدی عکس امام را بالای سر گرفت و فریاد زد: یا مرگ یا خمینی...
دفاع مقدس
📆 ۳۰ مهر ۱۳۶۲ - سالروزشهادت حاج مهدی کازرونی، فرمانده طرح و عملیات لشکر۴۱ثارالله در عملیات والفجر۴
💠 خاطرهای از دوران کودکی شهید حاج مهدی کازرونی:
▫️دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر.
از او خواست که فردا بیاید مدرسه،
مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت:
«این دفعه رو با پدرت برو، چقدر من بیام ضمانت تو رو بکنم؟»
پدر دستهای کبود مهدی را در دستش گرفت و گفت:
«دوباره به معلمات گیر دادی؛
مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش،
بی حجابند که باشند، تو دَرست رو بخون.ببین چطوری کتکت زدند.»
مهدی که هشت سال بیشتر نداشت؛ گفت:
«برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها مسلمون نیستند؟
مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند؟»
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⭕️ خاطرهای دیگر: در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتابهایش میکند و میگفت:
➖دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز میکنم، چشمم به اینها بیفته!
🔸زمانی که کسی جرأت نمیکرد اسمی از خاندان سلطنت بیاورد، که در این صورت سروکارش به "ساواک" و شهربانی میافتاد.
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⭕️ خاطرهای دیگر، #دوران_انقلاب :
ایستاده بود کنار در مسجد.
مردم میخواستند بعد از یکاعتراض آرام، از مسجدخارج شوند.
ناگهان مهدی عکس امام را بالای سر
گرفت و فریاد زد: یا مرگ یا خمینی...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱