🔹به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام
💠 خاطرات آزادگان از عزاداریهای ماه محرم در اردوگاههای رژیم بعث
🏴 #محرم_در_اسارت
✍️ راوی: آزاده شهید سیدعلی اکبر مصطفوی
◀️ بعثی ها قبل از فرا رسیدن ماه محرم مخالفت خود را با عزاداری از طریق مسوولان آسایشگاه ها به گوش اسرا رساندند و تهدید کردند در صورت توجه نکردن به این دستور عقوبت سختی در انتظار شماست. معتمدین اردوگاه گفتند چون اسیر دشمن هستیم، باید در این مورد تقیه کنیم، یعنی طوری عزاداری کنیم که باعث حساسیت بعثی ها نشود. بچه ها هم با این تصمیم موافق بودند.
▫️تا شب عاشورا عزاداری آرام به طوری که بعثی ها متوجه نشوند ادامه داشت. ولی شب عاشورا یک دفعه سکوت نُه شبه شکسته شد. همه پیراهن هایمان را از تن درآوردیم، برق آسایشگاه را خاموش کردیم -این در حالی بود که خاموش کردن برق از نظر دشمن جرم بزرگی محسوب می شد- و در تاریکی شب نوحه خوانی و سینه زنی شروع شد. به پیروی از آسایشگاه شماره یک که من در آن بودم بقیه آسایشگاه ها هم عزاداریشان را شروع کردند؛ صدای فریاد "یا حسین" "یا حسین" اسرای اردوگاه #رمادی که تعدادشان دو هزار و چهارصد نفر بودند، در دل شب در اردوگاه طنین انداخت.
🚩 فریاد "یا حسین، یا حسین" بچه ها که مطمئنا از کیلومترها دورتر شنیده می شد شاید به گوش مردم شهر رمادی هم رسید. عشق و دلباختگی اسرا به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع)، اسرا را طوری شیفته خود کرده بود که در آن شب به تنها چیزی که فکر نمی کردند، شکنجه سربازان بعثی بود.
🏴 عزاداری همچنان ادامه داشت تا اینکه یک دفعه متوجه شدیم که بیش از پنجاه نفر از سربازان و نگهبانان در حالی که چوب و کابل های برق فشار قوی در دست دارند، وارد اردوگاه شده و مستقیما به طرف آسایشگاه شماره یک می آیند.
🔴 با عصبانیت و فریاد در آسایشگاه را باز کردند و در همان تاریکی شب با کابل، چوب و لگد به جان اسرا افتادند. ناله و فریاد اسرا با نوای "یا حسین، یا حسین" در هم آمیخته بود. شکنجه جلادان بعثی بیش از ده دقیقه ادامه داشت.
🔹 بعد از کتک کاری مفصل، برق آسایشگاه را روشن کردند. وضعیت بچه ها واقعا رقت انگیز بود. خیلی ها روی زمین افتاده و می نالیدند، بقیه هم با بدن های خون آلود و زار و نزار به دیوار تکیه داده بودند.
🔺 با ضربه چوبی که به سرم خورد، سرم گیج می رفت طوری که چشمانم جایی را نمی دید. فکر نمی کردم دیگر روی سلامتی را ببینم اما به لطف خدا طولی نکشید که حالت طبیعی خود را به دست آوردم.
🔴 چند دقیقه بعد، آنها که سینه هایشان در اثر سینه زنی بیشتر از دیگران سرخ شده بود، مجددا مورد شکنجه قرار گرفتند. صدای فریاد یا حسین یاحسین دو هزار و چهارصد نفر اسیر زیر شکنجه بعثی های خون آشام تا دو بعد از نیمه شب ادامه داشت. تازه بعدش هم تعدادی را به عنوان گرداننده برنامه عزاداری از میان اسرا جدا کرده و در بیرون اردوگاه شکنجه کردند!!
◀️ همه تصورمان این بود در آن شب حداقل بیش از پنج نفر شهید خواهیم داشت، ولی به خواست خداوند و حرمت خون امام حسین (ع) و یارانش هر چند مجروح زیاد داشتیم اما تلفات نداشتیم.
⚪️ بعد از ماجرای عاشورای حسینی در سال ۵۹ در اردوگاه رمادی، دشمن تا سالها بعد از برگزاری مراسم عزاداری بالاخص در ایام محرم، طرح و نقشه دیگری را به اجرا درآورد. دو روز مانده به تاسوعا و عاشورا آمپول هایی به بدن اسرا تزریق می کردند که حداقل تا سه شبانه روز حالت استفراغ توام با سرگیجه و سردرد داشتیم طوری که قادر به حرکت نبودیم. تازه با این همه، بارها مسوولان اردوگاه با گستاخی ادعا می کردند که رژیم عراق طبق قوانین سازمان ملل با اسرا رفتار می کند. در صورتی که عملا بر خلاف قرارداد ژنو که اسرا مجاز هستند به اعمال دینی و مذهبی خود عمل کنند، عمل می کردند!!
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ دفاع مقدس ۲
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔹به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام
💠 خاطرات آزادگان از عزاداریهای ماه محرم در اردوگاههای رژیم بعث
🏴 #محرم_در_اسارت
✍️ راوی: آزاده شهید سیدعلی اکبر مصطفوی
◀️ بعثی ها قبل از فرا رسیدن ماه محرم مخالفت خود را با عزاداری از طریق مسوولان آسایشگاه ها به گوش اسرا رساندند و تهدید کردند در صورت توجه نکردن به این دستور عقوبت سختی در انتظار شماست. معتمدین اردوگاه گفتند چون اسیر دشمن هستیم، باید در این مورد تقیه کنیم، یعنی طوری عزاداری کنیم که باعث حساسیت بعثی ها نشود. بچه ها هم با این تصمیم موافق بودند.
▫️تا شب عاشورا عزاداری آرام به طوری که بعثی ها متوجه نشوند ادامه داشت. ولی شب عاشورا یک دفعه سکوت نُه شبه شکسته شد. همه پیراهن هایمان را از تن درآوردیم، برق آسایشگاه را خاموش کردیم -این در حالی بود که خاموش کردن برق از نظر دشمن جرم بزرگی محسوب می شد- و در تاریکی شب نوحه خوانی و سینه زنی شروع شد. به پیروی از آسایشگاه شماره یک که من در آن بودم بقیه آسایشگاه ها هم عزاداریشان را شروع کردند؛ صدای فریاد "یا حسین" "یا حسین" اسرای اردوگاه #رمادی که تعدادشان دو هزار و چهارصد نفر بودند، در دل شب در اردوگاه طنین انداخت.
🚩 فریاد "یا حسین، یا حسین" بچه ها که مطمئنا از کیلومترها دورتر شنیده می شد شاید به گوش مردم شهر رمادی هم رسید. عشق و دلباختگی اسرا به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع)، اسرا را طوری شیفته خود کرده بود که در آن شب به تنها چیزی که فکر نمی کردند، شکنجه سربازان بعثی بود.
🏴 عزاداری همچنان ادامه داشت تا اینکه یک دفعه متوجه شدیم که بیش از پنجاه نفر از سربازان و نگهبانان در حالی که چوب و کابل های برق فشار قوی در دست دارند، وارد اردوگاه شده و مستقیما به طرف آسایشگاه شماره یک می آیند.
🔴 با عصبانیت و فریاد در آسایشگاه را باز کردند و در همان تاریکی شب با کابل، چوب و لگد به جان اسرا افتادند. ناله و فریاد اسرا با نوای "یا حسین، یا حسین" در هم آمیخته بود. شکنجه جلادان بعثی بیش از ده دقیقه ادامه داشت.
🔹 بعد از کتک کاری مفصل، برق آسایشگاه را روشن کردند. وضعیت بچه ها واقعا رقت انگیز بود. خیلی ها روی زمین افتاده و می نالیدند، بقیه هم با بدن های خون آلود و زار و نزار به دیوار تکیه داده بودند.
🔺 با ضربه چوبی که به سرم خورد، سرم گیج می رفت طوری که چشمانم جایی را نمی دید. فکر نمی کردم دیگر روی سلامتی را ببینم اما به لطف خدا طولی نکشید که حالت طبیعی خود را به دست آوردم.
🔴 چند دقیقه بعد، آنها که سینه هایشان در اثر سینه زنی بیشتر از دیگران سرخ شده بود، مجددا مورد شکنجه قرار گرفتند. صدای فریاد یا حسین یاحسین دو هزار و چهارصد نفر اسیر زیر شکنجه بعثی های خون آشام تا دو بعد از نیمه شب ادامه داشت. تازه بعدش هم تعدادی را به عنوان گرداننده برنامه عزاداری از میان اسرا جدا کرده و در بیرون اردوگاه شکنجه کردند!!
◀️ همه تصورمان این بود در آن شب حداقل بیش از پنج نفر شهید خواهیم داشت، ولی به خواست خداوند و حرمت خون امام حسین (ع) و یارانش هر چند مجروح زیاد داشتیم اما تلفات نداشتیم.
⚪️ بعد از ماجرای عاشورای حسینی در سال ۵۹ در اردوگاه رمادی، دشمن تا سالها بعد از برگزاری مراسم عزاداری بالاخص در ایام محرم، طرح و نقشه دیگری را به اجرا درآورد. دو روز مانده به تاسوعا و عاشورا آمپول هایی به بدن اسرا تزریق می کردند که حداقل تا سه شبانه روز حالت استفراغ توام با سرگیجه و سردرد داشتیم طوری که قادر به حرکت نبودیم. تازه با این همه، بارها مسوولان اردوگاه با گستاخی ادعا می کردند که رژیم عراق طبق قوانین سازمان ملل با اسرا رفتار می کند. در صورتی که عملا بر خلاف قرارداد ژنو که اسرا مجاز هستند به اعمال دینی و مذهبی خود عمل کنند، عمل می کردند!!👇👇