eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
14هزار ویدیو
1.1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🌿 ذاڪرالحسین ، شهید حاج رضا داروئیان، فرمانده گروهان سوم گردان سیدالشهدا(ع)، لشکر ۳۱ عاشورا (آذربایج
شب جمعه است برخیز و باز برای ما ، ڪمی از ارباب بخوان ... ۳۱_عاشورا ۵_۲_۶۷_شلمچه 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲" https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
ای شهید دعا کن که گام‌های روزمرگی‌مان بر حُرمت نام شما پا نگذارند دعا کن میراث پاکباختگی‌تان را به فراموشی نسپریم ... دعا کن برای عاقبت‌ بخیری ما؛ تویی که ختم بخیر شد عاقبتت ...
💠 . 🔖 مادر شهید :از کلاس دوم ابتدایی روزه می گرفت . یادم یک سال ماه رمضان در فصل تابستان بود او روزه داشت از شدت گرما پیراهنش را بالا زده بر روی موزائیک خوابیده بود .بسیار مقید به حق الناس بود به مسجد می رفت مسئول تقسیم غذا بین مردم بود اضافه غذا را به ما نمی داد می گفت : مال مسجد است. .
📩 . 🏷خدایا مرا بسوزان؛ همراه سوختن گناهان من را هم بسوزان.خدایا چه بگویم که از بار گناهانم باخبری و میدانی در خلوت چقدر معصیت کردم.خدایا توبه کردم...قبول دارم عهد شکنم، قبول دارم بند عاصی و گنه کارم،خدایا دستم به دامان توست ، اول پاکم کن و بعد خاکم کن.خدایا در جوانی آمدم و در جوانی خودم را به تو سپردم...خدایا مرا ببخش که محتاج عفو و بخشش تو هستم.
▫️ (حسین)_کبیری ‌. ▫️خواهر شهید : داداشم در دوران نوجوانی خوابی دید.او یک شب خواب دید که زنی با لباس سبز رو به رویش ایستاده و به او می گوید که از همین حالا اسم تو حسین است  و تو هم چون حسین و یارانش روزی در راه اسلام و سرزمینت شهید می شوی  که بعداً به ما گفت آن زن کسی جز فاطمه زهرا نبود . از آن روز به بعد  او گفت  دیگر مرا داریوش صدا نکنید . اسم من حسین است  حتی طوری شده بود که اگر او را داریوش صدا می کردی جوابت را نمی داد تا به او بگویی حسین . از آن موقع تا آن روز ماه و ماه ها و سال ها می گذرد اما یاد و خاطره شان هم چنان در ذهن ما مرور می شود و من خیلی خوشحال ام را افتخار می کنم که خواهر دو شهید بزرگوار علی و حسین هستم این واقعاً یک سعادت است که نصیب من و خانواده ام شد .