eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محوطه لشکر ویژه شهدا بازدید شهید صیاد شیرازی که به دعوت سرلشکر محمود_کاوه وارد پادگان لشکر ویژه شهدا شده بود و مراسم بدرقه از ایشان
سرداری که حاج احمد در مقابلش زانو زد! به یاد سردار شهید «غلامرضا قربانی مطلق» شهید «غلامرضا قربانی مطلق» سال ۱۳۳۲ در تهران دیده به جهان گشود. او از آن رو مورد توجه و در یاد ماندنی است که حاج «احمد متوسلیان» در مقابل جسم در خون تپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری گریست. در فروردین ۱۳۵۸، پس از یک دوره فشرده آموزشی در محل کاخ سعدآباد؛ غلامرضا به سپاه منطقه ۶ واقع در خیابان خردمند اعزام شد. در همان جا بود که با هر دو همرزم جدا ناشدنی خود آشنا شد؛ احمد متوسلیان و محمد توسلی، و از آن پس تا اعزام به کردستان، در بانه، بوکان و سنندج و سرانجام در پاوه دوشادوش یکدیگر به ستیز با ضد انقلاب پرداختند. در دی ماه ۱۳۵۸ حاج احمد به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» نهاد و حکم فرماندهی سپاه «پاوه» به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید، صادر شد. صبح روز ۴ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ مقابل مقر سپاه پاوه سفیر مرگبار خمپاره ۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه درآورد و در میان غبار و دود ناشی از انفجار، غلامرضا خاموش و غرق در خون، روی خاک دراز کشیده بود، یکی از پاهایش به طور کامل از زیر کمر قطع و سینه و پهلویش، مشبک شده بود. فریاد یا حسین فضای پادگان را پر کرد. هر کس سر در گریبان خود گرفته بود و ناله می کرد. زمانی که حاج احمد از ماجرا باخبر شد به زحمت خودش را کنترل کرد. سرانجام با رسیدن به بالای سر جنازه، بغضش ترکید. نشست و آرام و بی صدا اشک ریخت. دوران
شهید ... نظر می‌کند به وجهِ الله اینان نظر کَرده‌ی الهی‌ اند ا🌱🌴🌷🌱🌴🌷🌱🌴🌷 👇👇 خدمت بهترين رفيقم سلام عرض می‌كنم رفيقی كه در تمام حالات و در تمام توبه‌های زندگيم در كنار من بودی و كمك می‌كردی و منِ بی وفا نمی دانستم خدايا دوستت دارم ... خدايا دوست دارم فدايت بشوم، دوست دارم عاشقت شوم ... دوست دارم تمام وجودم تو باشی ... دوست‌دارم بيايم بهشت و نظر كنم به وجه‌ِالله امّا مانعی وجود دارد كه به معشوقم برسم و آن مانعی نيست جز نَفْس ! خدايا ! ممنونم، معشوقم ! كمكم كن تا بر اين نَفْس مسلّط شوم ..