دفاع مقدس
حلالم کن فرمانده!
۴۰ سال از اولین باری که دیدمت می گذرد
ولی هنوز، داغی جانسوز در سینه دارم
از دست تو!
رژه روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۲ در میدان آزادی تهران
طرح اعزام نیروی
#لبیک_یا_خمینی
شما به عنوان فرمانده گردان معرفی شدید
ولی من و بچه محل هایم از تهراننو، با پررویی و مسخره بازی، تا توانستیم شرّبازی درآوردیم.
آنقدر بی حیا و بی ملاحظه بودیم که همه چیز را وارونه دیدیم و از آن بدتر، وارونه جلوه دادیم.
وقتی فهمیدیم شما سه نفره به جبهه آمده اید،
پدر پیرت، برادرت و خودت،
تازه مسخره بازیمان شروع شد.
تا یکی از ما را بخاطر تمرّد و حرف نشنوی، دستور سینه خیز می دادی، با تمسخر می گفتیم:
برادر فرمانده، چرا پارتی بازی می کنید؟ خب پدر و برادر خودتون رو هم سینه خیز ببرید!
ای وای
جوانی بودم ۱۸ ساله، مغرور، پررو، جسور و ...
و تا دلت بخواهد، کله پوکم، بوی قورمه سبزی می داد و متاسفانه هنوز هم می دهد!
اصلا به خودم اجازه نمی دادم فکر کنم تو، چقدر ایثار و فداکاری داری که همراه پدر و برادرت به جبهه آمده ای!
و در عملیات، اگر یکی از آنها جلویت شهید یا مجروح شود بخصوص پدر پیرت، تو چه خواهی کرد؟!
دست آخر هم با لجبازی، به بهانه شهادت دوستانمان علی مشاعی، حسین نصرتی و نادر محمدی، تنهایت گذاشتیم.
و لعنت بر من و ما، که به سادگی جیم شدیم و رفتیم عقب
پشت به دشمن، رو به میهن، رفتیم تهران
تا مثلا مراسم تشییع پیکر دوستانمان باشکوه و عظمت برگزار شود و پشتجبهه ضعیف نشود
که امام، تنها نماند!
و تو با گردان، زدی به خط دشمن در طلاییه
و شهیدان:
مصطفی حیدرنیا،مظفر نجفعلی،حسن اسماعیلی،سعید فتحی،محسن کلهر،مجید ثروتی،محسن اگاهی،شیخ الاسلامی،حسن خلج،عباس فراهانی و...
در خط طلاییه ماندند و سالها بعد درست ایامی که ما دیگر فکر تقویت پشتجبهه نبودیم، بلکه در اندیشه تقویت زندگی مادی و دنیایی خود بودیم، پیکر استخوانیشان برای شرمنده کردن ما، بازآمد.
اگرچه ۴۰ سال از آن نافرمانی می گذرد که می شود گذاشت به پای شرّوشور جوانی، ولی من، تا ابد هم که بگذرد، می گذارم به حساب کمکاری خودم، جاخالی دادن در فرصت و زمان لازم و با شرمندگی و خجالت همیشگی، فرار از مسئولیت و جنگ!
نمی دانم خدا به حرمت ماه ها و سالهای بعد که به جبهه رفتم و کارهایی که کردمو تیر و ترکش هایی که خالصانه بر بدن نوش جان کردم، با منچه خواهد کرد!
ولیامروز، ملتمسانه از تو شهید عزیز فرمانده دلیرم #فرامرز_ملایری
درخواست دارم:
چشم به امید شفاعتت ندارم
التماس دعا ازت ندارم
فقط
حلالم کن
از من بگذر
بعد ۴۰ سال
تو همچنان استوار بر راه خویش مانده ای
و من، جز تمرّد، سرپیچی و سرکش، چیزی ندارم
و تو، همچنان داری محاکمه ام می کنی!
چون تو فرمانده ام بودی و من نیروی زیردستت که تمرّد کردم
و بعید می دانم به سادگی قابل گذشت و جبران باشد!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
(حمید داودآبادی)
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
۱۷ اسفند ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت فرمانده دلیر، فرامرز ملایری
🌴 عملیات کربلای پنج -- #شلمچه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #لبیک_یا_خمینی
📽 فیلمی بسیار زیبا و خاطره برانگیز از مراسم سینه زنی رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
🎙 دل های ما حسینیه
مولای ما خمینیه
فرمان بده
لبیک یا خمینی..
#دفاع_مقدس