⁉️ کدام #سلبریتی ؟؟
روایتی از عملیات «کربلای پنج»
✍️ به قلم شاهد عینی: حمید داودآبادی
☀️صبح دهم بهمن سال ۱۳۶۵ ، هوا روشن بود و دورتادور ما را تانکهای عراقی گرفته بودند؛ لذا باید از میان آنها عبور میکردیم تا به عقب برگردیم. من در عملیاتها هیچوقت به پشت سر خود نگاه نمیکردم؛ اما آنروز وارد جاده شدم، خاکریز پشتسر خود را دیدم؛ یا حضرت عباس (ع)! وانت پر از نفرات، رفته بود در باتلاق و همه شهید شده بودند. بچهها همینطور ریخته بودند و شهید شده بودند.
رسیدم به جایی که حدود ۴۰ متر از جاده خاکریز نداشت و دیدم که بعثیها دارند میآیند. همینطور سینهخیز داشتم میرفتم که به خودم گفتم پچهها از اینجا که خاکریز ندارد، چهطور رد میشوند؛ بهیکباره دیدم که چقدر از بچهها درحالی که میخواستند سینهخیز از آنجا رد شوند؛ تکتیرانداز و گرینف و... آنها را زده بود و شهید شده بودند.
فقط نگاه میکردم و میدیدم که بعثی لعنتی همینطور میزند و جاده را میتراشد! همین که چشمم به تانکهای عراقی در سمت چپم افتاد، به یکباره دیدم که بدنم گرم شد! چون قبلاً تیر و ترکش خورده بودم، میدانستم که اولین حالتی که به انسان دست میدهد، این است که بدن او یکباره داغ میشود. با وجودی که بدنم گرم شد، اما دردی احساس نکردم، همینطور که به دست و پای خود نگاه کردم، دیدم پر از خون است. به سمت راستم نگاه کردم، دیدم یک پسربچه نوجوان مازندرانی که از رزمندگان لشکر ۲۵ مازندران بود، درازکش روی زمین افتاده و اسلحه «کلاشینکف» در یک دستش و سربند «یا زهرا (س)» روی پیشانیاش است. آنقدر تانک و نفربر از روی او رد شده بود که رد شنی تانک روی صورتش مانده بود و چهرهاش را نمیتوانستم تشخیص بدهم.
من روی خون او خوابیده بودم. فقط گفتم که «ای وای! چطوری پیکر او را دست مادرش میرسانند؟! کی میخواهد پیکر این پسربچه را جمع کند و به مادرش بدهد و بگوید که این بچه تو است؟»
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
#وطن اگه #اسطوره یا #سلبریتی هم داره ، امثال این نوجوونا هستن💕
همونایی که نگذاشتند ذره ای از این خاک پاک به دست دشمن بیافته
نه اونایی که در روز حادثه، دست در دست بیگانه، با ایجاد ناامنی، راه را برای گرگ ها باز می کنند.
تانک دشمن وارد خاک ما شد، از روی پیکر نحیف نوجوونای ما رد شد، ولی نتوانست بماند ... و رفت
این بار هم دلیرمردان این سرزمین، اجنبی را ناکام می گذارد
آنها نخوهند گذاشت درندگان وحشی، ایران عزیز را تکه پاره کنند
#بخوانید_و_منتشر_کنید 👆
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
⁉️ کدام #سلبریتی ؟؟
روایتی از عملیات «کربلای پنج»
🌱 دوران #دفاع_مقدس
✍️ به قلم شاهد عینی: حمید داودآبادی
☀️صبح دهم بهمن سال ۱۳۶۵ ، هوا روشن بود و دورتادور ما را تانکهای عراقی گرفته بودند؛ لذا باید از میان آنها عبور میکردیم تا به عقب برگردیم. من در عملیاتها هیچوقت به پشت سر خود نگاه نمیکردم؛ اما آنروز وارد جاده شدم، خاکریز پشتسر خود را دیدم؛ یا حضرت عباس (ع)! وانت پر از نفرات، رفته بود در باتلاق و همه شهید شده بودند. بچهها همینطور ریخته بودند و شهید شده بودند.
رسیدم به جایی که حدود ۴۰ متر از جاده خاکریز نداشت و دیدم که بعثیها دارند میآیند. همینطور سینهخیز داشتم میرفتم که به خودم گفتم پچهها از اینجا که خاکریز ندارد، چهطور رد میشوند؛ بهیکباره دیدم که چقدر از بچهها درحالی که میخواستند سینهخیز از آنجا رد شوند؛ تکتیرانداز و گرینف و... آنها را زده بود و شهید شده بودند.
فقط نگاه میکردم و میدیدم که بعثی لعنتی همینطور میزند و جاده را میتراشد! همین که چشمم به تانکهای عراقی در سمت چپم افتاد، به یکباره دیدم که بدنم گرم شد! چون قبلاً تیر و ترکش خورده بودم، میدانستم که اولین حالتی که به انسان دست میدهد، این است که بدن او یکباره داغ میشود. با وجودی که بدنم گرم شد، اما دردی احساس نکردم، همینطور که به دست و پای خود نگاه کردم، دیدم پر از خون است. به سمت راستم نگاه کردم، دیدم یک پسربچه نوجوان مازندرانی که از رزمندگان لشکر ۲۵ مازندران بود، درازکش روی زمین افتاده و اسلحه «کلاشینکف» در یک دستش و سربند «یا زهرا (س)» روی پیشانیاش است. آنقدر تانک و نفربر از روی او رد شده بود که رد شنی تانک روی صورتش مانده بود و چهرهاش را نمیتوانستم تشخیص بدهم.
من روی خون او خوابیده بودم. فقط گفتم که «ای وای! چطوری پیکر او را دست مادرش میرسانند؟! کی میخواهد پیکر این پسربچه را جمع کند و به مادرش بدهد و بگوید که این بچه تو است؟»
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
#وطن اگه #اسطوره یا #سلبریتی هم داره ، امثال این نوجوونا هستن💕
همونایی که نگذاشتند ذره ای از این خاک پاک به دست دشمن بیافته
نه اونایی که در روز حادثه، دست در دست بیگانه، با ایجاد ناامنی، راه را برای گرگ ها باز می کنند.
تانک دشمن وارد خاک ما شد، از روی پیکر نحیف نوجوونای ما رد شد، ولی نتوانست بماند ... و رفت
این بار هم دلیرمردان این سرزمین، اجنبی را ناکام می گذارد
آنها نخوهند گذاشت درندگان وحشی، ایران عزیز را تکه پاره کنند
🔵 #بخوانید_و_منتشر_کنید 👆
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " 🕊🕊
🌴 اینجا بیت الشهداست...☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انتشار یک سند #به_کلی_سری
در آغازین روزهای #جنگ_تحمیلی
⌛️ فرماندهان نظامی، #موضوعی_حیاتی را با آیتالله خامنهای در میان گذاشته، و از ایشان خواستند آن را به اطلاع حضرت امام برساند ....
.... و #بشنوید پاسخ امام را👆👆
ا⚠️❗️⚠️❗️⚠️❗️⚠️
⛔️ موضوعی که اگر برای هر کشور دیگری روی می داد، 💯 بی تردید حکومت آن ساقط می شد🔥🔥
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
✍پ.ن:
.... و علیرغم خواست دشمن،
جمهوری اسلامی، ۴۵ سال است که به عمر خود ادامه داده
... و این بدخواهان #ایران هستند که هر روز، ضعیف تر شده
و تلاش آنها برای از پای درآوردن ما بجایی نرسیده است!!
لذا برای حفظ این #دستاورد_عظیم ،
🚶🚶♂پای در صحنه گذاشته،
دشمن زخم خورده را هدف قرار داده🎯
و با برپایی جشن بزرگ پیروزی----راهپیمایی۲۲بهمن
و شرکت گسترده در #انتخابات_سرنوشت_ساز ۱۱ اسفند،
بار دیگر، بدخواهان این مُلک و سرزمین را ناامید می سازیم.
ا〰〰〰〰〰〰〰〰〰ا
⚪️ هموطن...
▫️ هر رأی من و تو، تیری ست که به قلب شیطان می خورد🎯
و برگ برنده ای ست که سرنوشت و آینده کشور را تضمین می کند📝🗳
🇮🇷زنده باد ایران 💕
🇮🇷زنده باد ایرانی ✌️
🇮🇷برفراز باد پرچم عزت و سربلندی #وطن ❤️
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌱انتشار مطالب، صدقه جاریه است...🌱