eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
886 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
💠 خاطرات شهید محمد توسلی قسمت اول محمد از بچه های با حال خانی آباد بود؛ قد بلند، هیکل ورزیده و چهر
💠 خاطرات شهید محمد توسلی قسمت دوم در آن لحظات از یاد نمی بردیم که این محمد، همان کسی است که در همه عملیات ها و درگیری ها با ضد انقلاب نفر اول ستون است و در اقتدار و روحیه تفاوت چندانی با حاج احمد ندارد. یک دفعه برمی گشت و می گفت: من دلم هوس جوجه سوخاری کرده، بریم دلی از عزا در بیاریم. و در آن ناامنی و خطر حاکم بر کردستان، سه چهار نفری راه می افتادیم از مریوان می رفتیم کرمانشاه و به قول محمد جوجه سوخاری را می زدیم تو رگ و بر می گشتیم. محمد بیشتر حقوقش را برای خانواده اش می فرستاد و باقی مانده آن را این گونه برای بچه ها خرج می کرد. یکبار پایش مجروح شد و یک بار هم دستش، ولی حاضر به ترک منطقه نمی شد. مادرش هر بار که برمی گشت خیلی به او اصرار می کرد که در تهران ماندگار شود تا یک دختر خوب برایش پیدا کند و دامادی او را ببیند. او هر بار وعده بازگشت قریب الوقوع خود را می داد. خاطر مادرش را خیلی می خواست و بالاخره برای این که دل مادرش نشکند، قبول کرد اما در آن هنگام حاج احمد از او خواست تا یک بار دیگر با هم به مریوان بروند و محمد هم آمد و این بار... هر وقت فشار کار خسته اش می کرد و یا از موضوعی عصبانی می شد اخمهایش را در هم می کشید و می گفت: آه، شیطون می گه همشون رو ول کن برو زن بگیر و خنده ملایمی صورت پر هیبتش را تلطیف می کرد. زمانی که برای اعضای خانواده اش مشکلی پیش می آمد غم وجودش را فرا می گرفت و می گفت: فلانی، اینها دست من به امانت سپرده شده اند، فکر نمی کنم تا به حال امانت دار خوبی برایشان بوده باشم. روز های آخر حسابی عوض شده بود. آرامش عجیبی در تمام رفتار و اعمالش دیده می شد، یک بار به خود گفتم: محمد چی شده، نکنه قراره زن بگیری که اینقدر تو خودت هستی؟ و او در پاسخ تنها می خندید. بعد از این محمد را تنها نیمه شب ها هنگامی که به آرامی برمی خاست و در گوشه ای نماز می خواند، می دیدم. دائما در حال تردد در محور و سرکشی به نیروها بود، تا اینکه روز هشتم مهر ماه قرار شد یک ستون نظامی از مریوان به کرمانشاه برود. حاج احمد، محمد را به همراه تعدادی از ارتشی ها و چند نفر از پاسداران برای تامین جاده فرستاد، محمد آن روز حال عجیبی داشت، از صبح خنده از لبش محو نشده بود. حرف های عجیبی می زد. حرف هایش دقیق در خاطرم نیست اما خوب به یاد دارم که آن روز هنگام خداحافظی با او، از حرف زدن و شوخی هایش نگرانی بی سابقه ای وجودم را فرا گرفت. یک دفعه هوس کردم او را در آغوش بگیرم و ببوسم، اما خجالت کشیدم و به بوسه ای در پیشانی اش اکتفا کردم. با این وجود، زمانی که خبر کمین زدن به نیروها در تنگه گاران و اینکه تعداد شهدا قابل توجه است در شهر پیچید، اصلا به فکر محمد و اینکه ممکن است برای او اتفاقی افتاده باشد، نیفتاد 👇👇ادامه
دفاع مقدس
💠 خاطرات شهید محمد توسلی قسمت دوم در آن لحظات از یاد نمی بردیم که این محمد، همان کسی است که در همه
💠 خاطرات شهید محمد توسلی قسمت سوم (پایانی) وقتی وانتی که حامل شهدا و مجروحین بود سر رسید، خود را به بیمارستان رساندم تا برای تخلیه و انتقال آنان کمک کنم. منظره جان سوزی بود. شهدا و مجروحین را با عجله روی هم انداخته بودند و خون از قسمت بار وانت سرازی بود. یک به یک شروع کردیم به انتقال شهدا؛ دو الی سه پیکر بیشتر نمانده بود که متوجه جسم بی جان محمد شدم که کف وانت دراز شده و تمام صورت و محاسنش را خون پوشانده بود. روی جسد خم شدم تا از اشتباه خود مطمئن شوم ولی همان طور خشکم زد تا اینکه صدای یکی از برادران مرا به خود آورد. دیگر نتوانستم بایستم و همان جا کف وانت نشستم. نمی دانم چه کسی مرا پایین آورد و برد جلوی در ورودی بیمارستان نشاند، و چه مدت بهت زده سر به دیوار گذاشته بودم. گوشم پر بود از صدای هیاهو و گریه که ناگهان کسی در حالی که با دست بر سرش می زد یا حسین گویان و به سرعت از مقابلم گذشت و وارد بیمارستان شد. حاج احمد بود، برگشت. بلند و محکم گفت: محمد شهید شده. بغضم ترکید. حاج احمد همان جا به دیوار تکیه داد و نشست، سرش را میان دستش گرفت و بلند ناله کرد. من برای اولین بار بود که گریه او را می دیدم؛ بی پروا هق هق می کرد. به کمک چند نفر از بچه ها بلندش کردیم؛ نمی توانست سر پا بایستد، دائم می گفت: محمد! جواب مادرت را چی بدم. و یک دفعه خودش را از دست ما رها کرد و به سمت سردخانه دوید. هنگامه عجیبی بود، هر کس در گوشه ای به دیوار تکیه داده بود و زاری می کرد. احمد دست برد و کشوی سردخانه را بیرون کشید، تمام شهدا را به دلیل کمبود جا روی هم گذاشته بودیم و محمد هم در بین آنها بود، دستانش را بر دور آنها حلقه کرد و سرش را روی صورت محمد گذاشت و بلند و سوزناک گریه کرد.  همه گرد سردخانه جمع شده بودیم، حتی کردهایی که آنجا بودند با دیدن این صحنه به ما پیوستند و همگی با هم اشک می ریختیم. دیگر هیچگاه ندیدم که احمد برای شهادت کسی چنین کاری را تکرار کند. با وجود اینکه همیشه به ما تذکر می داد برای شهدا در مقابل مردم محلی گریه نکنیم آن روز بی ملاحظه بر پیکر خونین محمد نوحه سرایی کرد و اشک ریخت. هنگام خروج از بیمارستان چشم حاج احمد به جنازه محمد چهار چشم افتاد. یکی از سرکردگان ضد انقلاب که در جریان همین کمین کشته شده بود که گوشه حیاط بیمارستان درازش کرده بودند. در حالی که با دستش جلوی دهان و بینی خود را گرفته بود، رفت بالای سر جسد او و نگاهی به آن انداخت، نفرت و انزجار را به راحتی می شد از چشمانش خواند، برگشت رو به ما و گفت: اگه کسی جنازه این بی دین را ببرد به سردخانه ای که محمد آنجاست، با من طرف است. ولش کنید همین جا، خوراک سگها شود این بی شرف. بعد از آن هر بار به تهران می آمدیم و به بهشت زهرا می رفتیم، حاج احمد بر مزار محمد می رفت و آرام اشک می ریخت، به خصوص آخرین مرتبه ای که پیش از سفر بی بازگشتش به لبنان به بهشت زهرا رفتیم، مدت زیادی در کنار قبر او زانو زد و گریه کرد. حالا هم هر وقت دلم برای حاج احمد با محمد تنگ می شود، سری به قطعه 24 می زنم و با محمد درد دل می کنم، شاید احمد هم در کنار او باشد. منبع:"ستارگان آسمان گمنامی"نوشته ی محمد علی صمدی،نشر فرهنگسرای اندیشه،تهران-1378 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
💠 خاطرات شهید محمد توسلی قسمت سوم (پایانی) وقتی وانتی که حامل شهدا و مجروحین بود سر رسید، خود را
📷 شهید محمد توسلی، ایستاده، رشید و استوار در کنار مردم مستضعف کرد و همرزمانش پوران جنگ کردستان با مزدوران تجربه طلب
خاطرات سرکارخانم مریم کاتبی - قسمت 1.ogg
164.6K
🔵 خاطرات (امدادگر و پرستار دوران دفاع مقدس و پرستار بیمارستان مریوان- در زمان فرماندهی حاج احمد متوسلیان) درمورد واقعه ی شهادت قسمت: اول ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊 👇👇ادامه
هدایت شده از دفاع مقدس
📸 تصاویری از حضور در تشییع جنازه دوست و یار باوفایش ، مهرماه ۱۳۵۹
دفاع مقدس
📸 تصاویری از حضور #احمد_متوسلیان در تشییع جنازه دوست و یار باوفایش #شهید_محمد_توسلی ، مهرماه ۱۳۵۹
جمع باصفای شهدا اسطوره ها و دلاوران سپاه پاسداران مریوان از راست : 🇮🇷"شهید جعفر نوری جوینانی" متولد : جوینان کاشان شهادت : ۱۳۶۰/۳/۱۰ 🇮🇷"جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان" متولد : مولوی تهران 🇮🇷"شهید محمد توسلی" دلاوری از خانی آباد پایین شهر تهران (شرافت تهران) شهادت : ۱۳۵۹/۷/۸ سپاه مریوان از مناطق و شهرهای مختلف نیرو داشت و شهدای زیادی هم تقدیم کرد که بیشترشان گمنام و ناشناخته مانده اند و کمتر یادی از آنها می شود هدیه به ارواح مطهر و ملکوتی شهدای سپاه پاسداران مریوان به خصوص به یاد حاج احمد متوسلیان و یاران شهیدش، بفرست صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُم أجْمَعِین
دفاع مقدس
شهید توسلی، ملاقات از همرزم مجروحش
🌷 شهید محمد توسلی (کلاه آهنی به سر) و روبروی او، ابوشریف، فرمانده وقت سپاه پاسداران
دفاع مقدس
🔵 خاطرات #سرکارخانم_مریم_کاتبی (امدادگر و پرستار دوران دفاع مقدس و پرستار بیمارستان مریوان- در زمان
20768_642.mp3
2.37M
🎙 خواهر مریم کاتبی (امدادگر و پرستار دوران دفاع مقدس و پرستار بیمارستان مریوان) در حضور رهبر انقلاب ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🎙#خاطره_گویی خواهر مریم کاتبی (امدادگر و پرستار دوران دفاع مقدس و پرستار بیمارستان مریوان) در حضور ر
14.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙👆 ادامه خاطرات خواهر کاتبی 🎥 فیلم منتشر نشده از بازدید آیت الله خامنه ای از جبهه کردستان - مریوان، روستای مرزی 🌿 در دوران فرماندهی حاج احمد متوسلیان (فرمانده سپاه مریوان) و شهید محمد بروجردی(فرمانده سپاه کردستان و غرب کشور) 🎤 خواهر مریم کاتبی، نیروی بهداری سپاه مریوان از آن زمان خاطره نقل می کند (شهید ممقانی: مسئول بهداری سپاه مریوان) 💠 حمله هوایی میگ های عراقی و انداختن راکت به ، 🚀 همزمان با حضور آیت الله خاامنه ای در منطقه - که به لطف الهی وجود ایشان از آسیب در امان ماند🌿 🌴 دوران جنگ ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" (ایتا، روبیکا،تلگرام) اینجا بیت شهداست☝️☝️ 🌱 انتشار مطالب، صدقه جاریه است
17.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 🎙 : ‌‌‌‌ ▫️اما شجاعت حقیقی در اینجاست. وقتی كسی از غیر خدا نترسد ، شجاعت او الهی است و ریشه در یقین دارد. شیطان از انسانی اینچنین است كه وحشت دارد... ‌‌آری ، قسم به عصر ، سوگند به زمان ، كه انسان در خسران دائمی است ، مگر آنان كه ایمان آورده‌اند و از صالحین هستند. تاریخ به آن عصر موعود نزدیك و نزدیك‌تر می‌شود و طلیعه‌ی آن اكنون از افق جبهه‌های كربلایی ما ظاهر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خط اول جبهه 🔴 وقتی سربازان زبون دشمن، علیرغم برخورداری از انواع سلاح و تجهیزات نظامی، تاب مقاومت در برابر اراده رزمندگان اسلام را ندارد‼️ دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ۲ دی ماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت قاسم میرحسینی، قائم‌مقام‌ لشکر41 ثارالله، کرمان (جانشین حاج قاسم سلیمانی) ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 شهید قاسم سلیمانی: وقتی در جبهه می‌پیچید که شهید میرحسینی آمده، والله قسم انگار یک لشکر می‌آمد 🔹شهید میرحسینی بزرگ لشکر ثارالله بود و تاثیر زیادی در جبهه داشت. 🔹جای خالی او را همیشه در ماموریت‌ها حس می‌کنم. ---------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
🌹 ۲ دی ماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت قاسم میرحسینی، قائم‌مقام‌ لشکر41 ثارالله، کرمان (جانشین حاج قاسم سلیم
🌹 *پاسدار شهید فرمانده دلاور و قائم مقام فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله شهید قاسم میرحسینی* 🌹تولد ۲ مرداد ۱۳۴۲ زابل 🌹 *شهادت ۲۰ دی ۱۳۶۵ شلمچه* 🌹سن موقع شهادت ۲۳ سال 🌹امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد 🌹 *شهیدی که حاج قاسم در آخرین حضور در دفتر کارخود، عکس این شهید را می بوسد* 📝 *فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز* 📌 *مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته ترین فرزندان این امت، قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود* 🌹 *سخنی با برادران عزیزم، همرزم‌ها و همسنگری‌های قدیمی، مخصوصا حاج قاسم سلیمانی، شاید مصلحت و مشیت حق بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم و در این دارفانی همدیگر را وداع کنیم. لازم دیدم چند جمله به عنوان درد دل و ره آورد چندین ساله جنگ و درس‌هایی که حقیر گرفتم و بعضی‌ها را توفیق پیدا کردم بکار بندم و بعضی‌ها را دیر متوجه شدم یاد آور می‌شوم* 📌 *۱) در جنگ هستید، هیچ برنامه‌ای از پیامدهای زندگی، شما را در امر جنگ و برنامه‌ریزی‌های آن، سست و کم مقاومت نکند.* 📌 *۲) علت عمده بریدن از جنگ و فشار ناشی از آن را در مسائل عقیدتی و روحی پیدا کنید نه در کمبودهای آموزشی ـ کادری و تجهیزاتی، برای مثال اگر به قیامت ـ معاد ـ محشر روز رستاخیز معتقد باشیم و باور کنیم همه هست و بر حق حق هم هست، هرگز از مرگ فرار نمی‌کنیم و هرگز دل به دنیا نخواهیم بست، ولی چون روح ملکوتی نیست و به باورهای حضرت حق، رشد کافی نکرده است و در درگاه عبودیت حق،فناء نگردیده است و قدرت کافی در برابر فشارهای مادی را ندارد، همیشه دلزدگی، کدورت، نیش زبان، زخم زبان زدن و... ، بریدن از جنگ را فراهم می‌آورد* 📌 *۳) هیچ چیزی را به دل راه ندهید به حدی که الله شود و جای الله اصلی را بگیرد که حضرت حق سریعآ از آن دل ، رخت برمی بندد.* 📌 *۴) رده های پایین همیشه قوت قلب رده‌های بالا باشند و بالایی‌ها پدر و برادر بزرگ پایینی‌ها.* 📌 *۵) در پیشگاه خداوند شهادت می‌دهم بسیجی‌ها اسوه‌ها و سنبل رزمندگان زمان انبیاء و اولیا هستند و نباید با بودن چند غیر بسیجی در لباس آنان همه را به یک چشم دید.* ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | اخلاص و ارادت شهید قاسم سلیمانی به شهید حاج قاسم میرحسینی (قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله)-کرمان 🌹 ۲ دی ماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت قاسم میرحسینی، جانشین حاج قاسم سلیمانی 💠 شهیدی که حاج قاسم سلیمانی در زمان نبردهای سنگین با داعش و تکفیری ها در عراق و سوریه به او توسل می‌ جست💕 ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
🎥 #فیلم | اخلاص و ارادت شهید قاسم سلیمانی به شهید حاج قاسم میرحسینی (قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله)-کرم
حاج قاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲ در روستای "صفدر میربیک" شهرستان زابل چشم به جهان گشود. او کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای "جزینک" به پایان رساند. او برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد. پس اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت گردید. ایشان پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد، که این دوره را با موفقیت طی نمود. او با شروع عملیات "بیت‌المقدس" به‌عنوان معاون یکی از گردان‌های عمل‌کننده در این عملیات شرکت جست. سرانجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران گردید و پس از فراگیری آموزش‌های آن دوره به تیپ ۴۱ ثارالله(ع) پیوست. در سال ۱۳۶۱ به‌عنوان فرمانده گردان شهید مطهری منصوب شد و پس از شرکت جستن در عملیات‌هایی چون "رمضان" و "والفجر مقدماتی" و با لیاقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را به‌عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله(ع) منصوب کردند. ایشان در عملیات "والفجر۱" از ناحیه کتف و صورت مجروح گردیدند. او در سال ۱۳۶۲ سنت حسنه پیامبر(ص) را به‌جای آورده و ازدواج نمود. این سرباز گمنام امام زمان(عج) در عملیات "والفجر۳" سه‌شبانه روز چشم بهم نگذاشت تا این عملیات را سامان‌دهی کند. در عملیات "والفجر ۴" ارتفاعات "دره شیلر" و "پنجوین" را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف نمودند. ایشان در عملیات "خیبر" به‌عنوان فرمانده تیپ منصوب شدند و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوری‌های فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچاره مسمومیت گازهای سمی و مجروح گردیدند که به پشت جبهه اعزام گردیدند و پس از آن به تهران منتقل شدند. سردار میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات "میمک" شرکت جست تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح نمودند. در سال ۱۳۶۳ مسئولیت طرح و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله(ع) به او واگذار شد. او در عملیات" بدر" دوباره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا بشدت زخمی شد. در سال ۱۳۶۴ به زیارت خانه خدا مشرف گردید و در همان سال ایشان به سمت قائم مقامی لشکر ۴۱ ثارالله(ع) معرفی شد. در عملیات "والفجر ۸" پس از رشادت‌ها و شجاعت‌های نیروهای سپاه اسلام و رهبری مقتدرانه فرماندهان و حاج قاسم و همرزمان او شهر "فاو" آزاد گردید. در "کربلای۱" ارتفاعات "قلاویزان" را به همراه نیروهای رزمنده فتح نمودند. در "کربلای ۴" که مقدمه "کربلای ۵" بود خالصانه و شجاعانه جنگید و بعثی‌های ظالم را به همراه همرزمان خود از مرزهای کشور بیرون راندند. سرانجام این سردار رشید اسلام در خاک مقدس شلمچه در عملیات "کربلای ۵" (۲۰ دیماه ۶۵) پس از سامان‌دهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی سر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
💠 چرا حاج قاسم سلیمانی وصیت کرد کنار یاران شهیدش دفن شود؟؟ ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷شهید حاج قاسم میرحسینی، قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله (ع)- کرمان - (دوران دفاع مقدس) 💠 شهیدی که حاج قاسم سلیمانی در زمان نبردهای سنگین با داعش و تکفیری ها در عراق و سوریه به او توسل می‌ جست
🌗 شــب است و در شـبِ ما خوش نشینی‌ تان زیباست ... فرماندهان لشکر۴۱ثارالله شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 شهید حاج قاسم میرحسینی🌷 ا🌱🌿🌿🌱🌱 🌹 ۲۰ دی ماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت قاسم میرحسینی، قائم‌مقام‌ لشکر41 ثارالله، کرمان (جانشین حاج قاسم سلیمانی) 🌴 شلمچه — عملیات "کربلای ۵" 🌴دوران دفاع مقدس
🌷🌹🌷خون‌نامه نیروهای دیده‌بانی‌ گردان‌ ادوات لشکر 32انصارالحسین(ع) -همدان که‌ در دوم دیماه 1365،یک‌ر وز قبل‌ از عملیات کربلای 4 نوشته شده‌ ست. پنج نفر از این‌ افراد به شهادت رسیده‌اند 💠 این‌سند در موزه دفاع‌مقدس‌ همدان موجود است
🌷 ۲ دی ماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت محمدعلی شاهمرادی، جانشین لشکر 44 قمر بنی هاشم(ع) 💠 سخن حکیمانه فرمانده شجاع جبهه‌ها، شهید شاهمرادی: 🌴طرح‌های عملیات را خداوند در ذهن‌ ما جاری می‌کند☘️🌼🌸 🌴 دوران