1695572888Part02_سه-روایت-از-یک-مرد.mp3
12.8M
🎧 #بشنوید| #کتاب_صوتی
📕 کتاب: «سه روایت از یک مرد»
📖 بر اساس زندگینامه شهید والامقام «سیدمحمدحسین علمالهدی»
2⃣ قسمت: دوم
✅ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
1695572925Part03_سه-روایت-از-یک-مرد.mp3
17.68M
🎧 #بشنوید| #کتاب_صوتی
📕 کتاب: «سه روایت از یک مرد»
📖 بر اساس زندگینامه شهید والامقام «سیدمحمدحسین علمالهدی»
3⃣ قسمت: سوم
✅ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
1695572965Part04_سه-روایت-از-یک-مرد.mp3
19.87M
🎧 #بشنوید| #کتاب_صوتی
📕 کتاب: «سه روایت از یک مرد»
📖 بر اساس زندگینامه شهید والامقام «سیدمحمدحسین علمالهدی»
4⃣ قسمت: چهارم
✅ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
1695573000Part05_سه-روایت-از-یک-مرد.mp3
18.01M
🎧 #بشنوید| #کتاب_صوتی
📕 کتاب: «سه روایت از یک مرد»
📖 بر اساس زندگینامه شهید والامقام «سیدمحمدحسین علمالهدی»
5⃣ قسمت: پنجم
✅ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
1695573070Part06_سه-روایت-از-یک-مرد.mp3
19.9M
🎧 #بشنوید| #کتاب_صوتی
📕 کتاب: «سه روایت از یک مرد»
📖 بر اساس زندگینامه شهید والامقام «سیدمحمدحسین علمالهدی»
6⃣ قسمت: ششم
✅ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
1695573096Part07_سه-روایت-از-یک-مرد.mp3
10.63M
🎧 #بشنوید| #کتاب_صوتی
📕 کتاب: «سه روایت از یک مرد»
📖 بر اساس زندگینامه شهید والامقام «سیدمحمدحسین علمالهدی»
7⃣ قسمت: هفتم و پایانی
✅ کانال دفاع مقدس
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 ۱۵ دیماه ۱۳۳۲ -- سالروز تولد سردار بی بدیل پشتیبانی از جبهه ها در دوران دفاع مقدس،🌷شهید سیدمحمد صنیع خانی
⚪️ متولد: شهر مقدس قم
پس از پیروزی انقلاب از پایه گذاران کمیته انقلاب نازی آباد (منطقه ۱۳) تهران بود. در بهار ۱۳۵۸ بعضویت سپاه در آمد و مدتی بعد به واحد اطلاعات سپاه منتقل شد. او از ابتدای جنگ تحمیلی با ایجاد مرکز اعزام نیروی سپاه در محل «لانه جاسوسی آمریکا»، مسئولیت اعزام رزمندگان را به مناطق عملیاتی بر عهده گرفت . وی را همچنین باید بنیانگذار و فرمانده ترابری سپاه پاسداران بشمار آورد. نقش موثر و تعیین کننده او در ایجاد تحرک در یگانهای رزم و پشتیبانی و رفع کمبود وسائل نقیله سنگین بر کسی پوشید نیست.
پس از پایان جنگ، حضور او در منطقه زلزله زده «رودبار» و «منجیل» و شهر سیل زده ی «زابل» منشاء خدمات فراوانی به مردم مصیبت زده این مناطق شد. پس از رحلت «حضرت روح الله» ساخت حرم مطهر آن امامِ سفرکرده، به او واگذار شد و «سید محمد» تا روز اربعین رحلت امام نخستین بنای آن مرقدِ مطهر را بنا نهاد و تا زمان شهادتش، عملا مدیریت ساختِ حرم را بر عهده داشت.
شهید صنیع خانی در منطقه عملیاتی «فاو» و نیز در عملیات والفجر۱۰ در «حلبچه» در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفته و آسیب دیده بود. این جراحت ها، در سال ۷۴ سرباز کرد و سرانجام در ۱۴ شهریور ۱۳۷۴ به دیدار معبود شتافت و به پاس خدمات خالصانه اش در صحنِ حرم مطهر «حضرت روح الله» آرام گرفت.
#سید_خدوم
#خدمتگزار_بی_منت
دفاع مقدس
🌱 ۱۵ دیماه ۱۳۳۲ -- سالروز تولد سردار بی بدیل پشتیبانی از جبهه ها در دوران دفاع مقدس،🌷شهید سیدمحمد صن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سفارش سردار شهید سیدمحمد صنیع خانی به: «وحدت» و «پشتیبانی از ولایت فقیه»
🌱 ۱۵ دی -- سالروز ولادت سردار لجستیک و پشتیبانی از جبهه های نبرد در دوران دفاع مقدس و خدمتگزار مردم پس از پایان جنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 👆تعدادی از رزمندگان گردان ناصر از لشکر ۸ نجف اشرف، یکایک خود را معرفی می کنند.
این فیلم به احتمال زیاد، در اواخر زمستان ۶۴ یا اوایل سال ۶۵ پس از عملیات والفجر ۸ و در شبه جزیره فاو ضبط شده است.
وظیفه اصلی گردان ناصر، تخلیه مجروحان و پیکرهای پاک شهدا از مناطق عملیاتی بود. مجروحان را به اولین اورژانس واحد بهداری تحویل میدادند و شهدا را به واحد تعاون تا پس از طی مراحل لازم و ثبت و ضبط مشخصات، به زادگاهشان انتقال دهند.
پس از معرفی نیروها، برای لحظاتی، جمع حاضر به همراه نفرات دیگر مانند مجید یزدانی (از نیروهای باسابقه و شناخته شده واحد بهداری لشکر و مسئول یکی از گروهانهای گردان ناصر در این مقطع)، در کنار یک روحانی، قصد گرفتن عکس یادگاری دارند.
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🎥 👆تعدادی از رزمندگان گردان ناصر از لشکر ۸ نجف اشرف، یکایک خود را معرفی می کنند. این فیلم به احتمال
رزمنده سن بالایی که در این فیلم خود را معرفی نمی کند، جانباز جنگ، زنده یاد، قربانعلی زمانی است، از روستای دره بید از توابع شهرستان تیران و کرون (نجف آباد اصفهان) و پدر شهید مرتضی قاسمی.
نام خانوادگی شهید «قاسمی» برگرفته از نام خانوادگی مادر اوست!!!
قبل از انقلاب، بسیاری از اهالی منطقه، برای کار به نقاط دیگر مثل تهران یا جنوب کشور می رفته اند. گاهی شش هفت ماه نبودند. زمانی که فرزندی به دنیا می آید، پدر برای کار از استان بیرون رفته بود و چون شناسنامه اش هم نبوده، موقع ثبت مشخصات، نام خانوادگی مادر را بر نوزاد می گذاشتند!!
مادر این شهید و تعداد دیگری از اعضای خانواده، در مستند «رزق حلال» ساخته: شهید مرتضی آوینی، حضور دارند و در طی فیلم، از شهید مرتضی قاسمی نیز، ذکر خیری به عمل آمده است.
دفاع مقدس
#ببینید 🎥 روایت فتح | #مرثیه_شهادت 🎙 همراه با پیشگفتار شهید آوینی 🌷 ۱۵ دیماه ۱۳۵۹ -- سالروز حماسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ۱۶ دی ۱۳۵۹ -- سالروز شهادت مظلومانه مجاهد فی سبیل الله حسین علم الهدی و یارانش در کربلای هویزه گرامی باد.
🎥 فیلمی از گریههای #شهید_آوینی در پشت پرده مستند «روایت فتح» و در یادمان راهیان نور شهدای #هویزه به یاد شهید سید حسین علم الهدی و اصحاب باوفای او
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
💔 ۱۶ دی ۱۳۵۹ -- سالروز شهادت مظلومانه مجاهد فی سبیل الله حسین علم الهدی و یارانش در کربلای هویزه گرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #خاطره
🎞 تلاش شهید حسین علم الهدی بمنظور ارتباط گیری با اعراب و عشایر خوزستان
همزمان با پیروزی انقلاب، رژیم بعث صدام بشدت تبلیغ می کرد که عرب های خوزستان همسو با عراق هستند. از اینرو علم الهدی بمنظور خنثی سازی این توطئه، تلاش می کرد به مردم بومی نزدیک شده و با آنها ارتباط برقرار نماید. او عربی می دانست، اما سعی داشت رودررو به لهجه آنها صحبت عربی کند، لذا در هر فرصتی به آموختن لهجه عشایر می پرداخت.
او علیرغم سن کم و جثه کوچک، ولی برخوردار از ایمان قوی، حُسن خلق و دلسوزی همیشگی اش، توانست افکار و قلوب عموم را جلب نموده و به تبیین حقایق برای جامعه عشایر و مردم منطقه بپردازد، آن هم در آن جو ناآرام و پرالتهاب اوایل انقلاب که صدام تلاش می کرد پیش از جمله سراسری به خوزستان، مرزنشینان و عشایر اطراف و اکناف را با خود همراه سازد.
ذکاوت هوشیاری او باطل السحر توطئه صدام شد، بگونه ای که بسیاری از همین عشایر، بویژه جوانان عرب زبان، هنگام حمله عراق به ایران در کنار رزمندگان اسلام به مقابله با متجاوزین پرداختند.
🎙روای: مرحوم خواهر شهید علم الهدی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✍پ.ن:
شهید علم الهدی بمنظور تألیف قلوب و تجدید پیمان عشایر خوزستان با انقلاب و نظام نوپای اسلامی، یکبار هم توانست آنها را برای دیدار با امام به جماران ببرد که در آن دیدار صادق آهنگران (که هنوز بین مردم و حتی رزمنده های جبهه ها نا آشنا بود) آن نوحه معروف خود را خواند. این ملاقات در اوایل جنگ صورت گرفت.
در پست بعدی حاج صادق آهنگران این ماجرا را توضیح می دهد👇👇👇
#ببینید
دفاع مقدس
🎥 #ببینید | #خاطره 🎞 تلاش شهید حسین علم الهدی بمنظور ارتباط گیری با اعراب و عشایر خوزستان همزمان ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #خاطره_گویی
🎙 بیان خاطره دیدار اهالی دشت آزادگان خوزستان با امام در جماران از زبان حاج صادق آهنگران
#پنجم_دیماه۵۹
#دیدار_عشایر_با_امام
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
دفاع مقدس
🎥 #ببینید | #خاطره_گویی 🎙 بیان خاطره دیدار اهالی دشت آزادگان خوزستان با امام در جماران از زبان حاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود
نایاب از اجرایی خاطره انگیز
حسینیه جماران
۵ دیماه ۱۳۵۹
بانوای حاج صادق آهنگران
شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی
@DefaeMoqaddas
✅ کانال دفاع مقدس
rah-ghods-az-karbala-03.mp3
1.24M
🎙کلام زیبا و آسمانی شهید آوینی در مستند «روایت فتح»
خام و بدون آهنگ گذاری
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دختربچه کاپشن صورتی با گوشواره قلبی،
سلام ما رو به پسربچه سه ساله پیرهن قرمز برسون! چه روزهایی گذشته بر این مردم
بر این مملکت ....
بر این خاک....
#سال_۱۳۶۱
#گلزار_شهدای_آبادان
#دوران_جنگ_تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سفارش سردار شهید احمد کاظمی
+ ۲ روز تا پرواز حاج احمد و یارانش🕊🕊
ادامه پست در :
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
دفاع مقدس
📹 سفارش سردار شهید احمد کاظمی + ۲ روز تا پرواز حاج احمد و یارانش🕊🕊 ادامه پست در : ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 اخبار تلویزیون مورخه: ۱۹ دی ماه ۱۳۸۴
🌷 شهادت شهید حاج احمد کاظمی و همراهانش و پیام تسلیت رهبر انقلاب
🛩 ... در سانحه هواپیمای فالکن-۲۰ متعلق به سپاه که منجر به شهادت جمعی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران شد:
▪️احمد كاظمي فرمانده نيروي زميني سپاه
▫️تولد: ۱۳۳۷ نجف آباد
▪️ سعيد مهتدي جعفري فرمانده لشكر ۲۷ محمد رسولالله
▫️تولد: ۱۳۳۷ ورامین
▪️سعيد سليماني
معاون عمليات نيروي زميني سپاه
▫️تولد: ۱۳۳۸ تهران
▪️ نبيالله شاهمرادي معاون اطلاعات نيروي زميني سپاه
▫️تولد: ۱۳۴۱ اصفهان
▪️خلبان عباس كربندي مجرد فرمانده پايگاه هوايي قدر نيروي هوايي سپاه و خلبان يكم پرواز
▫️تولد : ۱۳۳۷ قم
▪️ غلامرضا يزداني فرمانده توپخانه نيروي زميني سپاه
▫️تولد: ۱۳۴۰ نجف آباد
▪️صفدر رشادي معاون طرح و برنامه نيروي زميني سپاه
▫️تولد: ۱۳۴۰ ساوه
▪️خلبان احمد الهامينژاد فرمانده دانشكده پروازي نيروي هوايي سپاه و كمك خلبان
▫️تولد: ۱۳۴۰ سبزوار
▪️حميد آذينپور رييس دفتر فرماندهي نيروي زميني سپاه
▫️تولد: ۱۳۴۲ محمودآباد
▪️مرتضي بصيري مهندس پرواز
▪️محسن اسدي افسر همراه فرمانده شهيد نيروي زميني سپاه
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
⚪️ احمد کاظمی در دوران #دفاع_مقدس با شجاعت و رشادتهای مثال زدنی خود، نقش موثری در مقاطع محتلف جنگ ایفا نمود. او پس از پایان جنگ به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه و فرمانده نیروی زمینی سپاه منصوب شد.
کفایت و شجاعت شهید کاظمی به حدی بود که رهبر معظم انقلاب سه مدال فتح به ایشان اعطا نمودند.
بین الشهیدین
این، فقط یک خواب شیرین است.
نه برای خودنمایی است، نه برای ریا.
و نه چسباندن خودم به شهدا.
ولی قطعاً برای آویزان شدن به شهدا و امید به شفاعتشان، هست!
اصل اینه که خیلی با این رویا، حال میکنم!
روز سهشنبه 27 اسفند 1399 بعد از نماز صبح خوابیدم و حدود ساعت 9 تا 10 صبح این خواب عجیب را که خیلی برایم شیرین و دلچسب بود، دیدم:
داخل یک اتاق بزرگ که مثل سالن بود، در ساختمانی اداری که نمیدانستم چیست و کجاست، میز چوبی قهوهای رنگی با طول و عرض تقریبی یک و نیم در سه متر قرار داشت.
من درست گوشه نشسته بودم و روبرویم پنجرههای بزرگی قرار داشت که روشنی نور روز به داخل میتابید.
سمت راست من شهید حاج فاسم سلیمانی درحالی که لباس فرم قشنگ و نوی سپاه بر تن داشت، درست بغلم نشسته بود و با لبخندی بسیار زیبا و آرامش بخش نگاهم میکرد. بوی خوشی از او استشمام میکردم و حضورش و بخصوص لبخندش آرامشی خاص بهم میداد.
سمت چپم که تقریباً بیست سانتی با هم فاصله داشتیم، شهید احمد کاظمی نشسته و دستهایش را روی میز گذاشته بود و او هم میخندید. پیراهن چینی کرم رنگی بر تن داشت. از همان نوع و رنگ که اردیبهشت سال 1361 در عملیات بیتالمقدس برای اولین و تنها بار دیده بودمش. او هم چهرهای خندان و شیرین داشت.
حمید خلیلی (مدیر نشر شهید احمد کاظمی) هم روبروی ما بود ولی دور میز نبود. ظاهراً قرار نبود او بفهمد ما سه نفر با هم چه میگوییم!
شهید پورجعفری هم روبروی ما ایستاده بود و نگاه میکرد. (هیچگاه شهید پورجعفری را ندیدهام)
جالبش این بود که هر سه نفرشان لبخند بر لب داشتند. پورجعفری دوربین خیلی کوچکی را که روی سهپایۀ کوچکی قرار داشت روبروی من روشن کرد و جلسه و در اصل حرفهای مرا ضبط میکرد.
احساسم این بود که جلسۀ گزینش برای من است و قرار بود حاج قاسم سلیمانی و احمد کاظمی با من مصاحبه کرده و مرا پذیرش کنند.
حاج قاسم نگاهی به من انداخت و با لبخندی خودمانی گفت:
- خب حالا تو که اینقدر مشتاق هستی، بگو ببینم اصلاً چی شد افتادی توی این حال و هوا؟ از خودت برای ما بگو.
وقتی دیدم پورجعفری دوربین را روشن کرد و خودش رفت عقب، با خودم تاسف خوردم که ایکاش رکوردر خود را آورده بودم و حرفهای خودم را ضبط میکردم.
احساسم این بود که حرفهای خالص و مهمی خواهم زد و کاش برای خودم ضبط میشد. میدانستم فیلمی که اینها میگیرند، به خودم نخواهند داد.
وقتی حاج قاسم با لبخند گفت:
- خب بگو ...
یک نگاه با حسرت به احمد کاظمی انداختم و با بُغضی عجیب رو به او گفتم:
- من زمان جنگ عاشق یک نفر شدم که خیلی رویم تاثیر گذاشت و داغونم کرد.
اشکم شدیداً جاری شد. رو به احمد کاظمی ادامه دادم:
- بعد از اون دیگه قسم خوردم عاشق هیچکس نشم.
زار زار گریه میکردم. به خودم جرات دادم و با حسرتی عجیب به احمد کاظمی که همچنان میخندید ولی به من نگاه نمیکرد، گفتم:
- اون یک نفر تو بودی، که توی خرمشهر عاشقت شدم. تو اونجا حال و هوای عجیبی داشتی. خیلی دوستت داشتم. عاشقت شده بودم.
حاج قاسم نگاه زیبایی به احمد کرد و خطاب به من گفت:
- خب بعدش چی شد؟
که گفتم:
- تابستان سال 1362 از طرف بسیج رفتم لبنان و در شهرهای هِرمِل، تَمنِین التَحتا و بعلبک بودم.
اسم شهرها را که گفتم، حاج قاسم با لبخند به احمد نگاه کرد؛ انگاری با اسم شهرها آشنا بودند.
حاج قاسم گفت: خب بعدش ...
گفتم:
- خب بعدش رفتم جنگ و گذشت تا اینکه سال 1374 خودم رفتم لبنان. کاملاً با هزینۀ خودم میرفتم. دیگه سال 75 رفتم، سال 76 رفتم. هر دفعه یکی دو ماه میموندم. هیچکس بهم کمک نمیکرد و پول نمیداد. کاملاً با هزینۀ شخصی میرفتم. اون زمان برای کار خبرنگاری و عکاسی میرفتم لبنان. حدود سه چهار میلیون تومان هزینه کردم.
به حاج قاسم نگاه کردم و گفتم:
- تا اینکه رسیدم به شما.
در برابر لبخند او خندیدم و عاشقانه نگاهش کردم. خواستم بفهمد که بعد از احمد کاظمی عاشق تو شدم.
پورجعفری همچنان روبروی من پشت دوربین ایستاده بود. هیچی نمیگفت و از حرفهای من خندۀ قشنگی میکرد.
احساسم این بود که قرار است یک چیز لذتبخش شیرین بهم بدهند.
از اینکه وسط دو شهید آنهم با فاصلۀ ده – بیست سانتیمتری نشسته بودم، هم احساس شادمانی داشتم، هم احساس بُغض و گریۀ شدید.
میدانستم اینها شهید شدهاند.
انگار حاج قاسم میخواست مرا برای خودشان استخدام کند و من بروم پیش آنها.
انشاءالله
حمید داودآبادی
(نویسنده کتب دفاع مقدس)
39.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صدای_ماندگار
🌷شهید جهان آرا:
*جبهه آمدن نوعی خودسازی است*
*این میدان، بهترین میدان عمل برای شناخت فرد، خودش و جامعهاش است*
🌴 دوران#دفاع_مقدس
📢 سخنرانی شهید سیدمحمد جهان آرا که برای اولین بار منتشر میشود.
دفاع مقدس
#صدای_ماندگار 🌷شهید جهان آرا: *جبهه آمدن نوعی خودسازی است* *این میدان، بهترین میدان عمل برای شناخت
⚪️ معجزه باد !!
نزدیک پل ایستگاه دوازده، برای شکست حصر آبادان به کمین نشستیم. محمد بلند فریاد کشید: ”نصر من الله و فتح قریب.“ انفجارهای مهیب زمین را لرزاند. گلوله ها با گراهای از پیش تعیین شده روی هدف ها کوبیده می شد. بادی از سمت کارون شروع به وزیدن کرد. گرد و خاک با بوی نفت در هوا پخش شد. در تمام مدتی که نقشه عملیات را کشیده بودیم به لوله های نفت فکر نکرده بودیم!. ”دعا کنید که باد از کار بیافتد. به طرف سنگرها عقب نشینی کنید.“؛ محمد در کنار نیروها، پیشانی به خاک گذاشته بود و دعا می خواند. باد قطع شد و فریاد حمله از هر طرف شنیده می شد. منطقه از جنازه های عراقی ها پر شده بود و صف اسیران لحظه به لحظه طولانی تر می شد. محمد و یارانش از اینکه توانسته بودند فرمان امام را به انجام برسانند در پوست خود نمی گنجیدنند.
خاطره ای از شهید جهان آرا
فرمانده سپاه خرمشهر
دوران جنگ تحمیلی