22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به دوکوهه
گفته اند اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آنها زیسته اند و چه خوب گفته اند .
دوکوهه سال ها با شهدا زیسته است، با بسیجی ها، و از آنها روح گرفته است ؛ روحی جاودانه.
ای قدمگاه بسیجی ها، ای قدمگاه عاشق ترین عاشقان،بوسه های تو بر قدم هایی می نشسته است که استوارتر از عزم آنان را زمین به یاد ندارد . و آسید مرتضی از دوکوهه برایمان بخوان:
"عالم محضر شهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد ودر برابر این خلأظاهری خود را نبازد، زمان میگذرد و مکان ها فرو میشکند اما حقایق باقیست.
جمعی از ارکان ستادی و فرماندهی
لشگر ٢٧ محمد رسول الله (ص)
نام شهدایی که شناسایی شدن در ذیل آمده است (لطفا اگر شهیدی از قلم افتاده محبت فرموده و اطلاع دهید)
۱ شهید حاج سید محمد رضا دستواره
٢ شهید علی تورانلو
٣ شهید ابراهیم علی معصومی
۴ شهید حاج یدالله کلهر
۵ شهید محمد راحت
۶ شهید مجید زادبود
٧ شهید اکبر حاجی پور
٨ شهید بهمن نجفی
٩ شهید حاج محمد رضا کارور
۱۰ شهید مختار سلیمانی
۱۱ شهید جواد صراف
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"-
امروز چهارشنبه ۲۴ آبان مصادف است با سالروز ولادت شهید حاج سعید تراب فرمانده گردان امام حسن(ع)
#ولادت_۲۴_آبان_۱۳۴۲
#شهادت_یکم_مرداد_۱۳۶۷
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
دفاع مقدس
امروز چهارشنبه ۲۴ آبان مصادف است با سالروز ولادت شهید حاج سعید تراب فرمانده گردان امام حسن(ع) #ولاد
به یاد علمدار یک دست گردان امامحسن (ع)
سهمیهی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس ،دست راستی بود که از پیکر افتاد..
در جبهه شاخص شناسایی حاج سعید
آستین خالیش بود و در عملیاتهـا
همه حیران بودند که این رزمنده تکدست چگونه با تیربار و آرپی جی به دشمن حمله میکند!!
مگر با یک دست و آن هم دست چپ میتوان قلب دشمن را نشانه رفت ....
🌷شهید حاج سعید تراب🌷
فرمانده گردان امامحسن(ع)
لشکر۱۰ سیدالشهداء
شهادت: ۱۳۶۷/۵/۱ ،جاده اهواز_خرمشهر
دفاع مقدس
به یاد علمدار یک دست گردان امامحسن (ع) سهمیهی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس ،دست راستی بود که
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
31 تیرماه سال 67 بود که دشمن بعثی به جهت اشغال اهواز و خرمشهر با ستونی از ادوات رزهی به سمت جاده اهواز و خرمشهر یورش برد. لشگر سیدالشهداء(ع) ماموریت پیدا کرد که با تیپ حضرت زهرا (س) دشمن را در سه راهی کوشک سرکوب کند و گردان امام حسین (ع) اولین گردانی بود که ساعت 5 صبح روز اول مرداد 67 خود را به محل درگیری رساند و طی درگیری سختی توانست ستون زرهی دشمن را متفرق کند و با تعقیب دشمن از سه راهی کوشک به طرف خرمشهر به نبرد با دشمن پرداخت.
طرح دشمن این بود که بخش اعظم توان رزهی، برای تصرف اهواز به کار گرفته شود و از مسیر جاده اهواز خرمشهر به پیشروی به سوی اهواز ادامه داد و گردان امام حسن (ع) مامور شد جلوی دشمن را سد کند و رزمندگان این گردان بعد از پادگان حمید و بر روی جاده اهواز خرمشهر در حوالی ظهر با دشمن درگیر شدند. آفتاب در وسط آسمان بود و گرمای بیش از ینجاه درجه. درگیری بر روی زمین داغ و تعقیب و گریز. فاصله بچهها با دشمن چند متری بیشتر نبود به طوری که منافقین همراه دشمن بعثی با بلندگو از بچههای گردان امام حسن(ع) میخواستند که تسلیم شوند. آنقدر درگیری نزدیک بود که کار به پرتاب نارنجک کشید. تا اینکه سعید تراب با قبضه آربی چی از خاکریز بالا رفت و تانک دشمن را مورد هدف قرار داد و فریاد میزد دشمن را به کناره جاده بکشانید و خودش هم با بخشی از بچه های گردانش به سمت راست جاده حرکت کردند. تعدادی تانک و نفربر دشمن هم به دنبال آنها تغیر مسیر دادند. سعید و یارانش توانستند دشمن را قبل از سه راه جفیر معطل کنند تا نیروی کمکی برسد. ساعت یک بعد از ظهر روز عرفه بود که تانکها و نفربرهای زرهی که تیربارهای سنگین بر روی آن نصب بود سعید و یارانش را به محاصره خود درآوردند و به آنها حمله کردند و عده ای از آنها به شهادت رسیده و تعدادی را نیز اسیر کردند.
سعید نیز جزء شهدای این نبرد نابرابر بود. گردان امام حسن (ع)توانست دشمنی که قصد داشت قبل از ظهر به اهواز برسد تا ساعت 3 بعد از ظهر بین سه راه جفیر تا سه راهی صاحب الزمان در جاده اهواز-خرمشهر مشغول کند. تا اینکه سایر گردانهای لشگر ده و سایر یگانها و جوانان اهواز هم به کمک آمدند و ورق برگشت و دشمن پا به فرار گذاشت. کسی از سرنوشت بچه های گردان امام حسن و حاج سعید خبر نداشت تا اینکه آنها را در بین خاکریزهای قرارگاه مهندسی ارتش بعد از پادگان حمید پیدا کردند.
پیکر بی جان علمدار بی دست گردان امام حسن(ع) در حالی پیدا شد که آثار شکنجه بر بدنش پیدا بود و دشمن کینه توز به تلافی مقاومت سعید و یارانش صورت این جانباز شهید را با ضربات لگد و شلیک گلوله خرد کرده بود و اینگونه حماسه عاشورایی رزمندگان گردان امام حسن (ع) در روز عرفه و شب عید قربان در تاریخ به ثبت رسید و پیکر مطهر سردار جانباز شهید حاج سعید تراب در قطعه 29 گلزارشهدای بهشت زهرا مهمان خاک شد و فرزندان خردسالش سلمان و سجاد را برای همیشه تنها گذاشت.
(http://axnegar.fahares.com/axnegar/z5WjUt2IQ2MuoL/3987127.jpg) وصیت زیبای شهید ۱۱ساله مازندران
شهید سیدحسین میرداداشی کاری، متولد ۴ شهریور ماه ۱۳۴۹، اهل شهرستان بابلسر در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۶۱ در سن ۱۱ سالگی در منطقه زبیدات عراق، بدنش قطعه قطعه شد و پیکرش هیچ گاه به خانه برنگشت.
وی در میان ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان لاله خیز مازندران، کم سن ترین شهید است.
وصیت نامه ماندگار این شهید مفقودالجسد را با هم می خوانیم.
***
قدم که به سوی حرکت در جبهه بر می دارم، برای زنده کردن حق و شناساندن مظلوم است و من از خداوند می خواهم که مرا از این امتحان الهی تا دم شهادت ثابت قدم بدارد.
دوست دارم همچون حسین(ع) سرور شهیدان، با لب تشنه در این هوای داغ و سوزان بمیرم.
دوست دارم که در زیر چرخ های تانک قطعه قطعه بشوم.
دوست دارم جانم را در راه خودت و احیای حق فدا کنم تا حق مظلوم پایمال نشود.
دوست دارم ملت ها از قید اسارت رها شوند.
چه آبرویی دارم اگر ساکت بنشینم و دزدان را ببینم که دارند ما و اموال ما را به غارت می برند و هیچ نگویم.
خدایا ! می دانی که هدف من جز زنده کردن دین تو نبود، پس مرا با شهیدان کربلا غریق رحمتت قرار بده.
خدایا ! این شهادت ناقابل مرا قبول کن، چون من آبرویی ندارم، لااقل این خون من باعث می شود که در روز قیامت پیش تو و پیامبرانت خجل زده نشوم.
خدایا ! به تو پناه می برم، اگر کارهایم ریا شود.
خدایا ! مرا از عذاب دردناک الهی نجات بده، آمین یا رب العالمین.
ای برادران! شهیدان خون نداده اند که ما راهشان را به مقصد نرسانیم، خون شهیدان را باید به هدف خود برسانید و نگذارید که خدای ناکرده خون شان عبث شود.
به خدا قسم مسئولیت شما سنگین شده، احساس مسئولیت کنید، آنهایی که شهید شدند دیگر مسئولیت ندارند، حال شما هستید که باید خون شان را به جهان صادر کنید.
رمز پیروزی شما در وحدت است، نگذارید منافقان به مملکت اسلامی خیانت کنند، پست ها را به عهده آنان نگذارید که همین ها دل شما را به درد می آورند.
من شهید شدم و همگان بدانند که مرگ من اتفاقی نبود، با چشم باز و دید وسیع به معشوقم رسیدم.
برادرانم! خودتان را عقب نیندازید، به خدا اگر یک لحظه غفلت کنید، این آزادی را که خدا نصیب شما کرد، از دست می دهید و دیگر زنده ماندنتان فایده ندارد.
ای برادران عزیز! به اسلام و مملکت اسلامی کمک کنید، به مبلغین و مراجع دینی کمک کنید، با پاسداران، بسیجیان، ارتشیان و دیگر ارگان های متعهد همکاری کنید.
و چند جمله با شما بسیجیان؛
امروز مسئولیت شما زیاد است، سنگر بسیج را محکم کنید و مردم را ارشاد اسلامی کنید.
رمز پیروزی فقط در اخلاق شماست، اگر یک نفر از شما اخلاق اسلامی را رعایت نکند، نشان می دهد که بسیجی ها خوب نیستند.
سعی کنید همدیگر را اصلاح کنید، هر چند مدت یک بار دور هم جمع شوید و بررسی کنید که آیا کارهایی که در گذشته انجام داده اید، درست بوده یا نه؟ چقدر آثار معنوی در کارهایتان کم دارید؟ سعی کنید که کمبودها را جبران کنید.
ای پدر و مادرم! در شهادتم غمگین نباشید و افتخار کنید فرزندی را در راه احیای حق فدای این اسلام عزیز کرده اید.
فرزند، در تقابل اسلام و قرآن هیچ نیست، باید فرزندانتان در این راه فدا شوند تا حق و عدالت زنده شوند.
تا حق و عدالت در جامعه حکمفرما نباشد، زنده ماندن مفهومی ندارد.
و نصیحت به خواهرانم و تمام خواهران مسلمان؛
یک وظیفه بسیار مهم که شما دارید، این است که فقط حجاب اسلامی را رعایت کنید و وظیفه شما این نیست که برایم ناراحت بشوید، باید به جهانیان بفهمانید که همهی ما فدای این اسلام عزیز می شویم ولی نمی گذاریم بیگانگان بر ما حکومت کنند.
برای اطلاع بیشتر از وظیفه شرعی، به زندگانی حضرت زینب(س) مراجعه کنید.
و ای دوستان! وحدت شما باعث می شود که دشمنان نتوانند به مملکت اسلامی ما ضربه بزنند.
اگر اخلاق من باعث ناراحتی شما شد و هر جسارت و اشتباهی که کردم، امیدوارم مرا ببخشید.