شهید قجهای از دیدگاه حاجی زاده.mp3
3.82M
📢صوت | توصیف ایثار و رشادت شهید حسین قجهای از زبان همرزم او، اصغر حاجی زاده در منزل شهید
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
توصیف_شهید_قجهای_توسط_خانم_کاتبی.mp3
2.84M
📢صوت | شرح و توصیف زحمات و ایثار شهید حسین قجهای از زبان خانم مریم کاتبی، نیروی بهداری سپاه مریوان(در زمان جاویدالاثر احمدمتوسلیان)
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
شهید_قجهای_از_منظر_خسروی_نژاد_منتظری.mp3
1.46M
📢صوت | توصیف ایثار و رشادت شهید حسین قجهای از زبان همرزم او، غلامرضا خسروی نژاد-1
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
📢صوت | توصیف ایثار و رشادت شهید حسین قجهای از زبان همرزم او، غلامرضا خسروی نژاد-1 --------------
شهید_قجهای_از_منظر_خسروی_نژاد_منتظری.mp3
4.77M
📢صوت | توصیف ایثار و رشادت شهید حسین قجهای از زبان همرزم او، غلامرضا خسروی نژاد-2
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
29.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ زیبای " #چشم_مجنون"با صدای حامد زمانی
🌿۱۲فروردین۱۳۳۴ - سالروز تولد
سردار خیبر #شهیدمحمدابراهیم_همت
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
#از_آن_زمان_شروع_شد....
🌷روز ۱۳ فروردین سال ۱۳۶۷ بود که با تعدادی از بچهها رفتیم برای جمع کردن چادرهای مقری که توی خط داشتیم. چون روز سیزده بدر و از طرفی هم شب نیمه شعبان بود، گفتیم روحیه بچهها عوض بشه. مهدی صور اسرافیل شروع کرد سرود خوندن و گفت: برادرها من هرچی میگم شما بگید: گرفت، گرفت.... مهدی خوند: فلق دوباره رنگ خون گرفت و همه بچهها یک صدا میگفتند: گرفت، گرفت و میزدند زیر خنده و بعد هم چون شب نیمه شعبان بود با هم سرود" ای ولی عصر" رو خوندیم.... به مقر که رسیدیم چون چادرها روی زمین خوابیده بود همه با هم چهار طرف چادر را گرفتیم و بلند کردیم و بچهها پایههای چادر رو مستقر کردند و چادرها سر جای خود قرار گرفت. چادرها که سر پا شد ما با منظرهای مواجه شدیم که اشکها رو سرازیر کرد....
🌷دیدیم جانمازها کنار هم در یک ردیف پهن شده و این حکایت میکرد که دوستان شهید ما برای نماز جماعت ظهر و عصر مهیا شده بودند و وقت نماز مقر بمباران شده بود. (این مقر روز ۱۱ فروردین توسط هواپیماهای بعثی بمباران شیمیایی شد که ۱۲ تن از بچهها به شهادت رسیدند.) چادرها رو جمع کردیم و نزدیک غروب بود که به نزدیک مقرمون در بیاره رسیدیم. دیدم ماشینها چراغ میزنند که جلوتر نرید. دشمن شیمیایی زده. باز به دلمون بد اومد که اینبار هم مقر ما رو زده. تا جلوی مقر رسیدیم، حاج احمد ماشین رو نگه داشت. من زودتر از همه پایین پریدم و سر بالایی جلو مقر رو بدو بالا رفتم. دیدم چادر تدارکات روی درخت آویزونه و یکی هم به پشت روی زمین افتاده. دلم ریخت و بچهها رو صدا زدم. دیدم کسی جواب نمیده. وارد ساختمون شدم همه جا تاریک بود و صدایی از کسی نمییومد.
🌷کف اتاق تعداد زیادی پتو افتاده بود. پتوها رو وارسی کردم. اتاق خالی بود. از ساختمون بیرون اومدم و بچههای دیگه هم رسیدند و همه جا رو وارسی کردیم. یکی از بچهها صدا زد: بچهها رفتند بالای ارتفاع و کسی اینجا نیست. خاطرمون جمع شد که تلفات زیاد نیست. رفتیم سر وقت چادر تدارکات. شهید رضا استاد به پشت افتاده بود و صورتش خونی بود. اون رو داخل پتو پیچیدیم و به معراج شهدا بردیم. قرارمون بود که شب نیمه شعبان برای ولادت امام زمان (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو بههم زدند. اون روز نزدیک ۵۰ نفر از بچههای تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء (ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینیبوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم.
🌷نماز مغرب و عشاء رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفههای شدید و خارش پوست شروع شد.... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم....
راوی: رزمنده دلاور جعفر طهماسبی از رزمندگان تخریبچی لشکر۱۰
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌈 روز طبیعت با نیروهای رزمنده🌿
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
📆 فروردین ۱۳۶۰
📷 عکسمربوط به شهید حبیبالله دانهگردی است. او دوره آموزشی را در پادگان غدیر اصفهان میگذراند
امروز سیزده بدر است مادرش به ملاقات او آمده تا در محوطه بیرون از پادگان، ساعت خوشی را با فرزند خود بگذراند
🌷 او در اسفند۶۴ و در عملیات والفجر۸ شهید شد
دوران #جنگ_تحمیلی
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ)
🌸🌼🍀 طبیعت هم،
🌿💦 دلتنگ طراوت و زلالی شماست
دوران #دفاع_مقدس 💕
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
📷 تصاویر زیبا از رفاقت،شوخ طبعی، لبخند
و در کنار هم بودن مردانِ جبهه و جنگ
تقدیم به نگاه مهربان شما
#روز_طبیعت
#جنگ_تحمیلی
#رزمنده_ها
#رفاقت #یکرنگی
#لبخند
#تقدیم_به_نگاه_مهربان_شما
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 #یاد_آن_روزهای_خوب_بخیر
وداع یاران عاشق
هر کدام از کوی و دیاری...
اما دلهاشان به هم نزدیک....
گویی به حجله می روند
آنانی که مرگ را به بازی گرفته اند
چقدر زیبا امامشان در وصشان فرمود:
"چه غافلند دنیاپرستان و بیخبران که #ارزش_شهادت را در صحیفههای طبیعت جستجو میکنند و وصف آن را در سرودهها و حماسهها و شعرها میجویند و در کشف آن، از هنرِ تخیل و کتابِ تعقل مدد می جویند.
. . . حاشا که #حل_این_معما_جز_به_عشق میسر نگردد،
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
🎥☝️رزمنده های لشگر10 سیدالشهداء(ع)
عازم میدان نبردند . . . می روند تا ابهت پوشالی دشمن را در #جزیره_ام_الرصاص بشکنند
اینجا بیمارستان ولیعصر(ع) خرمشهر است
لایوژاکت های رنگارنگ به تن کرده اند تا از آب خروشان اروند رد شوند.
خیلی هاشان در رویارویی با دشمن، شهید شدند🌷🌷🌷
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، تلگرام، روبیکا، واتساپ)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌿 سیزده بدر با طعم #شهادت...🌷
عملیات بیت المقدس ۴
روز ۱۳ فروردین بود که با تعدادی از بچه ها رفتیم برای جمع کردن چادر بچه هایی که روز قبل شهید شده بودند.
روز سیزده بدر و از طرفی هم شب نیمه شعبان بود گفتیم روحیه بچه ها عوض بشه . به مهدی صور اسرافیل اشاره کردم و اون هم روی ما رو زمین نگذاشت و شروع کرد سرود خوندن .
گفت برادرها من هرچی میگم شما بگید. گرفت ، گرفت ..
مهدی خوند...فلق دوباره رنگ خون گرفت و همه بچه ها یک صدا میگفتند گرفت، گرفت و میزدند زیر خنده. و بعد هم چون شب نیمه شعبان بود با هم سرود" ای ولی عصر" رو خوندیم .
به مقر که رسیدیم همه چیز بهم ریخته و روی زمین خوابیده بود. با کمک بچه ها چادرها رو روی پایه هاش بلند کردیم . چادرها که سر پا شد با منظره ای مواجه شدیم که اشک ها رو سرازیر کرد. دیدیم جانماز ها کنار هم در یک ردیف پهن شده و این حکایت میکرد که دوستان شهید ما برای نماز جماعت ظهر و عصر مهیا شده بودند و وقت نماز مقر بمباران شده بود.
چادرها و وسایل شهدا رو جمع کردیم و به طرف شهر بیاره برگشتیم. نزدیک غروب بود که به نزدیک مقرمون در بیاره رسیدیم.. دیدم ماشینها چراغ میزنند که جلو تر نرید . دشمن شیمیایی زده. باز به دلمون بد اومد که اینبار هم مقر ما رو زده. تا جلوی مقر رسیدیم .
حاج احمد ماشین رو نگه داشت.
من زودتر از همه پایین پریدم و سر بالایی جلو مقر رو بدو بالا رفتم.
دیدم چادر تدارکات روی درخت آویزونه و یکی هم به پشت روی زمین افتاده.
دلم ریخت و بچه ها رو صدا زدم . دیدم کسی جواب نمیده.. وارد ساختمون شدم همه جا تاریک بود و صدایی از کسی نمیومد .. کف اطاق تعداد زیادی پتو افتاده بود . پتوها رو وارسی کردم. اطاق خالی بود. از ساختمون بیرون اومدم و بچه های دیگه هم رسیدند و همه جا رو وارسی کردیم. یکی از بچه ها صدا زد بچه ها رفتند بالای ارتفاع و کسی اینجا نیست. خاطرمون جمع شد که تلفات زیاد نیست. رفتیم سر وقت چادر تدارکات ... شهید رضا استاد به پشت افتاده بود و صورتش خونی بود. اون رو داخل پتو پیچیدیم و به معراج شهدا بردیم.
قرارمون بود که شب نیمه شعبان برای ولادت امام زمان (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو به هم زدند. اون روز نزدیک ۵۰ نفر از بچه های تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء(ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینی بوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم . نماز مغرب و عشا رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفه های شدید و خارش پوست شروع شد ... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم .
در بمباران دو تا مقر تخریب لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام ۱۴ تا شهید دادیم و بیش از پنجاه نفر هم مصدوم شیمیایی شدند. و گردان ما در تهران پخش بین دو تا بیمارستان شد. عده ای در بیمارستان لقمان... تعدادی هم در بیمارستان بقیه الله...
(راوی: رزمنده دلاور جعفر طهماسبی از رزمندگان تخریبچی لشکر۱۰)
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊