eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تركش نُقلي!! ▫️ در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس که بنا بود رزمنده‌ها از جاده اهواز- خرمشهر عبور و به سمت دژ مرزی که کارزار سختی در جریان بود، بروند. بعد از اینکه آنان موفق شدند، عراقی ها درصدد مقابله برآمدند. دشمن پاتك هاي سنگيني را روي بچه ها انجام مي داد و آنها هم جانانه دفاع مي كردند . در همين گير و دار، ناگهان غرش سهمناك و مهيبي را در كنار دژ مرزي شلمچه شنيدم . گلوله توپي در كنار حاج احمد و چند نفر از همراهانش تركيده بود . گيج و گم ، چرخي زدم و به ميان توده خاك و دود رفتم . خاكها كه بر زمين نشست ، چهره خاك آلود و پاي تركش خورده حاج احمد را كه از آن خون بيرون مي زد، ديدم . با ديدن اين صحنه ، به يكباره بچه ها فرياد يا ابوالفضل (ع ) و يا امام زمان (عج ) سر دادند و گريه كنان و بر سر زنان ، به طرف او دويدند . همين طور كه داشتيم به سر خودمان مي زديم و به پيكر مجروح حاج احمد نگاه مي كرديم ، يك دفعه او از پشت لايه هاي خاك ، با همان نگاه پر از غيظ گفت : "تركش نقلي اش مال ماست . آن وقت گريه و زاريش مال شما؟ بس كنيد"! جلوي خودمان را گرفتيم و اشكها را پاك كرديم . حاج احمد كمربندش را باز كرد و به وسيله آن ، بالاي شريان ران را بست و به هر زحمتي بود، از جا بلند شد . بعدها كه جاي زخم و تركش را ديدم ، نفهميدم چطور حاج احمد به تركشي كه به قدر نصف كف دست بود، مي گفت تركش نقلي ! تازه در برابر اصرار ما براي انتقال به بيمارستان اهواز، با قاطعيت مخالفت مي كرد . (راوی" رزمنده حاضر در صحنه) ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🔵 روایت کانال از دیدن در روزهای منتهی به فتح خرمشهر: ا👇👇👇 ✍️در گرماگرم نبرد با عراقی ها در عملیات بیت المقدس، روزی در پشت خاکریز، به همراه برادران گروهان شهید امیرعلی اسکویی (از گردان حبیب ابن مظاهر بفرماندهی شهید موحد دانش- تیپ ۲۷) در سنگرهایمان بودیم که دیدیم یک دستگاه خودروی فرماندهی نزدیکمان توقف نمود. همراه با بچه ها به سمت ماشین آمده و (فرمانده تیپ) را در درون استیشن دیدیم که پای مجروح و باندپیچی شده خود را دراز کرده و در همان حال با مسئول محور در حال گفتگو و رأی زنی بود. فکر می کنم این دومین باری بود که را بعد از می دیدم؛ با سر و روی غبارآلود، در حالی که نور ایمان و شجاعت در چهره او موج می زد. من هیچگاه ابهت، جلال و شکوه حضرت امام را در ملاقات با ایشان در جماران از یاد نمی برم. دیدن برایم عین دیدن رخسار ملکوتی امام بود . . . غرق در نور و عظمت!!! ⚪️ برق نگاه او، چنان روح و دل انسان را تسخیر می کرد، که هنوز هم پس از ده ها سال، هرگاه آن چهره مصمم، مردانه و مؤمن را به یاد می آورم، تمام سلول های وجودم می لرزد . . . حس کنده شدن از دنیای فانی به آدم دست می دهد .... و روح و حقیقت وجود انسان به سوی آسمان به پرواز در می آید🕊🕊 🌿 💕 ------------------------------------------- 📡 به کانال بپیوندید (ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ) 🔵 مطالب دست اول و غالباً از زبان راوی و شاهد اصلی ماجراهای جنگ اینجا بیت شهداست☝️☝️ 🌱
چهارم خرداد ۱۳۶۱ (یک روز بعد از آزادسازی خرمشهر) 🔹پس از فتح خرمشهر ، وقتی به شهر رفتيم همه روبروی مسجد جامع خرمشهر جمع شده بودند. حاج احمد متوسلیان كه وارد شد، همه صلوات فرستادند. حاج احمد گفت: ای كسانی كه بر زمين های خرمشهر خوابيده ايد، شما جانتان را فدایی كرديد و اين شهر را آزاد كرديد. بعد شروع كرد به نام بردن تك تك بچه ها: حسين قجه‌ای ، محسن وزوايی ، احمد بابايی ، محمود شهبازی ، عباس شعف، علی‌اصغر بشکیده و... شانه هایش داشت تکان می‌خورد... (به نقل از: حاج حسین طلعت) 🔸چهارم خرداد ۱۳۶۱ مسجد جامع خرمشهر ا📷☝️ ایستاده از راست: برادر (راوی حاج احمد متوسلیان) شهید محسن حیات پور ،جانشین تخریب تیپ ۲۷ سردار جاوید حاج احمد متوسلیان حاج اسد الله توفیقی نشسته : جاوید الاثر شهید تقی رستگار مقدم مسئول واحد آموزش و تاکتیک تیپ
دفاع مقدس
چهارم خرداد ۱۳۶۱ (یک روز بعد از آزادسازی خرمشهر) 🔹پس از فتح خرمشهر ، وقتی به شهر رفتيم همه روبروی
🔴 ماجرای مجروحیت حاج احمد متوسلیان در آستانه ▫️(راوی: امیر رزاق زاده) 💠 عمل؛ بدون بی‌هوشی !! 🔸 در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس که بنا بود رزمنده‌ها از جاده اهواز- خرمشهر عبور و به سمت دژ مرزی که کارزار سختی در جریان بود، بروند. بعد از اینکه آنان موفق شدند، دشمن درصدد مقابله و فرماندهان خودی نیز در پی چاره‌جویی برآمدند. لذا فرماندهان قرارگاه هدایت مشترک عملیات ارتش و سپاه نصر و لشکر 21 حمزه ارتش و فرماندهان تیپ‌های 27 و 31 عاشورا سپاه برای بازدید از منطقه آزادشده و شناخت و تقویت خط پدافندی در نزدیکی دژ مرزی برای رفع مشکلات حضور پیدا کردند. در آن نقطه حساس از میدان جنگ و کارزار مذاکرات سرپایی بین فرماندهان یگان‌ها با مسئولین قرارگاه نصر برپاشده بود، حین بازدید از منطقه همه نقشه و راه‌کارها توسط فرماندهان به‌منظور هماهنگ کردن امور باقیمانده و رفع نیازهای اساسی مرحله دوم نبرد مورد بررسی قرار گرفت؛ همه گرم صحبت بودند و در پی راه‌های مقابله با پاتک‌‌ها و حملات همزمان زره‌پوش‌های مجهز عراقی که در پناه هلیکوپترها و فرماندهانی که در آن مستقر بودند و دائم برای پس زدن رزمندگان اسلام به صفوف آنان در دژ مرزی فشار می‌آوردند، چون احساس می‌کردند نوک فلش حملات ما به سمت شمال بصره است بنابراین حملات سهمگین و غیرقابل تصور خود را متوجه این باریکه مرزی کرده بودند. در این هنگامه و گیر و دار به ناگاه گلوله توپی از سمت اردوگاه دشمن به سمت خاک ایران و منطقه تجمع ما شلیک شد و لحظاتی بعد درست مقابل جمع به زمین اصابت کرد و منفجر شد؛ حاج احمد و من از همه به کانون انفجار گلوله توپ مورد نظر نزدیک‌تر بودیم و با چشمان خود دیدیم که ترکش‌های گلوله منفجرشده مثل قطرات باران از جلوی چشم و بدنمان عبور می‌کند و در پی رسیدن به هدف خود با گرمای زیاد که از لهیب حرارت گرما کاملا سرخ‌شده بود می‌رود و در فضا فواره وار پخش می‌شود و سپس با شدت برق‌آسا به زمین برخورد می‌کند؛ در همین لحظات ترس و دلهره‌آور یکی از ترکش‌های بزرگ به سفید ران حاج احمد اصابت کرد و او را با قد رعنا و کشیده‌اش نقش زمین کرد در نگاه اول گویی ما یکی از استوانه‌های لشکر و دفاع مقدس را از دست داده‌ایم اما سرنوشت حکایتی دیگری رقم می‌زد در میان گرد و خاکی که از زمین به هوا برخاسته بود چند لحظه‌ای طول کشید تا ما خود را دوباره پیدا کنیم و بفهمیم که چه اتفاقی افتاده من وقتی دیدم که اصابت ترکش به‌پای حاج احمد باعث جراحت سخت ایشان شده است بلافاصله به فکر چاره افتادم و با چفیه‌ای که دور گردنم بود پای ایشان را محکم بستم تا از خونریزی بیشتر جلوگیری کنم از سوی دیگر جمع حاضر بسیار متاثر و خیلی زود پراکنده شدند. وقتی خوب از وضعیتی که بر اثر انفجار گلوله توپ مطلع شدم فهمیدم برای کس دیگری اتفاقی رخ نداده است؛ من نیز با کمک تقی رستگار و یکی دو نفر دیگر ضرب‌الاجل ایشان را با جیپ به اورژانس احداث‌شده کنار جاده اهواز خرمشهر منتقل کردیم؛ کادر پزشکی بعد از مشاهده وضعیت نامناسب حاج احمد متوسلیان گفتند که ایشان را باید به مراکز درمانی مجهزتری در عقبه ببرید و پیشنهاد کردند به دلیل وضعیت بحرانی حاج احمد او را به بیمارستان‌های شهر اهواز یا شهرهایی که از امکانات بیشتری برخودارند، منتقل کنید. اما حاج احمد وقتی از این تصمیم مطلع شد که باید اورژانس را ترک کنیم و راهی بیمارستان مجهزتری بشویم خیلی صریح با چنین پیشنهادی مخالفت کرد. با این وجود کادر پزشکی هر چه تلاش کردند تا موافقت ایشان را برای اعزام به مرکز دیگری جلب کنند موفق نشدند زیرا حاج احمد می‌گفت: «شما همین‌جا مرا عمل کنید چون که من تا هنگام آزادی خرمشهر به هیچ وجه از منطقه عملیاتی خارج نمی‌شوم و تا هنگام اتمام نبرد برای انجام مأموریتم کنار رزمنده‌ها می‌مانم.» 💠 بیهوشم نکنید؛ می‌ترسم اطلاعات ذی‌قیمتی لو رود! به هر روی کادر پزشکی اورژانس سرانجام با درخواست ایشان موافقت کرد و تیم پزشکی بیمارستان بلافاصله مهیای عمل شدند؛ در گام اول آنان می‌خواستند طبق روال معمول و مرسوم در چنین مواردی، مجروح را بی‌هوش کنند تا پس‌ از آن قادر باشند که کار خود را با خیال راحت و اطمینان خاطر آغاز کنند اما او با این تصمیم آنان نیز مخالفت کرد و گفت: «چون من اطلاعات و اسرار پراهمیتی از عملیات‌های آینده به‌ویژه سلسله نبردهای کربلا 1 تا 12 را در سینه دارم ممکن است در حالتی که به هوش نیستم و قاعدتاً در حال بیهوشی به سر می‌برم که عنان اختیار عقل و زبانم در دستم نیست اطلاعات ذی‌قیمتی را سهوی لو دهم لذا من را بی‌حس کنید و ترکش را درآورید.»
دفاع مقدس
چهارم خرداد ۱۳۶۱ (یک روز بعد از آزادسازی خرمشهر) 🔹پس از فتح خرمشهر ، وقتی به شهر رفتيم همه روبروی
کادر پزشکی به سرپرستی یکی از پزشکان حاضر در اورژانس تلاش جدیدی را برای متقاعدسازی ایشان آغاز کرد، اما بازهم در این راه موفقیتی کسب نکرد. سرپرست اورژانس رو به ما کرد و گفت عجب مجروحی را برای ما آورده‌اید! به‌سادگی زیر بار هیچ‌چیزی نمی‌رود و همه حرف‌هایش هم درست و منطقی است و ما را متقاعد می‌کند. با پذیرش شرط دوم تیم پزشکی کار خود را آغاز کرد. حاج احمد هم حین عمل از درد به خود می‌پیچید و با قرار دادن یک گاز استریل در دهانش به‌شدت دندان‌‌هایش را به هم می‌فشرد. این حاصل مشاهدات من در فاصله چند متری حاجی بود. در همین اثناء که تلاش ارزنده تیم پزشکی ادامه داشت و به‌ناچار عمق محل برش سفید ران ایشان را تا نقطه‌ای به‌موازات استخوان ران گسترش دادند و خیلی بیشتر از حدس و گمان ها کردند و دقیقا برخلاف سناریوی اولیه درمانی ایشان که قرار بر عمل محدود بود اما عملاً منجر به افزایش میزان عمق نفوذ برای دسترسی آسان به ترکش پای ایشان شدند که در این اقدام به‌ناچار رگ و پی و اعصاب محیطی فراوانی را درگیر کردند و در نتیجه به طور فزاینده از میزان اثربخشی داروی بی‌حسی کاسته و بر میزان درد ایشان افزوده شد تا جایی که من یه‌عینه دیدم و احساس کردم که فشار وی بر گاز استریلی که بین دندان‌هایش قرار داشت بطور قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت و نزد خودم فکر کردم که شاید بر اثر آن نیروی زیاد واردشده به‌طور طبیعی اصلا چند دندان ایشان حین عمل خرد شود. به‌علاوه عرق از سر و روی ایشان مثل کسی که در زیر رگبار باران بدون سر پناهی مانده روی بدنش سرازیر شده بود من با خود می‌گفتم الان است که حاجی زیر عمل امانش ببرد و با فریاد بلند بگوید: «آقای دکتر، من اشتباه کردم لطفا برای ادامه کار مرا بیهوش کنید.» اما در این مورد هم دقیقا من اشتباه می‌کردم زیرا او مثل عقاب استواری که تیر صیاد بی‌رحمی پر و بالش را شکافته و به عمق جانش رسیده بود درد جانفرسا را تحمل و با نگاه نافذش دائم ما را رصد می‌کرد و هیچ تغییری در رای و نظرش نداد و منتظر پایان و نتیجه کار بود. 🔹 گویا شما باید برای کارهای مهمتری در آینده بمانید! سرانجام تیم پزشکی با همان تجهیزات اندک و مشقات فراوان با گذشت ساعتی کار را با موفقیت به پایان رساندند و پس از خارج کردن ترکش بزرگی از ران ایشان محل زخم را بخیه زدند و پانسمان کردند و من نیز ضمن خشک‌کردن عرق پیشانی حاج احمد که دور و اطراف را خیس کرده بود با خودم گفتم از این به بعد حاجی باید در قرارگاه تاکتیکی و پشت بی‌سیم بنشیند و عملیات را از راه دور مثل افسران ارتش‌های کلاسیک هدایت کند و از رفتن به خط مقدم طبق توصیه‌های پزشکی خودداری کند و من هم باید از امروز تا انتهای نبرد با حاج همت کار را ادامه بدهم. من در این افکار خود سخت غوطه‌ور بودم که دیدم مسئول اورژانس بر بالین ایشان حاضر شد همان افکار چند لحظه پیش مرا به حاجی دیکته کرد و رو به ایشان گفت: «اگر ترکش مقداری بالاتر و به رگ اصلی خورده بود الان دیگر کار شما تمام بود اما خدا شما را خیلی دوست دارد که این وضع رخ نداد گویا شما باید برای کارهای مهمتری در آینده بمانید.» او هم سری تکان داد و لبخندی زد و ترکشی که دکتر دربین انگشتانش گرفته بود و به او نشان می داد را گرفت و لای یک دستمال‌کاغذی گذاشت و با زور در جیب سمت راست پیراهن خاکستری چینی خود قرار داد و گفت آقای دکتر این هم یادگاری نقل‌ونبات ما از این عملیات است دیگر و ادامه داد که من با این پا تازه کارم شروع‌شده است. بعد از دو سه ساعتی استراحت رو به من و تقی رستگار کرد و گفت بروید به‌جای جیپ اوواز یک ماشین لنکروز استیشن از قرارگاه پشتیبانی بیاورید روی صندلی عقب آن هم یک پتو بیندازید حاج همت را هم خبر کنید تا در قرارگاه تاکتیکی، جلسه‌ای تشکیل دهیم تا خطوط دفاعی مرزی را تأمین و تثبیت کنیم. ما و پزشکان با تصمیم ایشان به‌شدت مخالفت کردیم اما حاجی با اعتمادبه‌نفس مثال‌زدنی گفت: «الان روی خط مرزی هم جان بچه‌های مردم و هم موفقیت عملیات در خطر جدی است و من باید برای هر دو فکر و تدبیر کنم. آن وقت شما می‌گویید برو استراحت کن تا دوران نقاهت تمام شود. من تکلیف دارم و باید به خدا، مردم، امام و فرماندهان پاسخگو باشم. فردا تاریخ در مورد من و امثال من چه خواهند گفت و نوشت؟ من نمی‌توانم بی‌خیال خون جوانانی باشم که پدر و مادرهایشان با هزار و یک امید و آرزوها آنها را بزرگ کرده‌اند و حالا هم دست ما سپرده‌اند.
دفاع مقدس
چهارم خرداد ۱۳۶۱ (یک روز بعد از آزادسازی خرمشهر) 🔹پس از فتح خرمشهر ، وقتی به شهر رفتيم همه روبروی
«من حاضرم درد بر مغز استخوانم بنشیند اما نروم در شهر تهران زیر کولر روی تشک لم بدهم، فقط در فکر استراحت و سلامت خودم باشم. من باید خیلی بی‌غیرت باشم که این طور رفتار کنم.» همه ما هاج و واج مانده بودیم که به ایشان چه پاسخی بدهیم چراکه حرفش درست بود اما شرایطش عادی نبود. دیگر چاره‌ای نبود ما یکبار دیگر در مقابل استدلال‌های عمیق ایشان سر فرود آوردیم و حرف‌هایش را پذیرفتیم و آنچه را که خواسته بود مهیا و آماده کردیم. هنگامی که او را با کمک دو عصای مچی و گرفتن دو سه نفری با زحمات از پله‌های اورژانس به صندلی عقب لندکروز منتقل و به‌طرف قرارگاه تاکتیکی حرکت کردیم، مسیر ناهموار بود و برای مجروحانی مثل حاج احمد بسیار مضر. هر بار که خودرو داخل چاله و چوله‌ها می‌افتاد آه از نهاد حاج احمد بلند می‌شد و رو به تقی می‌کرد و می‌گفت برادر کمی آرامتر رانندگی کن. این وضع تا آخرین روزهای نبرد و حتی پس ‌از آن ادامه داشت و او حتی یک لحظه از منطقه خارج نشد و پا پس نکشید و تا هنگام آزادسازی خرمشهر بر سر پیمانش ماند. جالب است برخی از هم قطاران ایشان که هم رده و هم تراز ایشان در سازمان‌های دیگری بودند برای مدت‌ها از منطقه خارج شدند و دوران نقاهت را سپری کردند، اما حاج احمد در منطقه ماند و هدایت و رهبری‌اش را ادامه داد تا هنگامی که خرمشهر آزاد شد. ((خاطره فوق به نقل از "امیر رزاق‌زاده" ؛ راوی جاویدالاثر متوسلیان در دوران جنگ)) ------------------------------------------ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
پاسدار سپاه اسلام بسیجی عاشق الله افتخار حزب الله سرباز روح الله 🌷 "شهید حمید رضا قدمی" متولد : تهران جمعی گردان حضرت امیرالمومنین {علیه السلام} لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله {صلی الله علیه و آله و سلم} شهادت: عملیات بیت المقدس - ۱۳۶۱/۲/۱۸ 🌴 مزار نورانی شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا {س} قطعه ۲۶ / ردیف ۶۰ / شماره ۴۴ شهید حمید رضا قدمی، بمانند برخی دیگر از پاسداران گردان های رزمی، بعد از ماموریت جبهه مدتی به حفاظت از بیت امام، مقر ریاست جمهوری، مجلس و . . . می پرداختند. کانال نیز بعد از عملیات فتح خرمشهر، مدتی به حفاظت از منازل مسکونی نمایندگان مجلس واقع در قصر فیروزه (انتهای خیابان پیروزی تهران) می پرداخت. در آنزمان ستاد مرکزی سپاه درخیابان پاسداران بود که بعدا به این مکان منتقل شد(ستاد مشترک سپاه پاسداران) — در آنزمان بویژه اوایل دهه شصت، منافقین دست به ترورهای گسترده ای می زدند. هدف آنها طیف وسیعی از شخصیت های انقلاب تا مردمان حزب اللهی کوچه و خیابان بود!! پ.ن: ، دوره ای که میگفتند: عمر پاسدارها شش ماه است! — یا درجبهه شهید میشوند .... و یا هدف جوخه ترور منافقین قرار می گیرند ... در دوره آموزشی به ما می گفتند در رفت و آمدهای خود به محل کارتان، هیچ وقت از یک مسیر تردد نکنید وهمیشه راهتان را عوض کنید که مورد شناسایی منافقین قرار نگیرید. برخی از پاسدارها نیز برای حفاظت شخصی خود،سلاح کمری بهمراه داشتند درهمانزمان مورد داشتیم که منافقین درکوچه، از پنجره اتاق فرد پاسدار درخانه مسکونی او، نارنجک پرتاب کرده و او را بشهادت رساندند
دفاع مقدس
پاسدار سپاه اسلام بسیجی عاشق الله افتخار حزب الله سرباز روح الله 🌷 "شهید حمید رضا قدمی" متولد : ته
📄 فرازی از وصیتنامه تاریخی شهید حمیدرضا قدمی : « من از جبهه جنگ جبهه حق علیه باطل جبهه اسلام علیه کفر و شرک و نفاق با شما صحبت می کنم در اینجا من، مفهوم واقعی زندگی را درک کردم اینجاست که به رسالت یک انسان مسلمان متعهد و مسئول، پی بردم اینجا مرحلهٔ آزمایش است موقع عمل است نه شعار اینجا مرحلهٔ انتخاب است اینجا شهادت، جلوه گر است شهادت نزدیک ترین راه، تقرب به خداست لفظ واژه ای است که با هیچ زبان و قلمی نمی توان وصفش کرد جز با خون این را هم بدانند اگر هزاران هزار از ما خونشان برای تحکیم حکومتی اسلامی، ریخته شود باز هم کم است پیامی که برای برادرانم و خواهرانم دارم این است که در هر حال و در هر کار خدا را در نظر داشته باشید و در راه پیاده شدن حکومت اسلامی که ان شاءالله ادامهٔ آن حکومت عدل مهدی {عج} است از هیچ کوششی، دریغ نکنید مبادا از خط امام خارج شوید مبادا آلت دست گروه های منحرف قرار بگیرید مبادا دشمنی با آمریکا را فراموش کنید که به قول امام، ما تا آخر عمر با آمریکا می جنگیم والسلام » سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا و به یاد شهدای عملیات بیت المقدس به ویژه شهید حمید رضا قدمی و شادی روح پدر ایشان
🔰 🌷 سردار شهید محمدمهدی خادم الشریعهT همان‌گونه که "مصعب بن عمیر" در جنگ‌های بدر و احد (در صدر اسلام)، پرچم‌دار سپاه توحید بود، در تنگه و پرچم اسلام را برافراشته نگه داشت و لقب «مصعب پیامبر» را گرفت. 🌷شهید محمد مهدی خادم الشریعه🌷 ولادت: ۱ خرداد ۱۳۳۷ ،شهرستان سرخس شهادت: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ عملیات آزادسازی خرمشهر (بیت المقدس) ،مصادف با مبعث پیامبر(ص) مزار شهید: ایوان طلای حرم مطهر امام رضا (ع) ------------------------------------------ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
🔰 #مصعب_پیامبـر 🌷 سردار شهید محمدمهدی خادم الشریعهT همان‌گونه که "مصعب بن عمیر" در جنگ‌های بدر و ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ — اولین فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 | "پیروزی از آن کیست؟" 🚨تاریخ ضبط صدا : 12 فروردین 61 — بعداز عملیات فتح المبین 📢 - سخنرانی شهید خادم الشریعه که برای اولین بار منتشر می شود 💠 این شهید بزرگوار، اولین فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) است که در مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس در روز جمعه، ۶۲/۲/۳۱ مصادف با مبعث پیامبر(ص) به شهادت رسید🕊🕊 او همان‌گونه که مصعب بن عمیر در جنگ‌های بدر و احد، پرچم‌دار اسلام بود در اوایل جنگ، در تنگه چزابه و بستان، پرچم اسلام را شجاعانه برافراشته نگاه داشت و لقب «مصعب پیامبر» را گرفت. ------------------------------------------ 📡 به کانال بپیوندید (ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ) اینجا بیت شهداست☝️☝️ 🌱
دفاع مقدس
🌷 ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ — اولین فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 #صدای_ماندگار| "پیروزی از آن کیس
@khadem_shohda ۲۱-مهٔ-۲۰۱۹ ۲۲-۱۶-۱۰ (2).pdf
1.55M
🔰 شهیدی که ساکن ایوان طلای امام رضاست: محل دفن او در ایوان طلا در صحن انقلاب حرم مطهر رضوی است در این محل کتیبه ای وجود دارد که روی آن نوشته شده است: "حق تعالی بهشت را بر او واجب گرداند" 🌷شهید محمد مهدی خادم الشریعه🌷 📎سالـروز شهادت
دفاع مقدس
🔰 شهیدی که ساکن ایوان طلای امام رضاست: محل دفن او در ایوان طلا در صحن انقلاب حرم مطهر رضوی است در ا
‍ 💢 🔸 خرداد سال 1337 در شهرستان سرخس چشم به جهـان هستی گشود. بہ دلیل علاقہ فراوانے ڪہ پدرش بہ ساحت مقدس امام رضا(ع) داشت به شهر مشهد عزیمت کردند. 🔸 قبل از انقلاب با قیام مردمی همراه شد، ساواک بارها برای دستگیریش نقشه ڪشید اما هربار با زیرکی او مواجه شده و در اجرای نقشه هایش موفق نشد. 🔸 پس از پیروزی انقلاب، نظم و مدیریت تشکیلاتی اش باعث شد تا مسؤلیت دفتر فرماندهی سپاه پاسداران خراسان را به او واگذار کنند. پس از آن، دوره فشرده خلبانی را در تهران طی کرد و راهی جبهه های جنوب شد. در آنجا نیروهای خراسانی را در تیپ21 امام رضا (ع) سازماندهی کرده، خود به عنوان اولین فرمانده، مسؤلیت اداره این تیپ را به عهده گرفت. 🔸 حماسه آفرینی های او و یارانش در چزابه چنان بود که پیر جماران در وصفشان فرمود: « کار رزمندگان ما در چزابه در حد اعجاز بود و این اعجاز به حول و قوه الهی از بازوان پرتوان رزمندگان به خصوص رزمندگان تیپ 21 امام رضا (ع) به فرماندهی این سردار شهید نمایان شد.» 🔸 در عملیات بیت المقدس به همراه تیپ ۲۱ به رفت ، دلاوران تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بهمراه دیگر یگانها، سدهای دفاعی کفار را در هم شکستند. . . . راهی تا فتح خرمشهر باقی نمانده بود که در تاریخ 31 اردیبهشت ماه 1361 مصادف با مبعث پیامبر (ص) هنگام سرکشی به نیروها در ایستگاه حسینیه، انفجاری در کنار خودروی او روی می دهد و ترکش آن به شقیقه اش اصابت می کند که موجب شهادت این فرمانده رشید می شود. (ع)
📆 رویدادهای مهم ۳۱ اردیبهشت 🔸عملیات متوسط امام علی(ع) در غرب سوسنگرد به طور مشترک (1360ش) 🔹آغاز عملیات حضرت مهدی(عج) توسط رزمندگان اسلام (1360ش) 🔸عملیات محدود در محور شوش توسط سپاه (1360ش) 🔹شهادت سردار "محمد مهدی خادمالشریعة" اولین فرمانده تیپ 21 امام رضا(ع) (1361ش) 🔸شهادت شهید موسی محسن ‌زاده (1365ش) 🔹بستری شدن حضرت امام خمینی(ره) در بیمارستان به دلیل بیماری (1368ش)
نقشه عملیات امام علی(ع) تاریخ عملیات 1360/2/31 خلاصه گزارش عملیات: ✴️ نام عملیات : امام علی (ع) زمان اجرا : 31/2/1360 مكان اجرا : منطقه عمومی شوش و سوسنگرد و تپه های الله اكبر در شمال رود كرخه تلفات دشمن : 300 نفر كشته ، زخمی و اسیر ارگان های عمل كننده : سپاه ، ارتش و ستاد جنگ های نا منظم اهداف عملیات : آزاد سازی تپه های الله اكبر و عقب راندن دشمن از شمال و شمال غربی شهر سوسنگرد ✴️در تاریخ 31/2/1360 عملیاتی با نام امام علی (ع) در شمال كرخه و غرب سوسنگرد اجرا شد. در محور اصلی این عملیات كه در شمال كرخه روی تپه‌های الله اكبر به اجرا درآمد، دو تیپ ویك گردان از سپاه با یك گردان از لشگر 92زرهی و یك گردان از ستاد جنگ‌های نامنظم از جناح چپ و یك گردان از سپاه با یك گردان از لشگر 92 اهواز از جناح راست به تپه‌های الله اكبر دشمن حمله كردند. همزمانی این عملیات با عملیات غرب سوسنگرد سبب تجزیه‌ی دشمن در دو طرف كرخه شد.
شهیددکتر مصطفی چمران (فرمانده ستاد جنگ های نا منظم)، در هماهنگی بین نیروهای سپاه و ارتش و نیروهای مردمی نقش موثری داشت. ❇️ پس از عقب راندن دشمن از محور شمال و شمال غرب سوسنگرد ، نیروهای خودی با رها كردن آب رودخانه وحشی كرخه در حدفاصل این رود تا تپه های معروف الله اكبر ، از پیش روی مجدد دشمن جلوگیری نموده و طی چند مرحله تك و گریز ، آن ها را از روستای هوفل تا رو به روی روستای سید خلف پس زدند . ✳️نیروهای صدام تلاش كردند تا با ساخت سد خاكی ، علاوه بر خشك كردن زمین ، به به خط پدافندی خود ثبات و وسعت دهند ، تا آنكه با پایان فصل زمستان و بارندگی ، منطقه شمال كرخه به مرور خشك شد و نیروهای ایرانی مجددا خط پدافندی خود را تا رو به روی روستای سید خلف پیش بردند.دشمن نیز در سه مرحله تلاش كرد تا مواضع از دست داده را باز پس گیری و اشغال كند ، اما در تمامی تلاش های خود ناكام ماند . طی این عملیات 25 دستگاه تانك و نفر بر از تجهیزات و جنگ افزارهای دشمن منهدم و 20 دستگاه تانك و نفر بر از آنها به غنیمت رزمندگان ایرانی در آمد .
دفاع مقدس
💠 از تپه های الله اکبر چه می دانیم ؟
هوالحکیم 🔹 از تپه های الله اکبر چه می دانیم ؟ الله اکبر نام کوهی است در محدوده شهرستان دشت آزادگان که در فاصله 10 کیلومتری شمال سوسنگرد و در نزدیکی بستان قرار دارد و 7 کیلومتر طول و بین 300 تا 500 متر عرض دارد و مرتفع ترین تپه آن 55 متر از سطح زمین ارتفاع دارد و بعد ازارتفاعات میشداغ مرتفع ترین عارضه ی دشت آزادگان محسوب می شود. در سال 1323 ق و در اواخر حکمرانی احمد شاه قاجار، در جنگ بین عشایر مسلمان ایران و ارتش بریتانیا بر روی این تپه ها، شیخ عبدالله بن عمار الطرفی به همراه مجاهدین نماز خواندند و چون قبل از آغاز نماز بر بلندای آن تپه اذان گفته شد، شیخ عبدالله نام آن را تپه ی الله اکبر نامید و تا کنون نیز به همین نام شهرت دارد. با شروع جنگ این تپه ها به عنوان عارضه ای حساس مورد توجه ارتش عراق قرار گرفت و تیپ 35 لشکر 9 زرهی ارتش عراق پس از تصرف پاسگاه های سوبله و چزابه و پس از دو روز توقف در اطرافبستان، به سمت تپه های الله اکبر به حرکت درآمد و سرانجام در 4 مهر ماه این تپه ها به اشغال و بلافاصله بر روی آن استحکاماتی ایجاد کرد. دشمن با اشغال این تپه ها توانست سوسنگرد را زیر آتش قرار دهد و مقدمات سقوط سوسنگرد را فراهم کند؛ از همین رو یک گردان رزمی از تیپ 3 لشکر 92 زرهی در 10 مهر ماه 1359 موفق شد در اقدامی سریع قسمتی از تپه های الله اکبر را آزاد نماید. با آزادسازی تپه ها، از 18 مهرماه مواضع رزمندگان مستقر در آن زیر آتش شدید دشمن قرار گرفت و دشمن در 19 مهرماه برای اشغال دوباره تپه های الله اکبر تا آبادی های سید خلف، صالح حسن و حمود عاصی واقع در جنوب غربی تپه های الله اکبر، پیش روی کرد و خود را به 5 کیلومتری مواضع رزمندگان رسانید. موقعیت رزمندگان در تپه های الله اکبر که با اشغال بستان و تشدید آتش توپخانه دشمن مورد تهدید جدی دشمن قرار گرفته بود، مدافعان را مجبور به عقب نشینی از تپه های الله اکبر کرد و به این ترتیب تپه های الله اکبر دوباره به اشغال ارتش عراق درآمد. پس از اشغال هفت ماهه ی این تپه ها، رزمندگان در دو عملیات محدود امام علی(ع) و عملیات نصر (غرب تپه های الله اکبر) دشمن را مجبور به عقب نشینی کردند. با تلاش رزمندگان در عملیات امام علی(ع) در 31 مرداد ماه 1360 که محور اصلی عملیات بر روی تپه های الله اکبر بود، ضمن وارد آمدن خسارات به ارتش عراق، تپه های الله اکبر به طور کلی آزاد شد و در عملیات نصر که در 11 شهریور ماه 1360 انجام شد، تپه سبز و مناطق غرب تپه های الله اکبر نیز از اشغال دشمن درآمد. به این ترتیب تپه های الله اکبر و مناطق اطراف آن تا پایان جنگ تحمیلی از تهدید دشمن در امان ماند. سید آزادگان ایرانی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی در یکی از مأموریت های شناسایی عملیات ستاد جنگ های نامنظم در منطقه تپه های الله اکبر در تاریخ 26 آذر 1359 به اسارت نیروهای دشمن درآمد. 🔸 اطلس جغرافیای حماسی 1 (خوزستان در جنگ) صفحه 136 - 137 --------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
📷 31 اردیبهشت 1360 — منطقه سوم دریایی ، بندر امام واحد عملیات ویژه و لشکر 77 خراسان - دوران جنگ تحمیلی 🔵 دلاورمردان ارتش جمهوری اسلامی ایران 💠 واحد عملیات ویژهSBS ، واحدی در درون گردان یکم تکاوران نیروی دریایی ارتش متشکل از حرفه ای ها ... نیرو های عملیات ویژه گردان یکم با طی دوره های خاص چون غواصی در سطوح مختلف ، رهایی گروگان ، چتر بازی ، فنون رزمی ترکیبی ، خنثی نمودن بمب ، بمب گذاری ناو ، ناوچه و ... نوید یک نیروی رزمی بسیار ورزیده را میدهند که میتوان در شرایط بسیار حساس وارد معرکه شده و چه بسا معادلات بازی را 180 درجه به نفع نیرو های خودی تغییر دهند. واحد مذکور کارنامه درخشان عملیاتیش در جنگ خود گواهی است بر این ادعا، حضور چندین باره افراد ورزیده این واحد در عمق مناطق اشغالی خاک ایران و عمق خاک دشمن جهت عملیات شناسایی و خرابکاری و بر هم زدن نظم نیرو های کلاسیک آرایش گرفته برای هجوم تنها بخشی از حماسه سازی های آن می باشد از ورزیده ترین های این نیرو میتوان به ناخدا سوم تکاور اسماعیل بابایی ، ناخدا یکم تکاور رحمان الفتی ، نا خدا سوم تکاور طاهر فیوزی و ... اشاره نمود . 💦 -------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
‍ آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش. کار صدها صد هزاران تیغه ی شمشیر کرد آرش. آرش گمنام ایران اعجوبه تکاوران - تکاور دریایی کلاه سبز ❣️شهید جواد صفری مقدم🌹 شهید صفری در تاریخ 1334/10/05 در شهر بندرانزلی استان گیلان متولد شد پس طی دوران تحصیلی به لحاظ داشتن بنیه قوی و فعال ، رسته تکاوری را انتخاب نمود در طول دوران آموزش به دلیل شایستگی های زیادی که از خود نشان داد برای طی دوره s.b.s . به آمریکا اعزام شد .که باموفقیت دوره را گذراند و به وطن بازگشت . شهید صفری با شروع جنگ به نیروی دریایی بوشهر اعزام گردید . و در ماموریت های زیادی شرکت جست . در تاریخ 4 مهر 1359 در شلمچه ، جهت منفجر نمودن پل ارتباطی منطقه عازم می شود و پس از انجام موفقیت آمیز ماموریت ، پیاده نظام قدرتمند عراق توان مقاومت در برابر این آرش گمنام ایرانی را نداشته و مجبور شدند سنگر این دلاور گمنام را با تانک منفجر کنند . «منم آرش، - چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن؛ - منم آرش، سپاهی مردی آزاده، به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را اینک آماده. مجوییدم نسب، - فرزند رنج و کار؛ گریزان چون شهاب از شب، چو صبح آماده ی دیدار. ------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دریادلان نیروی دریایی ارتش آنان که در دریا و زمین، دشمن متجاوز را به خاک و خون کشیدند... آنانی که همواره حافظ امنیت ایران و ایرانی می باشند... در تصویر فرمانده ناوچه قهرمان پیکان: شهید دریابان ابراهیم همتی را ملاحظه میفرمایید که قدرت فرماندهی اش را در عملیات های اشکان ، شهید صفری و مروارید بار ها در تاریخ پر از افتخارمان به نظاره نشسته ایم ... شهید دریادار دوم فرزین آقا جعفری افسر برق ، سلاح و الکترونیک ناوشکن سهند که از افتخارات نیروی دریایی می باشند. شهید دریادار دوم ابراهیم حرآبادی افسر عملیات و مخابرات ناوشکن جوشن که در جوشن جاودانه گشت . شهید ناو سروان تکاور محمد رضا مرادی از یلان و پهلوانان تکاور مدافع خرمشهر که به معنای واقعی کلمه در خرمشهر حماسه آفرید و در آخر شهید ناو سروان حسن اعتباریان که ایشان مفقود الاثر می باشند و همین امر دلیلی است بر رزم آوری دریادلان که برای ایران و ایرانی چه از خودگذشتگی ها که انجام ندادند 💦
📅 ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷- درگذشت آیت‌الله غلامرضا حسنی، امام جمعه انقلابی و مبارز ارومیه 📷☝️ تصویر فوق شهیدکاوه را در کنار ایشان نشان می‌دهد.در دوران نا امنی منطقه، حضور آیت‌الله‌ حسنی در صحنه و دلاورمردی های سپاه در آذربایجان‌ غربی، امنیت را به شمال غرب کشور باز گرداند ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🔵 می‌روم جنگ، هر کس خواست بیاید آیت‌الله حسنی روحانی ای نبود که در مسجد بنشیند و برای مردم در باب فضیلت جهاد سخن بگوید و آنها را از زیر قرآن رد کند و راهی جنگ نماید. بعد از پیروزی انقلاب، غائله گروه های تجزیه طلب دموکرات کومله، شمالغرب کشور را فرا گرفت و گروهک های تجزیه طلب، درگیری های مسلحانه در شهرهای آذربایجان غربی را کردند. عمال بیگانه، حتی به قصد تصرف ارومیه نیز پیش آمده و درگیری های مسلحانه در بخش "بند" و خیابان دانشکده ارومیه را راه انداختند. حسنی در آن زمان، خود سلاح به دست گرفت و به جنگ با تجزیه طلبان رفت. حتی زمانی که شهر نقده (در نزدیکی ارومیه) به محاصره ضدانقلاب درآمد، او تفنگش را برداشت و خطاب به مردم گفت: "من در حال عزیمت به سمت نقده هستم. هر کس می آید، بیاید." و بدین ترتیب سپاهی از نیروهای مردمی با فرماندهی حسنی که سوار بر نفربر شده بود شکل گرفت و توانستند شهر را از محاصره درآوردند ---------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
📅 ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷- درگذشت آیت‌الله غلامرضا حسنی، امام جمعه انقلابی و مبارز ارومیه 📷☝️ تصویر فوق
💠 آیت الله حسنی و نیروهای سپاه 🔹آیت الله غلامرضا حسنی، نماینده امام در آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه در 31 اردیبهشت 1397 دار فانی را وداع گفت. او از مخالفان نظام شاهنشاهی پهلوی بود و به گفته خود از ۱۸ سالگی همواره اسلحه گرم به همراه داشته و به مبارزه مسلحانه با نظام پهلوی پرداخته است وی همچنین در دوران نا امنی در غرب و شمال غرب کشور و نیز جنگ تحمیلی نیز نقش بسزایی در دفاع از سرزمین و مرزهای کشور داشت. 🔸وی مجاهدی نستوه و مرد مبارزه در میدان بود و همواره یک اسلحه کلاشنیکف با خود به همراه داشت و حتی در ملاقات با امام، سلاحش از او جدا نمی‌شد!! ▪️آیت الله حسنی در زمان نبرد با ضدانقلاب و دفاع مقدس با نیروهای جان بر کف سپاه و قرارگاه حمزه سیدالشهدا-ع(ارومیه) رابطه نزدیکی داشت، به ویژه با شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا. 🔺در دوران درگیری های گروهک‌های ضد انقلاب و زمانی که یاغیان در ارومیه، مهاباد و سلماس و.....دست به هرگونه جنایتی می‌زدند آیت الله حسنی از شهید کاوه و رزمندگان لشکر ویژه شهدا می خواهد که وارد میدان شده و غائله را پایان دهند. 🔹با ورود شهید کاوه و رزمندگان لشکر ویژه شهدا و انجام عملیات‌های موفقیت‌آمیز، طومار ضدانقلابیون وابسته به شرق و غرب را در این مناطق در هم می‌پیچد. این بار نیز امام جمعه ارومیه به عنوان قدردانی به دیدار رزمندگان لشکر می‌رسد و اظهار می‌دارد: من به قربان کاوه و بچه های لشکر ویژه شهدا بشوم که کاری کردند "کارستان" ... ▫️از ایشان نقل می‌کنند که می‌گفت: اگر کاوه و رزمندگان لشکر ویژه شهدا نبودند زبانم لال الآن هفت هشت استان غرب کشور را از دست می‌دادیم!! 🌴 روح او و ارواح مطهر شهیدان غرق در رحمت الهی باد! ----------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
دفاع مقدس
💠 آیت الله حسنی و نیروهای سپاه 🔹آیت الله غلامرضا حسنی، نماینده امام در آذربایجان غربی و امام جمعه
آيت الله هايى كه بخاطر اسلام فرزندان شان را محاكمه و به اعدام محكوم كردند آیت الله حسنی: "در مورد انقلاب با کسی شوخی ندارم" امام جمعه فقید ارومیه در خاطراتش درباره فرزند بزرگش که به گروههای منحرف ملحق شده بود می نویسد: " جایش را شناسایى کردیم. در کمیته انقلاب تهران با آیت‌الله مهدوى‌کنى تماس گرفتم و گفتم: یک موردى هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم است... گفتم اگر مقاومت یا فرار کند، بزنید، نگذارید فرار کند و اگر هم تسلیم شد، دستگیر کنید و به کمیته تحویل بدهید. آنها رفتند و او را دستگیر کردند. او را بعد براى بازجویى و محاکمه به تبریز انتقال دادند. ارآنجاکه محل فعالیت‌هایش آذربایجان بود در این شهر محاکمه و به اعدام محکوم شد و بلافاصله حکم اجرا گردید… 🔹من در مورد انقلاب با هیچ شخصى ولو پسرم باشد، شوخى ندارم و با هیچ احدى در این مورد عقد اخوتى هم نبسته‌ام. هنوز هم اگر یکى از فرزندانم بر ضد انقلاب و رهبرى خداى ناکرده فعالیت کند، همان کارى را خواهم کرد که با آن فرزندم کردم." 💠 آیت الله حسنی در شمال غرب کشوز، پدر ضد انقلاب را درآورده بود... سرانجام این روحانی مبارز پس از سالها مجاهدت در 31 اردیبهشت 97 به دیدار حق شتافت و پس از تشیع بی نظیری توسط مردم در کنار شهدای ارومیه آرام گرفت.
دفاع مقدس
آيت الله هايى كه بخاطر اسلام فرزندان شان را محاكمه و به اعدام محكوم كردند آیت الله حسنی: "در مورد ان
آیت الله غلامرضا حسنی از مخالفان نظام شاهنشاهی پهلوی بود و به گفته خود از هجده سالگی، اسلحه گرم به همراه داشته و به مبارزه مسلحانه با نظام فاسد پهلوی پرداخته است. او در ماه‌های پایانی حکومت شاه از عوامل مؤثر در بسیج مردم علیه طاغوت بشمار می آمد. در شورشهای اوایل انقلاب و تحرکات تجزیه طلبان کُرد در شمالغرب کشور، سراپا مسلح در کنار سپاهیان و نیروهای نظامی ایران در برابر مزدوران بیگانه پرست ایستاد و آنان را تار و مار نمود. در میان ائمه جمعه، آیت الله حسنی امام جمعه ارومیه به داشتن سلاح های متعدد از جمله کلت و گرینوف در نماز جمعه شهرت دارد. او معمولا بر خلاف ائمه جمعه دیگر از سلاح کلاشینکف در محراب نماز جمعه استفاده می کرد. ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ 📷👆نماز جمعه ارومیه و بستن انبار مهمات به خود توسط آیت‌الله حسنی!! آنزمان که همه از ژ۳ استفاده میکردن، ایشان با کلاش و جیب خشاب و ۴ بند و فانسقه میرفتن نماز جمعه!! پ.ن: ✍️ برکف گرفتن سلاح توسط امام جمعه، سنتی است اسلامی که ریشه در صدراسلام دارد، نمادی از آمادگی دفاعی در برابر دشمنان اسلام حتی در محراب و محل نماز، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم آیت الله طالقانی که با حکم امام خمینی، احیاگر سنت نماز جمعه بود، بار دیگر این سنت اسلامی را زنده کرد. آیت الله طالقانی در برابر پیشنهاد برخی از انقلابیون که به وی پیشنهاد کردند از شمشیر به عنوان سلاح خطیب امام جمعه استفاده کند، این پیشنهاد را رد کرد و "سلاح روزآمد و مدرن" را به دست گرفت.
دفاع مقدس
💠 آیت الله حسنی و نیروهای سپاه 🔹آیت الله غلامرضا حسنی، نماینده امام در آذربایجان غربی و امام جمعه
مرحوم آیت الله حسنی امام جمعه وقت ارومیه در کنار رزمندگان اسلام در نبرد با ضدانقلای و مزدوران داخلی . . . و ارتش تا دندان مسلح رژیم بعث عراق این روحانی مجاهد و مبارز ارادت ویژه ای به فرماندهان قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) ، بخصوص سردار رشید سپاه، شهید محمود کاوه داشت