eitaa logo
دفاع مقدس
3.9هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
11.1هزار ویدیو
932 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
2️⃣ قسمت: دوم ▪️محسن: بگویید چند نفر از بچه‌های سپاه هستیم می‌خواهیم برویم بالا شناسایی کنیم، مواظ
3️⃣قسمت: سوم (پایانی) ▪️راوی: یک ماشینی که گرد و خاکش از دور پیداست دارد روی جاده می‌رود. یکی گفت که "خب شاید آن ماشین دارد نزد عراقی‌ها می‌رود!" به هر حال با تردید در صحت راه، هم‌چنان به پیمودن راه ادامه می‌دهیم … ساعت 14 و 45 دقیقه است، شط علی هستیم، چند نفر از بچه‌های عرب ایرانی این‌جا هستند. یکی از بچه‌های اطلاعات عملیات قدس راجع به کارهایی که با هم‌کاران عراقی‌اش انجام می‌دهد، با برادر محسن مشغول صحبت می‌شود و حالا در منطقه هورالعظیم هستیم ▪️راوی: [هنگام مراجعت گروه از شط علی] انتهای یک جاده خاکی، ساعت 2 و نیم بعدازظهر بود که به یک پاسگاه مانندی رسیدیم؛ یک بی‌سیم کوچک رویش بود و دست بچه‌های سپاه بود. یک باریکه‌ای از آب که قایق موتوری می‌توانست تویش حرکت بکند، از انشعابات هور جلو آن وجود داشت که یک سایبان حصیری لب آن زده بودند. وقتی زیر آن سایبان می‌نشستی لب آب، گرمای هوا را کم‌تر احساس می‌کردی. چند نفر عرب آن‌جا نشسته بودند؛ من پرسیدم این‌ها عراقی‌اند؟ گفتند نه، این‌ها ایرانی هستند. چند نفر از بچه‌های سپاه آن‌جا بودند. نماز خواندیم قبل از این‌که نهار بخوریم، ظاهراً نهاری است که برای قرارگاه‌های سپاه می‌برند این‌جا، از این نقطه، اگر چند کیلومتر به طرف غرب حرکت بکنیم و بعد حدود 20 کیلومتر به‌طرف جنوب حرکت کنیم، به خشکی هورالعظیم می‌رسیم … یکی از بچه‌های سپاه که آن‌جا با رابطین عراقی کار می‌کرد، با 4 نفر که رفته بودند برای شناسایی منطقه، قرار ملاقات داشت دیروز قرار بوده که بیایند در منطقه‌ای که آن‌ها قرار بود از آن‌جا برگردند به ایران. آتش‌سوزی عظیمی را عراق در نیزارها راه‌ انداخته و تمام منطقه را به آتش کشیده است. این بچه‌ها احتمال می‌دادند که آن 4 نفر از برادرهای ما که با قایق از لابه‌لای نیزارهای هور و جاهایی که تا زانو توی گل فرو می‌رود که در آن‌جا قایق را باید به دوش بکشند، آن 4 نفر سوخته باشند توی آتش. آتش خیلی شدید و عظیم بوده و باد می‌آمد و الآن دو قایق موتوری از توی نیزارهایی که آن‌جا بود، راه افتادند که بروند به یک نقطه‌ای که به آن چهار راه می‌گفتند؛ یک نقطه‌ای که یکی از کانال‌های هور می‌خورد به خط مرزی ما که وسط هور است. همیشه وقتی رفت و آمد می‌کنند علامتی آن‌جا می‌گذارند. رفتند ببینید که آیا دیروز آن‌ها مراجعت کرده‌اند و آیا موقع رفتن علامتی گذاشته‌اند که اگر این طور باشد، معلوم می‌شود یا توی آتش سوخته‌اند و یا این‌که اصلاً مراجعت نکرده‌اند. به هر حال در فکر این بودند که 4 نفر دیگر را پیدا کنند که بتوانند کارهای آن‌ها را انجام بدهند 🔺… برادر محسن گفت که این نقطه جای مناسبی نیست برای کار کردن، زیرا این‌جا حدود 24 کیلومتر تا خشکی هور فاصله دارد. ولی صحبت یک جایی بود که از خشکی طرف ما تا خشکی وسط هور 7 کیلومتر فاصله دارد و برادر محسن معتقد بود که آن‌جاها شناسایی بشود که گفتند تا سه چهار کیلومتری‌اش را می‌شود با قایق بروی، ولی از سه، چهار کیلومتری بعدیش را نمی‌شود و گل می‌باشد که برادر محسن گفت شاید بشود چیزهایی روی زمین پچینیم که بشود از رویش عبور کرد و یا راه‌های دیگر. به هر حال قرار شد که بررسی کنند یک جوان سیاه چهره عرب آن‌جا بود که سلام و علیک کرد. یک نفر گفت که او پسر همان سلمان است که روی مین رفت و شهید شد. موضوع این بود که سلمان یکی از عرب‌های منطقه بود، وقتی که عراقی‌ها منطقه را در اشغال داشتند، او جاده‌ها را مین‌گذاری می‌کرد که عراقی‌ها به راحتی نتوانند رفت و آمد کنند. در یکی از همین مین‌گذاری‌ها وقتی یک جایی گل بود، پای خودش رفت روی مین و شهید شد. حالا پسرش با سپاه همکاری می‌کند و همین الآن جزء نفراتی بود که با قایق داشتند می‌رفتند ببینند سر آن چهار نفر چه بلایی آمده است. نکته جالب دیگر این‌که حسن باقری پرسید: آیا به این‌ها از نظر مالی خوب می‌رسید یا نه؟ او گفت: نه، این‌ها افتخاری کار می‌کنند ▪️راوی: ساعت 17:20 دقیقه است، روز 11/5/1361، به مقر لشکر 6 عراق آمدیم و چون قرار شده بود ساعت 5 سرهنگ صیادشیرازی در مقر تیپ 3 بیاید، ما هم آمدیم آن‌جا را پیدا کردیم و الآن در مقر تیپ 3 هستیم. الآن برادر رشید هم رسید و دارد با برادر محسن صحبت می‌کند. رشید گزارش خودش و برادر رحیم را که از خطوط پدافندی خودی در شمال منطقه از جمله خطوط لشکر 16 زرهی قزوین بازدید کرده‌اند، به برادر محسن می‌دهد … چون کسی آمد (چای و شربت آورد)، حسن باقری گفت دیگر بحث نشود. 🔺برادر محسن: شربت را می‌خوریم و می‌رویم قرارگاه کربلا. [پایان گزارش (صوتی) لحظه به لحظه راوی قرارگاه کربلا در تاریخ 11 /5 /1361] مکان ضبط و تهیه: شط علی ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✍️پ.ن: محسن رضایی، فرمانده سپاه در دوران جنگ بود و شهید حسن باقری، مسئول اطلاعات-غملیات قرارگاه که شش ماه بعد در منطقه فکه براثر اصابت گلوله خمپاره به شهادت رسید🕊 کانال دفاع مقدس
19.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 حال و هوای دوران جنگ 🌱 📽 نوحه زیبا و خاطره برانگیز مداح باصفای جبهه ها در جمع رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس 🎙... سرباز سرافرازم من سرباز سرافرازم من سر بر کف و جانبازم من سر بر کف و جانبازم من... با انتخاب شهادت خرسند و سرافرازم من سر بر کف و جانبازم من سر بر کف‌ و جانبازم من 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🔴 مرصادی که در مرداد، تله مرگ منافقین ضد دین شد🔥🔥
📛 وقتی و جنایت، دامن خودشان را گرفت🔥🔥🔥🔥 ا🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹◽️🔹 امام‌ خمینی (ره) : شما از این شکست خورده‌ ها هیچ هراسی نداشته باشید که این‌ها نفسهای آخر خود را می‌کشند.
26.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 1️⃣ قسمت: اول 📽 | عملیات منافق‌ستیز و شکست خفت بار و تلفات سنگین مردوران وطن فروش عملیات مرصاد ، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین است که در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷ ، با رمز مبارک «یا علی (ع)» و در منطقه اسلام‌آباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه (باختران)، توسط سپاه و پشتیبانی مؤثر هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی انجام گرفت که منجر به تار و مار آنها گردید. ( ) کانال دفاع مقدس
گردان شناسایی رعد و اولین پهپادهای ایران 🇮🇷 در اواسط جنگ تحمیلی به دلیل مشکلات فنی هواپیماهای RF-4 و خطرات عملیاتی، پروازهای شناسایی نهاجا عمدتاً متوقف شدند. جهاد دانشگاهی اصفهان با امکانات بسیار کم پرنده‌ی شناسایی ساده‌ای را ساخت که از یک دوربین عکاسی معمولی استفاده می‌کرد؛ طی آزمایشات مشخص شد که اتفاقاً کارایی بسیار بالایی دارد. بر مبنای همین پهپادهای کوچک سری "تلاش" و بعداً "مهاجر"، گردان شناسایی پهپادی رعد در سپاه شکل گرفت. کانال دفاع مقدس