eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر یا لیتنا کنا معک لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 عهدی که مرحوم ابوترابی با امام رضا (ع) بست سید علی اکبر ابوترابی ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ 🔸 در دوره جوانی وقتی تحصیلات دبیرستان ام را تمام کردم، پدرمان گفت: «از تو می خواهم درس حوزه را شروع کنی.» با چند نفر از دوستان که با هم حشر و نشر داشتیم، صحبت کردیم که به زیارت امام رضا(ع) برویم و در آن جا عهد و پیمانی با امام رضا ببندیم و آن گاه درس حوزه را شروع کنیم. به مشهد مقدس رفتیم و در حرم عرض کردیم: «ای امام رضا! ما در این جا تعهد می‌دهیم که زندگی خودمان را وقف شما و راه و آیین شما بکنیم. در مقابل از شما یک خواسته داریم و آن این که در شداید و سختی‌ها و تنگنای زندگی ما را رها نکنی.»آ طلبه شدم و ازدواج کردم. یکی از روزهایی که تازه ازدواج کرده بودم تمام دارایی من پنج تومان بود. یک شب، شخصی در خانه ما را زد و با حالتی مضطرب گفت: «من در تهران دچار مشکلی شده‌ام و به ۱۰۰۰ تومان پول نیاز دارم.» با وجود این که تمام دارایی من پنج تومان بود، اما نخواستم دست رد به سینه او بزنم. گفتم: «تا فردا به من مهلت بده! ببینم چه کار می‌توانم بکنم.» هنگام سحر، قبل از نماز صبح به حرم حضرت معصومه (س) رفتم. آنجا متوسل شدم و عرض کردم که «یا فاطمۀ معصومه! من به برادر بزگوارت تعهدی سپردم و خواسته اجابت بشود و یک مضطر را از تنگنا نجات بدهی.» نماز صبح را خواندم و داشتم تعقیبات می‌خواندم. حرم شلوغ بود. ناگهان از پشت سر کسی دستی به کتف من زد و گفت: «آقای ابوترابی این پاکت مال شماست» و مهلت هم نداد که من عکس‌العملی نشان دهم و تشکر بکنم. پاکت را به من داد. وقتی به خود آمدم، برگشتم که ببینم چه کسی بود اما اثری از آن شخص ندیدم. پاکت را باز کردم. دیدم هزار تومان پول در آن گذاشته شده. منزل آمدم و آن شخص هم طبق قرار، دوباره به سراغم آمد. پول را که به او دادم از فرط شوق از خود بی‌خود شد. باید در عرض ادب کردن به پیشگاه مقدس معصومین (ع) با دنیایی دلگرمی و اطمینان پیش برویم. «اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی» من شهادت می‌دهم که شما من را می‌بینید و صدایم را می‌شنوید. آنها جواب ما را در حدی که شایستگی و لیاقت ماست،به ما بر می‌گردانند. منبع: خبرگزاری ایسنا ┄┅═✦═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@ravayate_fath.mp3
962.5K
🎙ما انصارالمهدی هستیم ...
هدایت شده از دفاع مقدس
32.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 شوخی و لبخند رزمنده های اصفهانی 🙂 🌴 دوران جنگ تحمیلی کانال دفاع مقدس
⚪️ به پسر پیغمبر ندیدم‼️ گاهی حسودیمان می‌شد از اینکه بعضی اینقدر خوش‌خواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده‌اند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک می‌کردی، پلک نمی‌زدند. ما هم اذیتشان می‌کردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتین‌هایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمی‌کردیم صاف می‌رفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیده‌ایم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت می‌گفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُف‌شان بلند می‌شد، اما این همه ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند می‌شد این دفعه می‌نشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب می‌شنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!»😂😂 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
💢 تركش بی سواد 😄 دكتر رو به مجروح كرد و برای این كه درد او را تسكین بدهد گفت : « پشت لباست نوشته ای ورود هر گونه تیر و تركش ممنوع🚫؛ اما با این حال، مجروح شده ای »‼️ گفت : « دكتر!! تركش بی سواد بوده؛ تقصیر من چیه 😂😂 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆 توصیه دکتر تیموری (پزشک داوطلب، اعزامی به جبهه) در جمع امدادگرها 🌴 رزمندگان بهداری لشگر ۱۴ امام حسین (ع) دوران جنگ تحمیلی •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
📝 راوی: سهراب یوسفی چوبینی ⚪️ در عملیات «والفجر ۱۰» به عنوان نیروی بهداری و اورژانس صحرایی چند روزی در منطقه‌ی عملیاتی حضور داشتیم. تا اینکه در بیست و سوم اسفندماه سال۱۳۶۶ عملیات شروع شد. بچه‌های رزمنده‌ی گردان‌ها وارد منطقه‌ی عملیاتی شدند و درگیری شدیدی رخ داد. ما در اورژانس نزدیک خط مستقر بودیم و آتش بار شدید دشمن و پاسخ رزمندگان را می‌دیدیم ولی مشخص نبود که چه اتفاقاتی در شب افتاده است. با روشن شدن ِ هوا مجروحان را به اورژانس منتقل کردند و بعد از اعمال کارهای مقدماتی و اورژانس به عقب اعزام نمودند. هواپیماهای دشمن بعثی هم به محض روشنی هوا شروع به بمباران منطقه کردند و کارکردن را برای همه دشوار کردند. تعداد زیادی از مجروحان که از بچه‌های تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم«ع» بودند و تعدادی هم از یگانهای دیگر، به اورژانس بهداری منتقل شدند. یکی از آنان حاج «محمد کیانی» (فرمانده گردان امام سجاد-ع ---- تیپ ۴۴ قمر) بود که به شدت مجروح شده و خون زیادی از بدنش رفته بود. در حین انتقال ایشان به داخل اورژانس، هواپیماهای بعثی حاضر شدند و محل را با «راکت» مورد حمله قرار دادند. ما به همراه چند تن از دوستان بهداری که مشغول انتقال حاجی به داخل آمبولانس بودیم، ناخودآگاه حاجی را رها کردیم و در داخل سنگر اورژانس پناه گرفتیم. بعد از اتمام حمله‌ی هوایی، حاجی را به داخل اورژانس بردیم. نکته‌ی جالب این بود که ایشان با توجه به مسئولیت مهمی که در منطقه و یگان داشتند و یکی از فرماندهان عملیات بودند هیچ گونه عکس العملی از خودشان نشان ندادند مثلا فریاد بزنند چرا مرا رها کردید و به داخل سنگر بهداری دویدید. با آن ایمان قوی و شجاعتی که داشتند همان طور آسوده بر روی «برانکارد» قرار گرفته بودند و بمباران دشمن را شاهد بودند. راوی: سهراب یوسفی چوبینی کانال دفاع مقدس
حاج محمد کیانی؛ فرمانده گردان امام سجاد-ع ___ تیپ ۴۴ قمر دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞👆 رزمندگان استان چهارمحال و بختیاری،--- جبهه جنوب 🌿 نیروهای تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) و تیپ ۹۱ 🌴 کنار اروندرود 💦 ۵۰۰ متری نیروهای دشمن •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور حجت الاسلام قرائتی (معلم درسهایی از قرآن) در جمع و محفل رزمندگان تیپ ۴۴ قمر دوران جنگ تحمیلی •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
29.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 / مراسم سینه زنی و عزاداری رزمندگان تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) ««نیروهای استان چهارمحال و بختیاری -- جنوب اصفهان»» دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
☘ رزمندگان مخابرات تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) 🌿 شرکت کننده در عملیات والفجر چهار -- دوران 📷👆 در تصویر، محمدرضا باغبان(از شهرضا) و محمود نجاتی(اصفهان) «کنار او-سمت جلو» دیده می شوند ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas 📡 کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 🎞 حضور آیت‌الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) در کنار رزمندگان گردان امام سجاد (ع) -- تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) // جبهه جنوب •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 💐انتشار بمناسبت چهارم شعبان، میلاد قمر بنی هاشم، ابوالفضل العباس(ع) 💐...و پنجم شعبان، ولادت امام سجاد علیه السلام ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فرماندهان تیپ۴۴ قمر: جانباز سرافراز، کریم نصر و شهید شاهمرادی(سمت چپ) در کنار شهید حسین خرازی (فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین-ع)
جانباز ۷۰ درصد، کریم نصر اصفهانی (فرد نشسته)--- از فرماندهان تیپ ۴۴ قمر که در اسفند ۱۳۶۲ از ناحیه پهلو بشدت مجروح و قطع نخاع شد
🌷 ۲۵ شهریور ۱۳۶۵ --- سالروز شهادت رزمنده بسیجی، عباس امانی کارگر کوره پز خانه بود. هفده سالگی به جبهه رفت. نوزده سالگی هم بشهادت رسید. -- جزیره مینو -- آبادان در وصیت‌نامه اش نوشت : خدایا مرا بسوزان، همراه سوختن گناهان من را هم بسوزان. خدایا چه بگویم که از بار گناهانم باخبری و میدانی در خلوت چقدر معصیت کردم. خدایا توبه کردم...قبول دارم عهد شکنم، قبول دارم بند عاصی و گنه کارم.. خدایا دستم به دامان توست ، اول پاکم کن و بعد خاکم کن. خدایا در جوانی آمدم و در جوانی خودم را به تو سپردم... خدایا مرا ببخش که محتاج عفو و بخشش تو هستم. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 💠 با ما همراه باشید 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
🌱 ۲۶ شهریور ۱۳۳۹ - سالروز تولد شهید دوران دفاع مقدس، حمید طاهری خراسانی - اهل آبادان🌴 🕊🕊 شهادت: ۱۳۶۵/۰۹/۱۵ ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌷 حمید طاهری خراسانی - تا سوم دبیرستان درس خواند و پس از آن به استخدام شرکت نفت آبادان درآمد. پس از گذراندن دو سال دوره کارآموزی با تخصص تکنسین برق مشغول به کار شد. در مبارزات دوران انقلاب شرکت فعال داشت. در اوایل جنگ با گروه های امداد شرکت نفت در مهار آتش سوزی های پالایشگاه وارد عمل شد. همچنین در خطوط پدافندی جبهه ذوالفقاری به دفاع و نبرد با نیروهای متجاوز عراقی می پرداخت در عملیات پیروزمندانه تپه های مدن و خطوط پدافندی خرمشهر وظیفه دیده بانی گروهان را به عهده گرفت و در عملیات شکست حصر آبادان مجروح گردید. در ابتدای سال ۶۲ که یگان زرهی ۷۲ محرم تاسیس شد، در شکل گیری و جذب نیروی بسیجی آبادان نقش مهمی را به عهده داشت. وی اولین فرمانده گردان زرهی مقداد تا سال ۶۴ بود. در این مدت در عملیات های خیبر، بدر، عاشورای۲ و در خطوط پدافندی پاسگاه زید طلائیه، جزایر مجنون و شلمچه شرکت داشت. وی در عملیات والفجر۸ به عنوان فردی محوری نقش مهمی در پیروزی رزمندگان ایفا نمود. ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس
🌷 ۲۶ شهریور ۶۳ — سالروز شهادت رزمنده دوران دفاع مقدس، عباسعلی ترمیمی ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 📸👆 دو شهید از یک خانواده در یک قاب! ا🇮🇷 شهید مدافع‌وطن عباسعلی ترمیمی؛ ا🇮🇷 عموی شهید مدافع‌حرم یدالله ترمیمی 🌹شهید ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۰۶/۲۶ ▫️محل شهادت: مریوان - کردستان 🌹شهید ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۲ ▫️محل شهادت: حماه - سوریه 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 ------------------------------------------- ▫️ کانال دفاع مقدس
🍉 هندوانه ای که نصیب ما نشد!! زیر باران خمپاره های دشمن بودیم که خودرو تدارکات با بار هندوانه های قرمز و شیرین از راه رسید. خوردن هندوانه در آن شرایط سخت جنگی آنقدر ارزش داشت که بخاطرش جان را به خطر بیاندازم. لذا بدون تامل به سمت ماشین رفته و با نگاهی متخصصانه یکی را انتخاب کرده و راهی سنگر شدم. چنان محکم در آغوش کشیده بودمش که گویی معشوقه ای بود از راه رسیده. چند قدمی برنداشته بودم که سوت خمپاره ای تمام افکار شیرینم را در هم ریخت. بر سر دو راهی خوابیدن و ایستادن مانده بودم. باز حد وسط را انتخاب کرده و تنها نشستم. با هر زحمتی بود همچون فاتحان بزرگ، به سنگر رسیدم و آن را در کناری قرار دادم تا خنک شود و در وقت مناسب از خجالتش بیرون بیایم. شب را با خیال صبحانه ای تمام عیار به خواب رفتم ولی چشمم را از آن بر نمی داشتم. صبح که شد سفره ای انداختیم و پنیر و نان را از جعبه های معروف درآوردیم. حالا نوبت هندوانه ای رسیده بود که تا پای جان حفظش کرده بودم. از یکی خواستم تا هندوانه را بیاورد و کنار سفره بگذارند. او هم همین کار را کرد ولی از چیزی که می دیدم متعجب شده بودم. او هندوانه را سبکبار، فقط با دو انگشت گرفته و تحویلم داد. ناباورانه چشمم به سوارخ تعبیه شده در گوشه ای از هندوانه افتاد که موش های سنگر در آن ایجاد کرده و جز پوستی نگذاشته بودند. چه می شد کرد هندوانه قسمت موشها بود و بنده هم مامور پذیرایی از آنها. راوی: علی اصغر مولوی دوران جنگ تحمیلی
💠 بدبخت ها اینقدر نماز شب نخوانید‼️ ⚪️ جدی جدی مانع نماز شب و شب زنده داری بچه ها می شد. تا جایی که می توانست سعی می کرد نگذارد کسی نماز شب بخواند. گاهی آفتابه آبهایی که آنها از سر شب پر می کردند و پشت سنگرمخفی میکر دند خالی می کرد؛ اگر به نگهبان سپرده بودند که صدایشان کند و می خواست به قولش وفا کند، نمی گذاشت و خلاصه هر کاری از دستش می آمد کوتاهی نمی کرد. با این وصف یک وقت بلند می شد می دید ای دل غافل! حسینیه پر است از نماز شب خوانها. آن وقت بود که خیلی محکم می ایستاد و داد و بیداد می کرد: ای بدبخت ها! چقدر بگویم نماز شب نخوانید. اسلام والله به شما احتیاج دارد. فردا اگر شهید بشوید کی می خواهد اسلحه هایتان را از روی زمین بردارد؟ چرا بیخودی خودتان را به کشتن می دهید؟ بچه ها هم بی اختیار لبخندی بر لبانشان می نشست و صفای محفل می شد😄.
کلام شهـید آیت‌ﷲ سیدمحمد بهشتی: 🕊🕊 شهـادت در راہِ آرمانِ الهی، معشوق ماست آیا شنیدہ ای عاشقی را از معشوق بترسانند !!
33.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت اول 📽 فیلمی زیبا و دیدنی از عملیات برون‌مرزی رزمندگان تیپ ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عمق خاک عراق در دوران دفاع