eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ذڪر مصیبت حضرت زهرا(س) توسط حاج قاسم سلیمانی و اشڪهای رزمندگان لشڪر ۴۱ ثارالله ڪرمان 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال: "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 گزیده ای از سخنرانی محمدباقر قالیباف (فرماند لشگر پنج نصر) در جمع رزمنده ها 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
⚪️ سرگرمی دو رزمنده نوجوان در جبهه 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🔹 ...! 🌿 گاهی می‌شد که آهی در بساط نداشتیم، حتی قند برای چای خوردن. شب پنیر،‌ صبح پنیر، ظهر چند خرما... در چنین شرایطی طبع شوخی بچه‌ها گل می‌کرد و هر کس چیزی نثار شهردارِِ آن روز می‌کرد. 🌱 اتفاقا یک روز که من شهردار بودم و گرسنگی به آنها فشار آورده بود، یکی گفت: «ای که دستت می‌رسد کاری بکن!» من هم بی درنگ مثل خودشان جواب دادم: «می رسد دستم ولیکن نیست کار... کف دست که مو ندارد، اگه خودمو می‌خورید بار بندازم!» ▫️ دوران 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سخنرانی منتشر نشده شهید حسین همدان در جمع رزمندگان اسلام 🌷 شهید همدانی،فرمانده جنگ در دوران دفاع مقدس و فرمانده که عاقبت در جبهه سوریه به دیدار دوست شتافت🕊 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
💕 یادشان به خیر! یادِ مردانی که آن روزها به شوق زیارت کربلا عاشورایی می‌شدند و نام زیبای امام حسین(ع) دلخوشی لحظه‌هایشان بود... 🌴 دوران 🌸🌼☘️ @DefaeMoqaddas
نقشه عملیات شهیدان رجایی و باهنر خلاصه گزارش عملیات ✴️دستاوردها: اين عمليات با آزادسازي منطقه‌اي به وسعت 15 كيلومتر مربع و انهدام 15 تانك، 1 خودرو، 1 هليكوپتر، 1 موشك انداز كاتيوشا به پايان رسيد. ⏳ تاریخ عملیات : ۱۱ تا ۱۶ شهریور ماه 1360 محل نبرد : غرب سرپل ذهاب نوع تک : نیمه گسترده فرماندهی : مشترک سازمان : مشترک استعداد نیروهای درگیر : ایران : 7 گردان پیاده و زرهی عراق : 9 گردان پیاده ، زرهی و مکانیزه هدف عملیات : تصرف ارتفاعات قراویز و کوره موش در شمال دشت ذهاب تلفات انسانی عراق : 2130 نفر توضیحات : با وجود شش روز نبرد بی امان در منطقه عملیاتی ، فشار دشمن باعث شد تا نیروهای ایرانی در نهایت به مواضع اولیه عقب نشینی نمایند . این عملیات تنها چند روز بعد از شهادت رجایی و باهنر انجام گردید 🔹عملیات رجایی و باهنر در محور سر پل ذهاب - قراویز به صورت نیمه گسترده در تاریخ 1360/06/11 به فرماندهی مشترک انجام شد. این عملیات به منظور تكمیل اهداف عملیات شهید چمران و آزاد سازی كامل شمال كرخه كور به همت سپاه پاسداران، ارتش و گروه جنگهای نامنظم آغاز شد. 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
هو الحکیم 🔹خداحافظ من رفتم... در برگ‌های آلبوم عکس رزمندگان همدان در دوران دفاع مقدس، تصویری از پیکر یک شهید دیده می‌شود که پیکر مطهرش روی تخته سنگی آرام گرفته؛ روی کلاه آهنی این شهید نوشته شده است: و روی لباس پاسداری‌‌اش نوشته شده ؛ شهیدی که یازده ماه، آفتاب، سایه‌بانش بود و ابرها بر پیکرش گریه می‌کردند. مسئول و مربی آموزش بود، در اجتماعات دینی فعالیت می‌کرد، اگر برای نیرویی مشکلی پیش می‌آمد، آن را رفع می‌کرد؛ یکی از ویژگی‌های بارز او این بود که حقوقی را که از سپاه می‌گرفت به فقرا می‌داد؛ با اخلاصی که داشت، فقط به فکر دیگران بود و دنبال منافع خودش نبود. او فرماندهی بود که خودش را بین نیروها می‌دید و می‌گفت: «برویم و این کار را انجام دهیم». وقتی با ضدانقلاب مواجه بودیم، بارها او تهدید شد. او از فعالانی بود که مقابل مخالفان نظام و منافقین ایستاد. در عین حال با افراد زیر دست خودش مهربان بود. 💠💠💠 در جریان عملیات «شهیدان رجایی و باهنر» در ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۰ در منطقه سر پل ذهاب، این فرمانده عزیز در قسمت مقابل ارتفاع ۸۰۱ و ۸۱۶ مسئولیت سخت‌ترین نقطه را بر عهده گرفت. طراحی این عملیات در سه محور بود که فرماندهی محور میانی را بر عهده داشت. ۴_۳ روز قبل از عملیات در پادگان ابوذر به شدت بیمار شد. وقتی که او را دیدم، دو تخته پتو روی خود کشیده بود و در آن گرمای شهریور به خود می‌لرزید. با دیدن این وضعیت جسمی‌اش به او گفتم: «به آقای همدانی و شهبازی می‌گویم که شما برای عملیات نیایید». اجازه نداد و با همان حالت بیماری فرماندهی محور میانی عملیات را رها نکرد و در ارتفاعات قراویز حضور پیدا کرد. او نیروها را به خوبی مدیریت کرد؛ آقایان شریفی و رضایی که از اسرای این حمله بودند، پا به پای حرکت کردند تا جایی که سنگر عراقی‌ها را گرفتند و تلفات سنگینی بر آنها وارد کردند. جلوی سنگرهای دشمن به شهادت رسید؛ بعثی‌ها هم برای تلافی پیکر او را به میان صخره‌ها پرتاب کرده بودند؛ در اصل پیکر شهید جلوی دید ما باشد. با توجه به وجود میدان مین و شرایط حاکم در منطقه، ما نمی‌توانستیم پیکر شهدا را به عقب برگردانیم. بالأخره بعد از یازده ماه محاصره منطقه قراویز توسط دشمن، خرمشهر آزاد شد و بعثی‌ها از قراویز عقب‌نشینی کردند و پیکر شهدا را به عقب برگرداندیم. 🆔 @DefaeMoqaddas
🌴 خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید 2شب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم . ✍️یادداشتی از شهید سید مجتبی علمدار به تاریخ 16 شهریور 1369 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
کاروان کربلا یادش بخیر آنهمه عشق و صفا یادش بخیر خیمه های جبهه ها یادش بخیر شور و حال بچه ها یادش
سحرگاه اعزام یادش بخیر و گردان گمنام یادش بخیر لباسی که خاکی تر از خاک بود ولی چون دل عاشقان پاک بود 🌺 15 شهریور سالگرد اعزام تاریخی و پرشور و حماسی کاروان ۶ کربلادر سال 1365 به جبهه های نبرد حق علیه باطل است که آن زمان بابل میزبان بود و مصادف با اول محرم هم بوده که چه شور و حس و حالی بود اکثر بچه های مسجد کاظم بیک و جلسه ای و معلم و محصل دوستان صمیمی و رفقای قدیمی خوشحال از اینکه در اون اعزام همه به جبهه می رن و از طرفی حس و حال محرمی و عاشورایی داشتن یادش به خیر اعزام راهیان کاروان ۶ کربلا که چند ماه نیروهای لشکر عرشی 25کربلا آموزش آبی خاکی و غواصی جهت عملیات کربلای ۴ دیده بودند. ( سمت چپ نفر دوم شهید مجتبی رعیتی ) 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۱ شهریور ۱۳۶۵ سالروز عملیات کربلای ۳ ▪️پس از تصویب حمله به اسکله‌های نفتی‌الامیة عراق در خلیج‌فارس، اجرای این ماموریت به‌قرارگاه نوح و لشگر امام‌حسین واگذار شد 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🔴 ورود ترکش و خمپاره بدون اجازه خدا 🚫 است! 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
تا کاشف غربت شهیدان گشتیم دنبال پلاک و استخوان در دشتیم مهدی (عج) به خدا اگر مجوز می داد.. دنبال مزار مادرش می گشتیم...💔 . . .🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌴 🌷آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم مرخصی و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. 🌷عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم می‌کنم. هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود.... 🌷بعد ادامه داد: این برگه مرخصی، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلاً منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم بغضم گرفت. 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید محمدرضا تورجی زاده (راوی: رزمنده دلاور سید احمد نواب) 📚کتاب "یا زهرا" اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی . .🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌴 🌷آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم مرخصی و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. 🌷عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم می‌کنم. هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود.... 🌷بعد ادامه داد: این برگه مرخصی، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلاً منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم بغضم گرفت. 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید محمدرضا تورجی زاده (راوی: رزمنده دلاور سید احمد نواب) 📚کتاب "یا زهرا" اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 📷 عکس یالا: شهید نورجی ، سمت راست . .🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌷 شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون اند .🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌴 امام خمینی: 🌿 اسلام بزرگ و ملت شریف افتخار می کنند به هزاران سرباز گمنام بزرگواری که در پی نام و نشان نیستند و برای کشور خویش، اسلام عزیز و ملت افتخارآفرینی کرده و پیروزی های شگرف به ارمغان می آورند. ▫️ 14 اردیبهشت 1362 .🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
✳️ قیام است نه قعود! .🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان کمتر شنیده شده از فرمانده لشکر ویژه شهدا 📆 به مناسبت سالگرد شهادت - ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
خوشا آنان که جانان می‌شناسند طریق عشق و ایمان می‌شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می‌شناسند 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
💠 برشی از زندگینامه شهید ⏳ 17 شهریور 1357 - جمعه سیاه (کشتار مردم در میدان ژاله - شهدا- تهران توسط رژیم پهلوی) ✍️ صبح روز هفدهم رفتم دنبال ابراهیم و با موتور رفتیم به همان جلسه مذهبي اطراف میدان ژاله ( شهدا ) جلسه که تمام شد سر و صداهای زیادی از بیرون می‌آمد. از صبح زود حكومت نظامي اعلام شده بود . سربازان و ماموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود و مامورها مرتب از بلندگوها اعلام مي‌كردند كه متفرق شويد ابراهیم سریع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت:"امیر! بیا ببین چه خبره !" آمدم بیرون، تا چشم کار می‌کرد از همه طرف جمعیت به سمت میدان می‌آمد. شعارها از درود بر خمینی به سمت شاه رفته بود و مرگ بر شاه در میدان طنین انداز شده بود. ابراهیم هم مرتب شعار می‌داد و با بچه‌های محل صحبت می‌کرد. یکی از بچه‌ها در حالی که می‌دوید فرياد زد :" از سمت شهباز ( خیابان 17 شهریور کنونی) مأمورها خیابون رو بستند ! " جمعیت به سمت میدان هجوم آورد. بعضي‌ها می‌گفتند: ساواکی‌ها از چهار طرف میدان رو محاصره کردندو....لحظاتی بعد اتفاقی افتاد که کمتر کسی باور می‌کرد. از همه طرف صدای تیراندازی می‌آمد. حتی از هلی‌کوپتری که در آسمان بود و دورتر از میدان قرار داشت. سریع رفتم موتور را آوردم. از یک کوچه راه خروجی پیدا کرده بودم . مأموری در آنجا نبود. ابراهیم سریع یکی از مجروح‌ها را آورد و با هم رفتیم سمت بیمارستان سوم شعبان و سریع برگشتیم. تا نزدیک ظهر حدود هشت بار رفتیم بیمارستان و مجروح‌ها را می‌رساندیم و بر می‌گشتیم تقریباً تمام بدن ابراهیم غرق خون شده بود. یکی از مجروح‌ها جلوی پمپ بنزین افتاده بود و مأمورها هم از دور نگاه می‌کردند، هیچکس جرأت نداشت مجروح را بردارد. ابراهیم می‌خواست به سمت آن مجروح حرکت کند که جلویش را گرفتم و گفتم: "اونا این مجروح رو تله کردن تا هر کسی رفت به سمت اون با تیر بزننش". ابراهیم یک نگاهی به من کرد و گفت: "امیر اگه داداش خودت هم بود همین رو می‌گفتی ؟" دیگر نمی‌دانستم چه بگویم فقط گفتم: "خیلی مواظب باش".صدای تیراندازی کمتر شده بود و مأمورها هم کمی عقب‌تر رفته بودند. ابراهیم خیلی سریع به حالت سینه خیز رفت توی خیابان و خوابید کنار آن مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و با یک حرکت آن پسر را انداخت روی کمرش و به حالت سینه خیز برگشت. ابراهیم شجاعت عجیبی از خودش نشان داد . بعد هم آن مجروح را به همراه یک نفر دیگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت مأمورها کوچه را بسته بودند و حکومت نظامی شدیدتر شده بود . من هم دیگر ابراهیم را ندیدم. هر جوری بود خودم را رساندم خانه . عصر هم رفتم درب منزل ابراهیم، مادرش خیلی ناراحت بود، هنوز خبری از او نبود. آخر شب خبر دادند ابراهیم آمده خانه، خیلی خوشحال شدم و تلفنی باهاش صحبت کردم. از اینکه توانسته بود از دست مأمورها فرار بکند خیلی خوشحال شدم. روز بعد رفتیم بهشت زهرا و توی مراسم تشییع و تدفین شهدا کمک کردیم 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌷 شهادت 17 شهریور 66 سردشت – بلفت 📷 تصویر لحظه اعزام برای شهریورماه 1365 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"