eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
903 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
. پادگان ابوذر جلوه استقامت غرب کشور است ۱۶ اسفند در سرپل ذهاب شاید ماندگارترین روز در اذهان مردم از دوران ۸ساله دفاع مقدس باشد روزی که هواپیماهای رژیم بعث عراق چهار مرحله برفراز آسمان پادگان ابوذرش و مناطق اطراف آن به پرواز درآمده و آنرا بمباران هوایی کردند. پادگان ابوذر یک پادگان استراتژیک در طول دفاع مقدس بود . جایی که رزمندگان جبهه شمالغرب ، غرب و حتی جبهه میانی برای اعزام و آماده سازی جهت عملیات‌های مهم جنگ تحمیلی در آن به دور هم جمع می شدند و برای عملیات آمادگی لازم را کسب می کردند. در ۱۶ اسفند سال ۱۳۶۳ بیش از ۱۸ هزار نیروی رزمنده ارتشی ، سپاهی و بسیجی به پادگان ابوذر آمده بودند تا در یک تک ایذایی علیه دشمن در جبهه غرب کشور شرکت کنند . این تک ایذایی قرار بود که با عملیات بدر در جبهه جنوب بصورت همزمان برگزار شود که دشمن از تمرکز کامل بر جبهه جنوب بازداشته شود و در واقع می توان گفت برای فریب دشمن و تقسیم تمرکز نیرو و تجهیزات دشمن بر دونقطه ، کاهش قدرت دشمن در جبهه جنوب دربرابر نیروهای عمل کننده عملیات بدر و بالابردن درصد موفقیت و پیروزی رزمندگان در عملیات بدر بود. این حضور گسترده نیروها از طریق ستون پنجم دشمن لو می رود و دشمن با هواپیماهای جنگی خود در یک روز چهارمرحله بمباران هوایی پادگان و نقاط اطراف آنرا انجام می دهد. بیش از یک هزار و ۲۰۰ شهید در یک روز از نیروهای رزمنده ارتشی ، سپاهی و بسیجی و حتی مردم عادی منطقه از یک سو نشانگر سنگینی بمباران هوایی آنروز و از سوی دیگر موید اهمیت بمباران هوایی این پادگان برای دشمن است . به گواه شاهدان عینی در پادگان ابوذر حمام خون به راه می افتد. نقطه به نقطه پادگان پیکر مطهر شهیدی یافت می شود و می توان گفت که جای جای این پادگان مزین به خون مقدس شهدا می باشد. ناله زنان و کودکان قلعه شاهینی از صدای غرش هواپیماهای بعثی و فرود موشکهای سنگین هنوز هم به گوش می رسد . خانواده هایی که در اثر این بمباران هوایی تعداد اعضای آنها کم شد و چه بسیار سفره هایی که رنگ خون گرفت . کمتر کسی در قلعه شاهین پیدا می شود که این حادثه تلخ را به یاد نداشته باشد و در اذهان مردمان این دیار حک شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰پاسخ زیبای یک رزمنده به دوستش که به او می‌گوید: ✍ اسمت را روی جیبت ننویس، گلوله می‌خورد، پاک می‌شود ... دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
۱۷ اسفند ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت فرمانده دلیر، فرامرز ملایری 🌴 عملیات کربلای پنج --
دفاع مقدس
حلالم ‌کن فرمانده! ۴۰ سال از اولین باری که دیدمت می گذرد ولی هنوز، داغی جانسوز در سینه دارم از دست تو! رژه روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۲ در میدان آزادی تهران طرح اعزام نیروی شما به عنوان فرمانده گردان معرفی شدید ولی من و بچه محل هایم از تهراننو، با پررویی و مسخره بازی، تا توانستیم شرّبازی درآوردیم. آنقدر بی حیا و بی ملاحظه بودیم که همه چیز را وارونه دیدیم ‌و از آن بدتر، وارونه جلوه دادیم. وقتی فهمیدیم شما سه نفره به جبهه آمده اید، پدر پیرت، برادرت و خودت، تازه مسخره بازیمان شروع شد. تا یکی از ما را بخاطر تمرّد و حرف نشنوی، دستور سینه خیز می دادی، با تمسخر می گفتیم: برادر فرمانده، چرا پارتی بازی می کنید؟ خب پدر و برادر خودتون رو هم سینه خیز ببرید! ای وای جوانی بودم ۱۸ ساله، ‌مغرور،‌ پررو، جسور و ... و تا دلت بخواهد، کله پوکم، بوی قورمه سبزی می داد و متاسفانه هنوز هم می دهد! اصلا به خودم اجازه نمی دادم فکر کنم تو، چقدر ایثار و فداکاری داری که همراه پدر و برادرت به جبهه آمده ای! و در عملیات،‌ اگر یکی از آنها جلویت شهید یا مجروح شود بخصوص پدر پیرت، تو چه خواهی کرد؟! دست آخر هم با لجبازی، به بهانه شهادت دوستانمان علی مشاعی، حسین نصرتی و نادر محمدی،‌ تنهایت‌ گذاشتیم. و لعنت بر من و ما، که به سادگی جیم شدیم و رفتیم عقب پشت به دشمن، رو به میهن، رفتیم تهران تا مثلا مراسم تشییع پیکر دوستانمان باشکوه و عظمت برگزار شود و پشت‌جبهه ضعیف نشود که امام، تنها نماند! و تو با گردان، زدی به خط دشمن در طلاییه و شهیدان: مصطفی حیدرنیا،مظفر نجفعلی،حسن اسماعیلی،سعید فتحی،محسن کلهر،مجید ثروتی،محسن اگاهی،شیخ الاسلامی،حسن خلج،عباس فراهانی و... در خط طلاییه ماندند و سالها بعد درست ایامی که ‌ما دیگر فکر تقویت پشت‌جبهه نبودیم، بلکه در اندیشه تقویت زندگی مادی و دنیایی خود بودیم، پیکر استخوانیشان برای شرمنده کردن ما، بازآمد. اگرچه ۴۰ سال از آن نافرمانی می گذرد که می شود گذاشت به پای شرّوشور جوانی، ‌ولی من، تا ابد هم‌ که بگذرد، ‌می گذارم به حساب کم‌کاری خودم،‌ جاخالی دادن در فرصت و زمان لازم‌ و با شرمندگی و خجالت همیشگی، فرار از مسئولیت ‌و جنگ! نمی دانم خدا به حرمت ماه ها و سالهای بعد که به جبهه رفتم و کارهایی که کردم‌و تیر و ترکش هایی که خالصانه بر بدن نوش جان کردم، با من‌چه خواهد کرد! ولی‌امروز،‌ ملتمسانه از تو شهید عزیز فرمانده دلیرم درخواست دارم: چشم به امید شفاعتت ‌ندارم التماس دعا ازت ندارم فقط حلالم ‌کن از من بگذر بعد ۴۰ سال تو همچنان استوار بر راه خویش مانده ای و من، جز تمرّد، سرپیچی و سرکش، ‌چیزی ندارم و تو، همچنان داری محاکمه ام می کنی! چون تو فرمانده ام بودی و من نیروی زیردستت که تمرّد کردم و بعید می دانم به سادگی قابل گذشت و جبران باشد! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا (حمید داودآبادی) ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ۱۷ اسفند ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت فرمانده دلیر، فرامرز ملایری 🌴 عملیات کربلای پنج --
▫️«همیشه با وضو باشید ، ▪️قرآن بخوانید . ▫️حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید ، ▪️نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید . ▫️بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید ... ▪️ و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید» 📙برگرفته از کتاب: بی خیال (خاطرات شهید علی حیدری)