هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 کجایید ای شهیدان خدایی
🍀 بلاجویان دشت کربلایی
🎥 #کلیپ | شهدایی که در این کلیپ روی ماهشان را می بینید
به ترتیب:👇
.
-شهید حاج محمد ابراهیم همت
-شهید علی اکبر هاشمی
-شهید آقا مهدی باکری
-شهید حمید باکری
-شهید حاج حسن تهرانی مقدم
-شهید محمد رضا کارور
-شهید حاج احمد کاظمی
-شهید حاج داوود کریمی
-شهید بهمن نجفی
-شهید محمد بالاپور
-شهید غلامحسین رزاقی
-شهید مرتضی یاغچیان
-شهید سید محمد رضا دستواره
-شهید علی اکبر حاجی پور
-شهید مرتضی ستاریان
-شهید حاج محمد عبادیان
-شهید علیرضا ناهیدی
-شهید حسن زمانی
-شهید اسدالله پازوکی
-شهید رسول خالقی پور
🔹 دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
☀️ایت الله حق شناس به گردن بسیاری از مردم تهران حق دارد. او بندگان مخلص خدا را از میان همین جوانان و نوجوانان که به مسجد ایشان رفت و آمد داشتند تربیت می کرد.
نمونه اش همین شهید علی حیدری است. کسی که با عمل به دستورات این بزرگوار به درجه ای رسید که گفتنی نیست...
☀️از کودکی مشغول مراقبت از اعمال بود. مسیر منزل تا مسجد را طولانی کرده بود و از مسیر اصلی نمی رفت! می گفت در آن کوچه تعدادی خانم هستند که حجاب درستی ندارند و همیشه در کوچه نشسته اند. می خواهم نگاهم به آنها نیفتد. علی تصاویر شهدا را ترسیم میکرد. با شهدا حرف می زد و از آنها نصیحت می شنید!! عجیب ترین مطلبی که رفقای علی تعریف می کردند در مورد بوی عطر او بود! همه از بوی خوش عطرش می شناختنش. هر کجا می رفت آنجا را نیز خوش بو می کرد! وقتی از نام عطرش می پرسیدیم، جواب سر بالا می داد .
🌷شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا قسم؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم! هر وقت می خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : «یا حسین» ...
🌷برادر جواد علی گلی مسئول تبلیغات لشگر ۲۷ برام گفت: در منطقه شاخ شمیران به خاطر نقاشی و نوشتن پلاکارد یک روز نتوانست نماز جماعت ظهر برود، فردای آن روز به خاطر نرسیدن به نماز جماعت، مریض شده بود و تب کرده بود
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت
#شهید_علی_حیدری
📚برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید #علی_حیدری
به مناسبت سالروز شهادت 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #خون_شهید
📽 برشی دیدنی و خاطره برانگیز از مستند #روایت_فتح با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : يزيديان می پنداشتند كه ندای «هل من ناصر» سيدالشهدا(ع) در صحرای كربلا مدفون خواهد شد، غافل كه حيات تاريخی انسان از خون شهيد است و خداوند خميرهی وجود مؤمنين را از خاك كربلا و خون شهدايش سرشته است و تا شب و روز باقی است، اين پيوند تاريخی كه مؤمنين را به عاشورا پيوند می دهد در عمق فطرتها بيدار خواهد ماند.
تانكهای مدرن دشمن در آتش قهر خدا كه به دست جنود او افروخته شده است می سوزند و اين تمثيل عصر ظلمتی است كه سپری می شود، عصر حاكميت كفر. اين قرن كه قرن پانزدهم هجری است با پيروزی انقلاب اسلامی ايران آغاز شده و خداوند اراده كرده است كه نور خويش را به دست اين جوانان كه اصحاب آخرالزمانی سيدالشهدا و سربازان امام زمان (عج) هستند كامل كند و باطل را يكسره به نابودی بكشاند.
ظهر شده است و صدای ملكوتی اذان برخاسته. كِی باشد كه اين صدای ملكوتی از مأذنههای مساجد در سراسر سيارهی زمين بلند شود و جامعهی عدل جهانی برقرار گردد. حميد و حاج علی اكبر و بقيهی شهدای عزيزمان همگی فدای اين آرمان مقدس شدند و چه باك اگر همهی ما هم فدا شويم. مگر همهی كربلاييان جان خود را فدای اين آرمان نكردند؟ و بالاخره اين پرچمِ اذان است كه همچون تمثيلی از اين آرمان نهايی بر سنگرهای تسخيرشدهی دشمن برافراشته می گردد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | حاج #قاسم_سلیمانی:
🌸 انتخاب فرماندهان جنگ از قبیل: شوشتری ، برونسی ، چراغچی و ...، سفارشی نبود اینها در کوره آتش جنگ انتخاب شدند
شهیدی که زمان و مکان شهادتش را می دانست*
*شهید عبدالحسین برونسی*🌹
🌱متولد: تربت حیدریه_ ۳ شهریور ۱۳۲۱
🌷شهادت: ۲۳ اسفند۱۳۶۳ -شرق بصره
فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)
همرزمش میگوید:
صحنه عاشورا و بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر قلبشو آتیش میزد🖤 همیشه میگفت آرزومه تیر بخوره به گلوم و با خون گلوم بنویسم یا فاطمه..🌷والفجر ۱،تیری تو آخرین حد گردنش خورد وقتی به عقب بردنش گفت آرزوی دیگه ای ندارم جز شهادت🕊 همه دیدیم که با خون گلوش روی یه تخته سنگی نوشت یا فاطمه زهرا(س)،چون تیر از فاصله دور خورده بود تو حد گردن و گلوش شهید نشد🥀اورا به بیمارستان بردن و خوب شد🌹
روز قبل از عملیات روحیه عجیبی داشت مدام اشک میریخت خوابی دیده بود برایم تعریف کرد و گفت:حضرت فاطمه زهرا(س) را دیدم که فرمود:فردا مهمان ما هستی،محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره میرود.من در این چهارراه بایدنماز بخوانم تا بسوی خدا پرواز کنم.همانطورهم شد و در23اسفند63براثرترکش خمپاره بشهادت رسید
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 لهجه جذاب تربتی (خراسانی)
... و عقیده صاف شهید برونسی شنیدن داره
🌴 توسل به امام زمان و حضرت زهرا (س)
دوران دفاع مقدس
📷 👆حضور آیتالله #میرزا_جواد_آقا_تهرانی ؛ شاگرد راستین امام صادق (ع) ، مجاهد نستوه و عالِم ربانی در جمع رزمندگان اسلام
میرزا جواد آقا از پیشگامان نهضت امام خمینی بود . او در دوران جنگ تحمیلی نیز حامی رزمندگان بود.. ایشان علیرغم کهولت سن، عشق وافری برای حضور در جبهه داشت و موفق شد چهار بار به جبهه اعزام شده و لباس بسیجی به تن کند.
ا🌿🌴🌿🌿🌴🌿🌴
▫️ عالم ربانی و عارف کامل, حضرت آیتالله #میرزا_جواد_آقا_تهرانی خطاب به شهید برونسی:
💠 جواد را فراموش نکن و حتماً ما را شفاعت کن
🌸 ایشان اعتقاد و احترام عجیبی به رزمندهها داشت. یک شب به تیپ امام جواد(ع) آمد. در جمع نیروها سخنرانی کرد. پس از اتمام سخنرانی، وقت نماز بود. صفوف رزمندهها تشکیل شد، اما آیتالله آقا تهرانی قبول نمیکرد امام جماعت شود. شهید برونسی، فرمانده تیپ به ایشان عرض کرد: آقا! جلو بایستد تا به شما اقتدا کنند.
🍀 میرزا جواد آقا هم در پاسخ فرمود: شما دستور میدهی؟ شهید برونسی گفت: من کوچکتر از آنم که دستور بدهم، ولی خواهش میکنم.
🌼 علامه گفت: نه خواهش را نمیپذیرم. بچهها گفتند: آقای برونسی! مصلحتاً بگویید دستور میدهم تا بپذیرند. ما آرزو داریم پشت این عارف بزرگ نماز بخوانیم. شهید برونسی هم همین کار را کرد و علامه در جواب فرمود: چشم فرمانده عزیز!
🌴 بعد از نماز، آقا حال عجیبی داشت. شهید برونسی را کنار کشید و در حالی که اشک میریخت گفت: دوست عزیزم! جواد را فراموش نکن و حتماً ما را شفاعت کن.
▫️ (نقل از: یکی از رزمندگان تیپ جوادالائمه-ع)
------
┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈
☝️☝️☝️
✅مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | رهبر انقلاب: شهید برونسی جزء عجایب انقلاب ماست!!!
🌷سردار فاطمی #شهید_عبدالحسین_برونسی
فرمانده تیپ ۱۸ #جوادالائمه
🌱 ۲۳ شهریور ۱۳۲۱ - سالروز ولادت سردار شهید عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
🌷شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
کلیپ_صوتی_درباره_شهید_اوستا_عبدالحسین.mp3
3.93M
📢 کلیپ صوتی شامل بخشی از کلام شهید و سخن رحیمپورازغدی راجع به شهید عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
🌷۲۳ اسفند ۱۳۶۳ - سالرور شهادت عارف، رزمنده و سردار دلاور سپاه توحید، عبدالحسین برونسی — 🌴 #عملیات_بدر - شرق دجله
-------------------------------------------
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فقط یک پنکه درب وداغان داشتیم، من نمیدانستم عبدالحسین فرمانده گردان است ولی میدانستم حقوق اوکفاف خریدن یک کولر را نمیدهد، یک رو اتفاقی فهمیدم از طرف سپاه تعدادی کولر به او دادهاند تا به هر کس خودش صلاح میداند بدهد، بعضی از دوستانش واسطه شده بودند تا یکی از آنها را ببرد خانه خودش، قبول نکرده بود، بهش اصرار کرده بودند، گفته بود: این کولرها مال آن خانوادههایی هست که جگرشون داغ شهید داره، تا وقتی اونا باشن نوبت به خانواده من نمیرسه.
🌷شهید عبدالحسین برونسی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلمی غمبار و دلخراش از آخرین روز عملیات عاشورایی #بدر که توسط یکی از خبرنگاران شبکه های خارجی، بلافاصله پس از بازپسگیری و تصرف منطقه، توسط نیروهای مزدور بعثی عراق به تصویر کشیده شده است
🌷گرامیباد یاد و خاطره شهدای مظلوم عملیات #بدر به ویژه سردار شهید مهدی باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا، شهید عبدالحسین برونسی ، شهید حاج محمد طاهری و....
⚪️منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله
دوران #جنگ_تحمیلی
#عملیات_بدر
#اسفند_۱۳۶۳
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی
🔹همسر شهید برونسی می گوید:
▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔺بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
—📚منبع: کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
خاکهای_نرم_کوشک_زندگینامه_شهید (2).pdf
2.07M
📚 نسخه PDF | 📖 کتاب: " #خاکهای_نرم_کوشک "
🌷بر اساس زندگینامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی، استاد بنّایی که در دوران #دفاع_مقدس بدون گذراندن دوره های نظامی به فرماندهی تیپ رسید - همو که: از عجایب انقلاب ما بود
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🌷سردارِ فاطمی #شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
فرمانده تیپ ۱۸ #جوادالائمه
🌱 ۳ شهریور ۱۳۲۱ - سالروز ولادت سردار شهید عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
🌷شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
-------------------------------------------
🔵 کانال دفاع مقدس
(ایتا، روبیکا)
اینجا بیت شهداست☝️☝️
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🎥 سخنرانی استاد عالی در حسینیه امام خمینی و در محضر رهبر انقلاب و سردار دلها
🌿 هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا (س)
💠 وقتی #فاطمه_زهرا سلام الله علیها، راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان میدهد...
🚩🚩 ذکر یا زهرا، رمز پیروزی
👈 فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاشهای خودشان، نگاه به آسمان داشتند، نه قدرتهای پوشالی...
🌱 سردار خاکی، شهید، اوس عبدالحسین برونسی
فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
دوران جنگ تحمیلی
🌷شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
شهید برونسی:
"خدايا! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند."
#دغدغه_شهدا
🌿 حفظ عفت و شخصیت معنوی زنان و دختران جامعه
▫️کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی
🔹همسر شهید برونسی می گوید:
▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔺بعد از #شهادتش، همان رفيقش میگفت:
▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
—📚منبع: کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
دفاع مقدس
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی 🔹همسر شهید برونسی می گوید: ▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خا
💚 مکاشفه شهید عبدالحسین برونسی با حضرت زهرا( س )
🔰شهید برونسی فرمانده است توی عملیات رمضان، تیربار دشمن می گیره تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. 😞
سید کاظم حسینی میگه :
من معاون شهید برونسی بودم،
اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن،
یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و
همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده
رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه،
میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...😭
بهش گفتم: حالا وقت این حرفا نیس ،
پاشو فرماندهی کن !بچه های مردم دارن شهید میشن،
ولی شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت : بعد از لحظاتی بلند شد و گفت:
سید کاظم ؟ گفتم: بله ؟
گفت: سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن،
25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ،
بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم : بچه ها اصلا نمیتونن سرشونو بلند کنن
عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت : خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت : وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن،
گفت : آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی
نمی بینم 😳
گفت : بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم 💪
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود
و می گفت یا زهرا مدد 😭
نگاه کردم دیدم جلومون میدون مین هست.😳
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم،
به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی،
تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟
40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار!
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی☝️
گفتم باشه!
گفت : تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم
به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛😔 اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟😭
گفت : آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ایشالا تانک منفجر میشه و
شما ان شاء الله پیروز میشی💚
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۲۳ اسفند سالروز شهادت فرمانده شهید دفاع مقدس عبدالحسین برونسی گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «آیینه شدن، کارِ نه هر شیشه شکسته غبار گرفته ای است؛ از خود گذشتگی ها می خواهد؛ که تا از خود گذشته نشوی، نور خدا در تو جلوه نمی کند.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥❣ فرماندهای که یقین داشت به مرگ طبیعی نمیمیرد!
🔹 به مناسبت سالروز شهادت فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه، عبدالحسین برونسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای ماندگار؛
💠 روایت شهید برونسی از عملیات فتحالمبین و یاری امام زمان(عج)
🎙 سخنرانی شهید عبدالحسین برونسی که برای اولین بار منتشر می شود
۲۳ اسفند ۶۳ - سالروز شهادت. عارف روشن ضمیر فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)، عبدالحسین برونسی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹فیلم/ ماجرای فرشی که شهید برونسی اجازه نداد در منزلش پهن شود
💠 انتشار به مناسبت سالگرد شهید
🔹عبدالحسین برونسی، در سال ١٣٢٢ در توابع تربت حیدریه بهدنیا آمد، او عبد صالح و عارف بالله بود و پس از چند بار تغییر شغل به علت شبههناک بودن کار و کمفروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد. با شروع جنگ او به سپاه پاسداران ملحق شده و فرماندهی تیپ جوادالائمه را برعهده میگیرد.
▫️شهید برونسی از فعالان سیاسی مخالف رژیم پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، بهطوری که دندان های او را میشکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر میشود اما با وقوع انقلاب اجرایی نشده و نهایتاً در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله به شهادت میرسد.
دفاع مقدس
📷 تصویری دیده نشده از شیخ حسین انصاریان و مرحوم حاج بخشی در تشییع پیکر شهید حاج عباس کریمی (۲۴اسفند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
سی و نهمین سالگرد شهادت
فرمانده لشگر27 محمد رسول الله(ص)
#سردار_شهید_حاج_عباس_کریمی
شهادت :23 اسقند 1363
#عملیات_بدر _ #شرق_دجله
#مزار_گلزار_شهدای_تهران
قطعه 24
ردیف 75
شماره 23
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
👆📷. #تشییع_پیکرپاک_شهید_حاج_عباس_کریمی
فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله(ص)
بعدازظهرروز ۲۳ اسفند۱۳۶۴
محوطه معراج الشهدای اهواز
ازچپ
حاجی بخشی ۲....۳شیخ حسین انصاری ۴قاسم صادقی۵...۶محرابی
۷ جمیل ابادی
دفاع مقدس
#حکایت_روز_آخر
۲۳ اسفند سال ۶۳ جزیره مجنون
✅ صبح روز ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ قرارگاه ل ۲۷ جلسه شورای فرماندهی( حاج عباس کریمی.حاج رضا دستواره.حاج مجید رمضان و...) تمام شد.
حاج عباس دم سنگر پوتین پا میکند ..رضا دستواره همچنین بندها را می بندن رضا من میرم جلو توخط شما برو سنگرعباس نه توبرو توسنکر من میرم جلو چند بار تعارف شد ...یکدفعه باصدای بلندتر عباس گفت : من فرمانده ام رضا سکوت کرد چشمانش پراز اشک شد هوا سرده رضا سرما خورده بود آب دماغش را بالا کشید باعباس خداحافظی کرد .عباس سوارقایق شد گفت قاسم بگوش باش کارت دارم گفتم چشم ۴تا بیسکویت کام کام گذاشتم توبادگیر سبز رنگش زیب راکشیدم چون صبحانه نخورده بود، ( دوساعت قبل زیر سرم بود)
قایق حرکت کرد چشم های من دنبال او رفت داخل ابراه ، قایق پیچید چشمان من تارشد ساعتی بعد بیسیم به صدا درآمد از بابا بزرگ به قاسم .بله بگوشم خیبری ها را حرکت بده( پل های شناور ) خداحافظ شنیدم..پل ها را باقلاب بستم و باطنا به قایق وصل کردم درحال حرکت داخل آب بودم قایقی طوسی رنگ متوقف شد حسین فهیمی بود و گفت قاسم بیا رفتم داخل قایق رانگاه کردم پتویی سربازی رنگ گفتم چیه پتو را کنار زد پیگر پاک #حاج_عباس_کریمی بود باصورتی گل آلود خشگ شده وسیاه شده ولی زیر سر پراز خون ، سررا برگرداندم به اندازه ۴وجب شکافته بود
به حسین گفتم چی شد ..گفت بالای روستای الهاله کنارخاکریز دورتا دور آب بود داشت یک فرمانده ارتش را توجیه میکرد که لشگر۲۷ بیاد عقب خمپاره دشمن شلیک کرد داخل اب پشت سرعباس منفجر شد تعدادی زخمی و عباس درجا شهید شد
مجیدرمضان ستاد۲۷ گفت قاسم :خودت عباس را ببر تهران گفتم باشه سوارقایق شدم درمسیر راه فرمانده سپاه یکم ثارالله( سردارحسین دهقان )رادیدم گفت کجا با این عجله گفتم عباس شهید شده ، تکه کاغذی از جیب درآورد ومطلبی نوشت با این موضوع ،معاونت فرهنگی ازاین شهید به نحو احسن استقبال ومراسم برپا شود
شهیدرا باقایق فرستادم اورژانس ...آمد پیش مجید زمضان و گفتم به ممقانی بگو آمبولانس بده اوهم داد سوارشدم رفتم معراج اهواز مسوول برادر حبیب تاجیک بود سلام کردم گفتم فرمانده لشگر شهید شده آوردن اینجا اول انکار کرد گفت اون کس هم که جنازه را آورد زدم زیر گوشش وکارت شناسایی ازش گرفتم وگفتم به کسی نگو این فرمانده است چون رزمندگان دمغ و ناراحت میشوند
بامکافات وادرس دادم که عباس شلوار من با این نشانی پایش است جنازه را باتابوت گرفتم آهنگران آمده بود معراج گفتیم یک نوحه بخوان وخواند( ای ازسفر برگشتهگان....با جنازه با امبولانس آمدیم بیرون حاجی بخشی بادوربین سر زده فیلم برداری کرد دم درب معراج آقا شیخ حسین انصاریان یک دفعه سررسید
بهش گفتم رفیقمون شهید شد ..حسابی دمغ شد گفت میخوام برم کرمان سخنرانی میترسم تشیع تهران نباشم...تابوت را بزار زمین من هم تشییع کنم ثوابش را ببرم و........ حرکت کردم
آمدم بیمارستان کلانتری رفتم درب منزل شهید دستواره خانمش آمد دم در ، سلام گردم گفتم عباس شهید شده تو آمبولانس است میخواهم ببرم تهران به خا نمش نگو تافردا ..حرکت کردم آمدم پادگان دوکوهه ، یکبار دورصبحگاه جنازه عباس را چرخاندم ( چون اعتقاد داشت کعبه رزمندگان همینجاست)..حسین بهشتی مخابرات و جمیل آبادی تعاون را سوار کردم شبانه رسیدم تهران رفتم بیمارستان نجمیه ، شهید را گذاشتم سردخانه تا پدر ومادر خواهر برادر و خانم عباس جمع شوند برنامه تشیع دوروز طول گشید داخل مسجد امام بازار نماز توسط یک روحانی خوانده شد تا چهاراه سیروس تشیع باشگوهی شد و ظهر روز ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ درقطعه ۲۴ کنار شهید ارتش حسن اقارب پرست دفن شد .
روحش شاد ونام وراهش ادامه یابد انشاء الله
(قاسم صادقی )