eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مجمع فرماندهان سپاه - دوران 📷 در تصویر، شهید قاسم سلیمان، فرمانده لشگر ثارالله (ع) محسن رضایی، فرمانده سپاه محسن رفیق دوست، وزیر سپاه مرتضی قربانی، فرمانده لشگر 25 کربلا شهید همت، رئوفی نزاد، فتحیان ، محمد باقری، عباس محتاج، و . . . دیده می شوند 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
📷 شهید همت ، فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله (ص) ⚪️ سردار سعید قاسمی، مسئول اطلاعات و عملیات لشگر 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📷 شهید همت ، فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله (ص) ⚪️ سردار سعید قاسمی، مسئول اطلاعات و عملیات لشگر
💠 خودزنی سردار سعید قاسمی! عصر چهارشنبه 29 شهریور 1396، مراسم رونمایی از کتاب "شراره های خورشید" نوشته گلعلی بابایی و حسین بهزاد در حوزه هنری برگزار شد. وقتی کنار دوستان نشسته بودم، از کسی پرسیدم: چه کسانی در صف اول مجلس نشسته اند؟ چندنفر از جمله برادر و فرزند شهید همت را نام برد و با اشاره به حضور برخی افراد، با خنده ای تلخ گفت: "آنهایی هم که خون به دل همت کردند، صف اول نشسته اند." تا سردار "سعید قاسمی" پشت تریبون رفت، ناخواسته به دوستان گفتم: "خدا کند حاج سعید شجاعت به خرج بدهد و برای یک بار هم که شده، ماجرای دعوای خودش و حاج همت را تعریف کند." قاسمی که آن شور و هیجان و شدت همیشگی سخنرانی هایش را نداشت، به قول خودش شروع کرد به خودزنی و ماجرای دعوای معروف خود با حاج همت را - هرچند سریع و گذرا – تعریف کرد و گفت: "من در این کتاب خودزنی کرده‌ام و این مسئله مربوط به اختلافاتی است که به خاطر مسائل سیاسی و عقیدتی داشتیم". از صداقت حاج سعید در تعریف خاطره - هرچند بعد از گذشت 34 سال - خوشم آمد. مهمترین قسمت سخنان حاج سعید آن جا بود که در اعترافی سخت و تلخ، با بغض سخنی به این مضمون گفت که مطمئنم آن دعوا و قهر، چون کابوسی تلخ همواره گریبانم را می گیرد. در این عقب‌نشینی، تا آخر عمر خودم را به خاطرش نکوهش می‌کنم چون آن قهر و جدایی از همت، ضربه سختی به جنگ زد! ماجرا از این قرار بود که اواسط سال 1362 که حاج همت فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را برعهده داشت، سعید قاسمی مسئول اطلاعات عملیات لشکر بود و بر سر عملیات در منطقه "بمو" در غرب کشور، با هم به اختلاف شدید خوردند که این مسئله باعث شد حاج سعید قهر کند و از لشکر برود. در تهران حاج همت از سعید خواهش می کند که برگردد و به کار خود ادامه دهد، ولی او نمی پذیرد. وقتی سعید قاسمی آخرین دیدار خود با حاج همت را قبل از شهادت حاجی تعریف کرد، بغض وجودش را گرفته بود: "آخرین دیدارم با همت، در همان اسکله‌ در سه راه شهادت بود. حاجی از روبرو آمد و همدیگر را نگاه کوتاهی کردیم. سلام کردم اما جواب نداد. بعد از شهادتش هم چند بار خوابش را دیدم و باز هم جوابم را نداد. خیلی‌ها در این مواقع خودشان را لوس می‌کنند و می گویند که پریدیم بغل همدیگر و بوسیدیم و این‌ها ولی من نه. بعد از شهادت حاجی هم، نوکری کردیم. عملیات‌های زیادی بود که در آن‌ها شرکت کردم ولی شاید هیچ وقت خودم را نبخشم چون این وضعیت می‌توانست بهتر باشد." قاسمی در آخر گفت: هر چند در مصاحبه برای این کتاب به آن دعوا اشاره کرده ام، ولی اگر عمری باشد به طور مفصل آن قضیه را تعریف خواهم کرد و می نویسم. نمی دانم چرا ناخواسته از زبانم پرید: "بعید می دانم عمر حاج سعید کفاف این کار را بدهد! شاید که این آخرین خطابه اش باشد! چون همین مقدار اعترافات برایش خیلی سخت و سنگین بود." خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند و با شهدا محشور گرداند نکته مهم اینجاست که: آن که مُرد و رفت، خود می داند و خدا و خون شهدا! ولی ای کاش برخی افراد که نقشی بسیار مهم در برخی موارد جنگ از جمله خیبر و بدر و بخصوص کربلای چهار داشته اند، یاد بگیرند، صداقت به خرج دهند و نقش خود را در شکست آن عملیات ها به گردن دیگران نیندازند و مردانه تعریف کنند که چرا آن شد! اگر توانستید صوت مراسم را گیر بیاورید، بهتر می توانید آن اعترافات سخت و مهم را بشنوید و به عظمتش پی ببرید. (داودآبادی) 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خاطرات حمید داودآبادی 🔹داودآبادی، نویسنده کتاب‌هایی مانند «دیدم که جانم می‌رود» و «یاد یاران» و جانباز دوران دفاع مقدس، مهمان چهلمین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1375) بود. او در این برنامه، از لبنان و درباره شهید احمد قصیر خاطره گفت. این روایت‌ را ببینیم. 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🎞 ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
⏳ زمستان 1379 – پادگان دوکوهه 📷 حمید داودآبادی همراه با مرحوم ابوالفضل سپهر شاعر سروده های جاودان "اتل متل" 🔹 سپهر اصرار داشت با هم کنار قلب دوکوهه (که با تعداد زیادی از بچه ها که بعدا پر کشیدند عکس گرفته بودم)، عکس بگیریم. هر وقت میومد، گیر میداد تا براش از خاطرات جبهه تعریف کنم. می نشست کنارم، سر بر شانه ام می گذاشت و با خاطرات، آرام اشک می ریخت. خدا می داند آن شب چه بر او می گذشت! فردا صبح که می آمد، با ذوق و خندان می گفت: بفرما حاجی، همه خاطراتت رو توی این اتل متل آوردم! اتل متل یه بابا دلیر و زار و خسته با صورتی حزین و دستای پینه بسته یادش بخیر و خدا رحمتش کند (راوی: حمید داودآبادی) 📷تصویر بالا -- از راست: ابوالفضل سپهر، حمید داودآبادی 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
⏳ زمستان 1379 – پادگان دوکوهه 📷 حمید داودآبادی همراه با مرحوم ابوالفضل سپهر شاعر سروده های جاودان "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: ابوالفضل سپهر، شاعری 🌴 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: ابوالفضل سپهر، شاعری 🌴 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن ! 🍃مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه ! به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه ! وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش ! 🍃همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه ! غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره ! 🍃دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم ! بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین ! 🍃مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش ! تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه ! 🍃بابا رو دوره کردن ، بچه های محله بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه ! هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار ! 🍃مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو ! بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین ! 🍃الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟ کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن ! تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد ! 🍃بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن ! سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم 🍃درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده ! ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین ! 🍃امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه ! موج بابام ، کلیدِ ، قفلِ در بهشته ! درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته 🍃یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره ! بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه ! مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه ! 🌸شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست دشمن بیافتد. 🌿 امنیت، استقلال و تمامیت ارضی مون رو مدیون فداکاری های اونا هستیم 🙏🙏 🌴 آرزوی سلامتی و عافیت برای جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی ها 🤲 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جور میشه‌ سوخت‌ و ساخت‌ با بیست‌ هزار تومن‌ پول‌ اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌ اجاره‌های‌ سنگین‌ خرج‌ مدرسه‌ ما خرج‌ معاش‌ خونه‌ خرج‌ دوای‌ مینا بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یااینكه‌ بی‌ رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد وقتی‌ كه‌ گفتند بابا تو جبهه‌ها شهید شد خودم‌ دیدم‌ یك‌ شبه‌ چند تا موهاش‌ سفید شد می‌ خوای‌ بدونی‌ چرا نصف‌ موهاش‌ سفیده‌؟ بپرس‌ كه‌ بعد بابا چی‌ دیده‌، چی‌ كشیده‌ یا میره‌ داروخانه‌ برا دوای‌ مینا یا كه‌ میره‌ سمساری‌ یا كه‌ بهشت‌ زهرا(س‌) یه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌ مامان‌ میره‌ به‌ بنیاد یه‌ روز به‌ دنبال‌ كار پیرِ آدم‌ درمیاد هر وقت‌ به‌ مامان‌ میگم‌: «طعم‌ غذات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» بعضی‌ روزا كه‌ توی‌ خونه‌ غذا نداریم‌ غذای‌ روز قبلو برا مینا میذاریم‌ مینا با غم‌ میپرسه‌: «غذا فقط‌ همینه‌؟» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «بابات‌ كجاس‌ ببینه‌؟» وقتی‌ كه‌ بیست‌ می‌گیرم‌ میاد پیشم‌ میشینه‌ نوازشم‌ می‌كنه‌ نمره‌ها مو می‌بینه‌ میگم‌: «معلمم‌ گفت‌ كه‌ نمره هات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» یه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌ این‌ آقا بقالیه‌ با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌ جای‌ بابات‌ خالیه‌؟» تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد با دست‌ تو صورتش‌ زد با گریه‌ گفت‌: «ای‌ خدا بی‌شرفی‌ تا این‌ حد؟» میگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌ چرا ازت‌ جدا شد پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟» چشم‌ میدوزه‌ تو چشمام‌ لب‌ میگزه‌ ، می‌خنده‌ بیرون‌ میره‌ از اتاق‌ محكم‌ در و می‌بنده‌ رفتم‌ و از لای‌ در توی‌ اتاقو و دیدم‌ صدای‌ گریه‌هاشو از لای‌ در شنیدم‌ داشت‌ با بابام‌ حرف‌ میزد چشاش‌ به‌ عكس‌ اون‌ بود انگار كه‌ توی‌ گلوش‌ یه‌ تیكه‌ استخون‌ بود «مرتضی‌ جون‌ میدونم‌ زنده‌ای‌ و نمردی‌ بعد خدا و مولا ما رو به‌ كی‌ سپردی‌؟ دست‌ خوش‌ آقا مرتضی‌ خوش‌ به‌ حالت‌ كه‌ رفتی‌ ما اینجا مستأجریم‌ تو اونجا جا گرفتی‌؟ خواستگاریم‌ یادته‌؟ چند تا سكه‌ مهرمه‌ مهریه‌ مو كی‌ میدی‌؟ گره‌ توی‌ كار مه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌ دختر مون‌ مریضه‌ بیاببین‌ كه‌ موهاش‌ تند تند داره‌ میریزه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌؟ اجاره‌ خونه‌ داریم‌ صاحب‌ خونه‌ می‌گفتش‌ دیگه‌ مهلت‌ نداریم‌ امروز كه‌ صاحب‌ خونه‌ اومد برا اجاره‌ همسایمون‌ وقتی‌ گفت‌ مهلت‌ بده‌ نداره‌ یهو تو كوچه‌ داد زد: اینا همش‌ بهونه‌اس‌ دق‌ّ اجاره‌ داره‌ دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌ به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌ یا كه‌ زن‌ شهیده‌ خونه‌ اجاره‌ كرده‌ یا خونه‌ مو خریده‌؟ درد دل‌ خسته‌مو فقط‌ برا تو گفتم‌ چون‌ از تموم‌ مردم‌ «به‌ من‌ چه‌» می‌شنفتم‌ میگم‌ خونه‌ نداریم‌ خیلی‌ مریضه‌ بچه‌ سایة‌ سرنداریم‌ همه‌ میگن‌ «به‌ من‌ چه‌» با آه‌ خود به‌ عكس‌ بابا جونم‌ جون‌ میده‌ چادرو وَرمیداره‌ موهاشو نشون‌ میده‌ صورتشو میذاره‌ روصورت‌ شهیدش‌ بابام‌ نگاه‌ می‌كنه‌ به‌ موهای‌ سفیدش‌ اشك‌ مامان‌ می‌ریزه‌ روصورت‌ باباجون‌ بابام‌ گربه‌ میكنه‌ برای‌ غمهای‌ اون‌ بابا با چشماش‌ میگه‌ قشنگ‌ِ مهر بونم‌ همسر خوب‌ و تنهام‌ غصه‌ نخور می‌دونم‌ اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ دستای‌ پینه‌دارش‌ عجب‌ حماسه‌ سازه‌ دستایی‌ كه‌ شوهرش‌ خیلی‌ به‌ اون‌ مینازه‌ دستایی‌ كه‌ پرچم‌ِ بابا رو ورمیداره‌ توی‌ خزون‌ غیرت‌ دستایی‌ كه‌ بهاره‌ دستایی‌ كه‌ عینهو دست‌ بابا می‌مونه‌ نمی‌ذاره‌ سلاح‌ِ بابام‌ زمین‌ بمونه‌ دستی‌ كه‌ بچه‌هاشو بسیجی‌ بار میاره‌ بذر غیرت‌ و ایمان‌ تو روحشون‌ میكاره‌ درسته‌ كه‌ شوهرش‌ تو جبهه‌ها شهید شد درسته‌ كه‌ موی‌ اون‌ بعد بابا سفید شد اما خون‌ بابا و موهای‌ مادر من‌ وقتی‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌ سیلی‌ زدن‌ به‌ دشمن‌ سرخی‌ صورت‌ اون‌ سرخی‌ خون‌ باباست‌ موی‌ سفید مادر افتخار بچه‌هاست‌ باید فهمیده‌ باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد باید فهمیده‌باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یا اینكه‌ بی‌رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد اتل‌ متل‌ یه‌ مادر خیلی‌ چیزا میدونه‌ از بی‌مروّتیها از بازی‌ زمونه‌ ای‌ كه‌ در این‌ حوالی‌ غربت‌ مارو دیدی‌ صدای‌ ناله‌های‌ مادرمو شنیدی‌ دست‌ رو گوشات‌ گذاشتی‌ چشماتو خیره‌ كردی‌ زل‌ زدی‌ به‌ مادرم‌ فكر كردی‌ خیلی‌ مردی‌؟ تو كه‌ به‌ زخم‌ قلب‌ مامان‌ نمك‌ گذاشتی‌ اگه‌ مامان‌ بمیره‌ مادرمو تو كشتی‌ اگه‌ بابام‌ نبودش‌ هر چی‌ داشتی‌ می‌خوردن‌ مال‌ و منالت‌ كه‌ هیچ‌ مادرتم‌ می‌بردن‌
دفاع مقدس
اگه‌ مامان‌ بمیره‌ دق‌ می‌كنم‌، می‌میرم‌ پیش‌ خدا و بابام‌ من‌ جلو تو می‌گیرم‌ 🔹 شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶 : کربلای من شلمچه 🎤 با صدای حسن محمود زاده 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌴 نخلستان زیباست اما زیباتر آنست که پای هر نخلی لاله ای سر برآورده باشد ... 🌈 در بزم وصالش همه‌کس طالب دیدار.... 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مروری بر حکایت تلخ سردار فاتح ، حاج از خیانت برخی به انقلاب،نظام و رهبری.... 🎞 در جمع دلسوختگان در قتلگاه فکه - راهیان نور 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مستند «نبردهای فانتوم»... مستند سریالی «نبردهای فانتوم» با موضوع نقش جنگنده فانتوم در برتری هوایی ایران در هشت سال جنگ تحمیلی و روایت رشادت‌‎های خلبانان ایرانی به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس روی آنتن تلویزیون خواهد رفت. این مستند از امروز، شنبه ۲۹ شهریور هر شب ساعت ۱٨ روی آنتن شبکه سوم سیما می رود. 🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجزخوانی شیرمرد ارتشی گوش کن! وقت رجزخوانی سلمان شده است حرفِ جمهوری اسلامی ایران شده است ما همه شیرِ نَریم و نوه‌ی عبّاسیم گفته بودیم که ما روی وطن حساسیم تو نفهمیده‌ای، این خاک خراسان دارد زود تعظیم کن، این طایفه سلطان دارد 🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمانده نیرو هوایی ارتش: در شب شهادت حاج قاسم ما تا دم جنگ رفتیم 🔹پس از شهادت سردار سلیمانی خلبانان از ما طلب مأموریت می‌کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌛️ 31 شهریور 1359 — آغاز تجاوز رسمی عراق به خاک کشورمان - شروع 💠 بعد از حمله هوایی صدام به فرودگاههای ایران به منظور فلج کردن نیروی هوایی کشور هر چند به دلیل استتار مناسب جنگنده های ایرانی با شکست مواجه شد اما باعث ایجاد ترس گسترده در مردم تهران شده بود حتی همان روز نمایندگاه مجلس فریاد میزدند : نیروهای نظامی ما کجا بودند که صدام حمله کرد... ⚪️ عصر آن روز هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسید اما امام آرام و مطمئن فرمود صدام مرگ خودش را نزدیک کرد.... 🎞 👆بعد از خواندن این مطلب ویدئو را مجددا نگاه کنید زمان نشان داد امام خمینی درست گفت.. صدام نابود شد و همانهایی که صدام آنها را ساللها عذاب داد صندلی اعدام را از زیر پای صدام کشیدند.... 🌴 حاج قاسم سلیمانی : اعتماد به خدا اساس نصرت ماست» 🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 مهران رجبی بازیگر تلویزیون و سینما : 🌿 من نمی تونم در رابطه باشهدا صحبت کنم ، من فقط می تونم بیام دو زانو در مراسم شهدا بشینم ، بهره ببرم، لذت ببرم و کیف کنم و اونو از لحظات خوش عمرم حساب کنم . 🔹 برای سلامتی بازیگر محبوب مهران رجبی عزیز که مبتلا به کرونا شده، دعا کنید 🤲 🌷 یادواره شهدای اغلان تپه چهارباغ استان البرز سال گذشته 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🕊 بعضی عکس‌ها، چقدر به دل می نشینند و حرف‌ها برای گفتن دارند. عکس‌هایی که باید ، در اعماق تاریخ تفسیر آنرا بیابی. مادرانی که با دست خود بدرقه کننده فرزندان خود هستند در میدانی که شهادت، همسایه دیوار به دیوار آن است. 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
تیزر مستند «نبردهای فانتوم»... مستند سریالی «نبردهای فانتوم» با موضوع نقش جنگنده فانتوم در برتری هو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ارتش الهی ایران 🇮🇷 🎞 فیلمی زیبا از بوسه سرتیپ ارتشی بر پای جانباز نابینای دفاع مقدس که مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته... 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه با نیروهای رزمنده در جبهه 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"ش
🌴 ۳۰ شهریور ۶۹ - سالگرد شهادت رزمنده دفاع مقدس، مسعود امینی 🌿 در آذر ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر، پارچه فروش بود و مادرش، صدیقه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد. سی ام شهریور ۱۳۶۹، در سردشت بر اثر شکنجه و اصابت گلوله توسط گروههای ضدانقلاب شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"