دفاع مقدس
🎞 قرائت شعر "اتل متل" توسط سراینده آن: ابوالفضل سپهر، شاعری 🌴 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار
اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن
آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن !
🍃مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه !
به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه !
وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش !
🍃همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه
همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه !
غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره !
🍃دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم !
بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین !
🍃مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش
قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش !
تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه
بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه !
🍃بابا رو دوره کردن ، بچه های محله
بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه !
هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار
قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار !
🍃مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو !
بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین !
🍃الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟
کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن !
تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد !
🍃بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن
اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن !
سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم
🍃درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده
شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده !
ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین
برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین !
🍃امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه
یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه !
موج بابام ، کلیدِ ، قفلِ در بهشته !
درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته
🍃یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره
گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره !
بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه !
مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه !
🌸شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست دشمن بیافتد.
🌿 امنیت، استقلال و تمامیت ارضی مون رو مدیون فداکاری های اونا هستیم 🙏🙏
🌴 آرزوی سلامتی و عافیت برای جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی ها 🤲
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه
چه جور میشه سوخت و ساخت
با بیست هزار تومن پول
اجاره خونه پرداخت
اجارههای سنگین
خرج مدرسه ما
خرج معاش خونه
خرج دوای مینا
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ كرد
با سیلی جای سرخاب
صورتا رو قشنگ كرد
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ كرد
یااینكه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ كرد
وقتی كه گفتند بابا
تو جبههها شهید شد
خودم دیدم یك شبه
چند تا موهاش سفید شد
می خوای بدونی چرا
نصف موهاش سفیده؟
بپرس كه بعد بابا
چی دیده، چی كشیده
یا میره داروخانه
برا دوای مینا
یا كه میره سمساری
یا كه بهشت زهرا(س)
یه روز به دنبال وام
مامان میره به بنیاد
یه روز به دنبال كار
پیرِ آدم درمیاد
هر وقت به مامان میگم:
«طعم غذات عالیه»
مامان با گریه میگه:
«جای بابات خالیه»
بعضی روزا كه توی
خونه غذا نداریم
غذای روز قبلو
برا مینا میذاریم
مینا با غم میپرسه:
«غذا فقط همینه؟»
مامان با گریه میگه:
«بابات كجاس ببینه؟»
وقتی كه بیست میگیرم
میاد پیشم میشینه
نوازشم میكنه
نمرهها مو میبینه
میگم: «معلمم گفت
كه نمره هات عالیه»
مامان با گریه میگه:
«جای بابات خالیه»
یه بار گفتم: «مامان جون
این آقا بقالیه
با طعنه گفت تو خونه
جای بابات خالیه؟»
تا حرف من تموم شد
با دست تو صورتش زد
با گریه گفت: «ای خدا
بیشرفی تا این حد؟»
میگم : «مامان راست بگو
اگه بابا دوست داشت
چرا ازت جدا شد
پس چرا تنهات گذاشت؟»
چشم میدوزه تو چشمام
لب میگزه ، میخنده
بیرون میره از اتاق
محكم در و میبنده
رفتم و از لای در
توی اتاقو و دیدم
صدای گریههاشو
از لای در شنیدم
داشت با بابام حرف میزد
چشاش به عكس اون بود
انگار كه توی گلوش
یه تیكه استخون بود
«مرتضی جون میدونم
زندهای و نمردی
بعد خدا و مولا
ما رو به كی سپردی؟
دست خوش آقا مرتضی
خوش به حالت كه رفتی
ما اینجا مستأجریم
تو اونجا جا گرفتی؟
خواستگاریم یادته؟
چند تا سكه مهرمه
مهریه مو كی میدی؟
گره توی كار مه
مهریهمو كی میدی
دختر مون مریضه
بیاببین كه موهاش
تند تند داره میریزه
مهریهمو كی میدی؟
اجاره خونه داریم
صاحب خونه میگفتش
دیگه مهلت نداریم
امروز كه صاحب خونه
اومد برا اجاره
همسایمون وقتی گفت
مهلت بده نداره
یهو تو كوچه داد زد:
اینا همش بهونهاس
دقّ اجاره داره
دردش اجاره خونهاس
به من چه شوهرش رفت
یا كه زن شهیده
خونه اجاره كرده
یا خونه مو خریده؟
درد دل خستهمو
فقط برا تو گفتم
چون از تموم مردم
«به من چه» میشنفتم
میگم خونه نداریم
خیلی مریضه بچه
سایة سرنداریم
همه میگن «به من چه»
با آه خود به عكس
بابا جونم جون میده
چادرو وَرمیداره
موهاشو نشون میده
صورتشو میذاره
روصورت شهیدش
بابام نگاه میكنه
به موهای سفیدش
اشك مامان میریزه
روصورت باباجون
بابام گربه میكنه
برای غمهای اون
بابا با چشماش میگه
قشنگِ مهر بونم
همسر خوب و تنهام
غصه نخور میدونم
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
دستای پینهدارش
عجب حماسه سازه
دستایی كه شوهرش
خیلی به اون مینازه
دستایی كه پرچمِ
بابا رو ورمیداره
توی خزون غیرت
دستایی كه بهاره
دستایی كه عینهو
دست بابا میمونه
نمیذاره سلاحِ
بابام زمین بمونه
دستی كه بچههاشو
بسیجی بار میاره
بذر غیرت و ایمان
تو روحشون میكاره
درسته كه شوهرش
تو جبههها شهید شد
درسته كه موی اون
بعد بابا سفید شد
اما خون بابا و
موهای مادر من
وقتی با هم جمع شدن
سیلی زدن به دشمن
سرخی صورت اون
سرخی خون باباست
موی سفید مادر
افتخار بچههاست
باید فهمیده باشی
چه جوری میشه جنگ كرد
با سیلی جای سرخاب
صورتا رو قشنگ كرد
باید فهمیدهباشی
چه جوری میشه جنگ كرد
یا اینكه بیرنگ مو
موی سیاهو رنگ كرد
اتل متل یه مادر
خیلی چیزا میدونه
از بیمروّتیها
از بازی زمونه
ای كه در این حوالی
غربت مارو دیدی
صدای نالههای
مادرمو شنیدی
دست رو گوشات گذاشتی
چشماتو خیره كردی
زل زدی به مادرم
فكر كردی خیلی مردی؟
تو كه به زخم قلب
مامان نمك گذاشتی
اگه مامان بمیره
مادرمو تو كشتی
اگه بابام نبودش
هر چی داشتی میخوردن
مال و منالت كه هیچ
مادرتم میبردن
دفاع مقدس
اگه مامان بمیره
دق میكنم، میمیرم
پیش خدا و بابام
من جلو تو میگیرم
🔹 شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶 #آهنگ : کربلای من شلمچه
🎤 با صدای حسن محمود زاده
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
🌴 نخلستان زیباست
اما زیباتر آنست
که پای هر نخلی
لاله ای سر برآورده باشد ...
🌈 در بزم وصالش همهکس طالب دیدار....
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مروری بر حکایت تلخ سردار فاتح #مرصاد ، حاج #سعیدقاسمی از خیانت برخی #خواص به انقلاب،نظام و رهبری....
🎞 در جمع دلسوختگان در قتلگاه فکه - راهیان نور
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مستند «نبردهای فانتوم»...
مستند سریالی «نبردهای فانتوم» با موضوع نقش جنگنده فانتوم در برتری هوایی ایران در هشت سال جنگ تحمیلی و روایت رشادتهای خلبانان ایرانی به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس روی آنتن تلویزیون خواهد رفت.
این مستند از امروز، شنبه ۲۹ شهریور هر شب ساعت ۱٨ روی آنتن شبکه سوم سیما می رود.
🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجزخوانی شیرمرد ارتشی
گوش کن! وقت رجزخوانی سلمان شده است
حرفِ جمهوری اسلامی ایران شده است
ما همه شیرِ نَریم و نوهی عبّاسیم
گفته بودیم که ما روی وطن حساسیم
تو نفهمیدهای، این خاک خراسان دارد
زود تعظیم کن، این طایفه سلطان دارد
🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمانده نیرو هوایی ارتش: در شب شهادت حاج قاسم ما تا دم جنگ رفتیم
🔹پس از شهادت سردار سلیمانی خلبانان از ما طلب مأموریت میکردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌛️ 31 شهریور 1359 — آغاز تجاوز رسمی عراق به خاک کشورمان - شروع #جنگ_تحمیلی
💠 بعد از حمله هوایی صدام به فرودگاههای ایران به منظور فلج کردن نیروی هوایی کشور هر چند به دلیل استتار مناسب جنگنده های ایرانی با شکست مواجه شد اما باعث ایجاد ترس گسترده در مردم تهران شده بود
حتی همان روز نمایندگاه مجلس فریاد میزدند : نیروهای نظامی ما کجا بودند که صدام حمله کرد...
⚪️ عصر آن روز هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسید
اما امام آرام و مطمئن فرمود صدام مرگ خودش را نزدیک کرد....
🎞 👆بعد از خواندن این مطلب ویدئو را مجددا نگاه کنید
زمان نشان داد امام خمینی درست گفت.. صدام نابود شد و همانهایی که صدام آنها را ساللها عذاب داد صندلی اعدام را از زیر پای صدام کشیدند....
🌴 حاج قاسم سلیمانی : اعتماد به خدا اساس نصرت ماست»
🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 مهران رجبی بازیگر تلویزیون و سینما :
🌿 من نمی تونم در رابطه باشهدا صحبت کنم ، من فقط می تونم بیام دو زانو در مراسم شهدا بشینم ، بهره ببرم، لذت ببرم و کیف کنم و اونو از لحظات خوش عمرم حساب کنم .
🔹 برای سلامتی بازیگر محبوب مهران رجبی عزیز که مبتلا به کرونا شده، دعا کنید 🤲
🌷 یادواره شهدای اغلان تپه چهارباغ استان البرز سال گذشته
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
🕊 بعضی عکسها،
چقدر به دل می نشینند و
حرفها برای گفتن دارند.
عکسهایی که باید ،
در اعماق تاریخ تفسیر آنرا بیابی.
مادرانی که با دست خود بدرقه کننده
فرزندان خود هستند در میدانی که شهادت،
همسایه دیوار به دیوار آن است.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
تیزر مستند «نبردهای فانتوم»... مستند سریالی «نبردهای فانتوم» با موضوع نقش جنگنده فانتوم در برتری هو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ارتش الهی ایران 🇮🇷
🎞 فیلمی زیبا از بوسه سرتیپ ارتشی بر پای جانباز نابینای دفاع مقدس که مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته...
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه با نیروهای رزمنده در جبهه
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"ش
🌴 ۳۰ شهریور ۶۹ - سالگرد شهادت رزمنده دفاع مقدس، مسعود امینی
🌿 در آذر ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر، پارچه فروش بود و مادرش، صدیقه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد. سی ام شهریور ۱۳۶۹، در سردشت بر اثر شکنجه و اصابت گلوله توسط گروههای ضدانقلاب شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🌴 ۳۰ شهریور ۶۹ - سالگرد شهادت رزمنده دفاع مقدس، مسعود امینی 🌿 در آذر ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گش
🌴 ۳۰ شهریور ۶۹ - سالگرد شهادت رزمنده دفاع مقدس، مسعود امینی
در سال 1348 در خانوادهای متدین و مذهبی در شهر تهران دیده به جهان گشود از دوران کودکی جثه بزرگی داشته و بسیار شجاع بودند و همیشه به پدر و مادر خود میگفته که چرا اسم او را علی نگذاشتهاند دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی بسیار پرجنب و جوش بوده است و دامان پرمهر پدر و مادر با امور مذهبی و دینی آشنا شد و با وجود سن کم تکالیف دینی خود را انجام میداد.
در زمان انقلاب که 10 سال بیشتر نداشته به همراه پدر در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکرده و پس از پیروزی انقلاب به فرمان امام برای خدمت به انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
پس از جنگ تحمیلی مدت 5 سال در جبهه مشغول مبارزه با دشمن بودهاند و جانفشانیهای بسیاری کردهاند پس از جنگ تحمیلی زمانی که برای مرخصی به منزل میآمد شبها به طور پنهانی به عیادت جانبازان میرفته است پس از پایان جنگ روح خستگی ناپذیر شهید که آرام و قرار نداشته باز برای مبارزه به جبهه غرب میرود و در آلواتان (پیرانشهر) به دست کوموله اسیر میشود و بسیار شکنجه میشوند طوری که وقتی جنازه مطهر ایشان را بازرسی میکنند میبینند که دندانهای شهید همه شکسته بوده و از ناحیه دست و سینه و پا سوزانده شده بود و وقتی که نتوانسته بودند از او اقرار بگیرند او را به وسیله تیر خلاص به شهادت رسانیدند. روحش شاد.
شهید در بسیج مسجد موسی ابن جعفر فعالیت داشته و بعد به سپاه پاسداران رفته و از 14 سالگی در جبهه بوده تا پایان جنگ تحمیلی و پس از جنگ هم برای مبارزه با کومولهها به غرب کشور رفته و در آنجا به شهادت رسیده است.
بعد از شهادت ایشان پدر متوجه شده که مدت 2 سال هر شب برای عیادت به دیدن جانبازان میرفته و آنها را تر و خشک میکرده و برای آنها میوه تهیه میکرده است و شبها این کارها را به طور پنهانی انجام میداده است.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"ش
(http://jametan.com/t/682c37c999585383901.png) عکس حجله ای سه نفره
عکاس: حمید داودآبادی
دی ماه 1365 بود.
گردان حمزه که ما در آن بودیم، در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران، مستقر بود.
آن روز دوربین را آوردم رفت دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم.
از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند.
هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم:
- یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره.
امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟"
که گفتم:
- خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت!
ده روز بیشتر نگذشت که ما را از مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای 5 در شلمچه.
دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، به شهادت رسیدند.
محسن کردستانی متولد: 1348 شهادت: سه شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت زهرا (س) قطعه 27 ردیف 88 شماره ت
احمد بوجاریان متولد: 1348 شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاکسپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت زهرا (س) قطعه 28 ردیف 43 مکرر شماره 20
ستار امینی متولد: 1348 شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار: بهشت زهرا (س) قطعه 29 ردیف 23 شماره 5
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
اسفند 1362 اردوگاه سد دز. تیپ حضرت عبدالعظیم (ع)
📷 ایستاده از چپ: نفر اول شهید شیخ الاسلام. نفر دوم شهید مصطفی حیدرنیا. نفر سوم شهید حسن خلج.
نشسته از راست: نفر اول شهید محسن کلهر. نفر چهارم شهید مجید ثروتی.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
اسفند 1362 اردوگاه سد دز. تیپ حضرت عبدالعظیم (ع) 📷 ایستاده از چپ: نفر اول شهید شیخ الاسلام. نفر دوم
🌷 پُست و مقام شهدا!
🔹 اسفند 1362 قبل از عملیات خیبر، در تیپ حضرت عبدالعظیم، گردان شهید بهشتی به فرماندهی سردار شهید "فرامرز ملایری"، گروهان شهید رجایی، دسته یک ایمان، مرد سنداری بود که خیلی مؤدب بود. در عین مؤدب بودن، لبانش به خنده باز بود و با بچهها مزاح میکرد.
از تهران و اینکه چهکاره است هیچی نمیگفت. بهقول بچهها میترسید بفهمند چهکاره است آنوقت در تهران آویزانش شوند! البته شوخی میکردند.
پابهپای بچهها، توی رزمهای شبانه میآمد. سینه خیز میرفت، آموزشهای سخت نظامی را میدید و حرفهای فرماندهان گردان، گروهان و حتی دسته را موبه مو اجرا میکرد. حتی وقتی که رفت از تدارکات اسلحه بگیرد، نگفت که سلاحی نو و تروتمیز به او بدهند. اسلحهای داغون مثل بقیه گرفت.
شب عملیات هم کسی نفهمید او چهکاره است. پابهپای بچهها جلو آمد. جنگید و شهید که شد، پیکرش جاماند.
می گفتند چند روز بعد رادیو عراق با افتخار پیروزی خود را اعلامکرد: "یکی از مسئولین رده بالای جمهوری اسلامی ایران را در جبهه کُشتیم."
تازه شناختیمش.
آن روز، "مصطفی حیدرنبا" معاون شهرداری تهران و معاون سازمان تربیت بدنی، همراه برادرزنش "شیخ الاسلام" به جبهه آمد و هر دو در طلائیه به شهادت رسیدند. پیکر حیدرنیا هیچ وقت برای خانواده اش بازنگشت.
شهید مصطفی حیدرنیا: "به کلیه دوستان وآشنایان وفامیل توصیه می کنم عامل به احکام اسلام بوده و به اسلام وفادار باشند. زندگی انسان ها در این دنیای گذرا، برای آزمایش بزرگی است که نتیجه آن در روز رستاخیز روشن می گردد و خدایا تو خودت می دانی که آمدنم به جبهه فقط برای رضای تو بود."
شهید "مصطفی حیدرنیا معاف" متولد: چهارشنبه 8 اسفند 1324 شهادت: چهارشنبه 1 فروردین 1363 عملیات خیبر در طلائیه. مزار یادبود: بهشتزهرا (س) قطعهی 24 ردیف 76 شمارهی 46
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 جانبازان عزیز هشت سال دفاع مقدس.
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 هفته #دفاع_مقدس
🎞 #نماهنگ
🌸 سبکباران، خَرامیدند و رفتند!
🍀 مرا بیچاره نامیدند و رفتند!
🌼 درِ باغِ شهادت را نبندید
☘️ به ما بیچارگان، زان سو نخندید!
🎤 حاج #صادق_آهنگران
🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
✅ کانال "دفاع مقدس"
پایش را با سیم به دوشکا بسته بود تا اگر ترس از گلوله و آر پی جیِ دشمن، بر او غلبه کرد، نتواند فرار کند
"علیحسن احمدی" که در زمان جنگ در آستانه ورود به دوران جوانی زندگیاش بود، در عملیات عاشورا، زمانی که متوجه میشود نیروهای خودی در کمین و محاصره نیروهای بعثی قرار گرفتهاند، پای خود را با سیم تلفن جنگی (دارای رشته های فولادی) به پایه قبضه دوشکا میبندد تا یا کشته شود یا آتش دشمن را خاموش کند. از او عکسی در این لحظه، زمانی که تنها 21 سال داشت و به تازگی ازدواج کرده بود، در تاریخ ثبت شده است.
🔹 بخشی از خاطرات او:
▫️ظهر شده بود. با اینکه دو تکه پنبه در گوشهایم گذاشته بودم، ولی از آنها خون جاری بود. لباس هایم خیس عرق شده بودند. بعد از سه چهار ساعت تیراندازی، به بچهها گفتم: «برام نوار بیارید بالا. » اما بچهها گفتند: «دیگه فشنگ نداریم، تمام شد!» با ناراحتی به جعبههایی که پایین تر از سنگر بودند، اشاره کردم و گفتم: «پس اون همه فشنگ چیه؟ » گفتند: «تمام شدند، چیزی نداریم!»
حرف آنها را باور نکردم. با خودم گفتم که شاید می خواهند سربهسرم بگذارند. سیم تلفن را از پایم جدا کردم و به سمت بچهها رفتم که جعبههای مهمات را نشانشان بدهم؛ اما ناگهان سرم گیج رفت و روی زمین افتادم. دوباره بلند شدم و چند قدم دیگر برداشتم، ولی اینبار هم افتادم. نمیتوانستم سر پا بایستم؛ تعادلم به هم میخورد. مدت کوتاهی به حالت غش کرده کنار دیوارۀ جاده دراز کشیدم.
کمی که حالم خوب شد، از جایم بلند شدم و با ناراحتی به طرف جعبههای مهمات رفتم و به یکی از جعبهها لگد محکمی زدم و گفتم: «پس این چیه؟...
@DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 دفاع ماندگار...
🎞 بازدید حضرت آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) از جبهه
🌿 سخنرانی در جمع رزمندگان اسلام
🚩 نقش ایمان در پیروزی ها
🌈 چهلمین سالگرد بزرگداشت دفاع مقدس 🇮🇷🇮🇷
🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ #ببینید
🎞 کلیپی زیبا و دیدنی از دوران #دفاع_مقدس
🌈 چهلمین سالگرد بزرگداشت دفاع مقدس 🇮🇷🇮🇷
🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
✅ کانال "دفاع مقدس"
💠 اگر آن روزها سلفی رواج داشت، این رزمنده زیر عکس خود می نوشت؛
📷 من و ترکش در چشم؛ همین الان یهویی !!
⌛️ چهل سال پیش در چنین روزی ابرقدرت ها جنگ تمام عیاری را بر ایران اسلامی تحمیل کردند
🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
✅ کانال "دفاع مقدس"
hamd.mp3
657.4K
گلچین روزگار عجب با سلیقه است
میچیند آن گلی که به عالم نمونه است
هر گل را که به چمن بیشتر می دهد صفا
گلچین روزگار امانش نمی دهد.
مادر فرمانده لشگر ۲۷ محمد رسول الله در سالهای دفاع مقدس،ساعتی پیش درگذشت😔😔
🖤🏴🖤🏴
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"