گفت: قول می دهم؛ قول مردانه. حتماً یک چلوکباب به شما خواهم داد. گفتم از نو شماره را بگیر. دوباره تلفن کرد و این بار همسرش تلفن را برداشت و تقریباً ۲۰ دقیقه ای با هم صحبت کردند. صحبتشان که تمام شد به من گفت: رضا اگر چلو کباب می خواهی، همین الان پاشو بریم اندیمشک یا دزفول. حمام کنیم، غذا بخوریم و برگردیم. گفتم: الان که خسته ایم. بگذار فرصت بهتر. گفت: ببین، من پایم به لشکر برسد، آن قدر کار دارم که بعید می دانم حالا حالاها فرصتی برای سرخاراندن داشته باشم، چه برسد به چلو کباب خوردن! همین الان بیا برویم. شاید خدا لیاقت شهادت را به من داده باشد. آن وقت به خاطر همین عدم وفای به عهد و بدقولی، توفیق شهادت از من سلب می شود. اگر چلو کباب می خواهی بیا برویم. خلاصه قبول کردم و با رضا به دزفول رفتیم. ابتدا در یکی از حمام های قدیمی شهر استحمام کردیم و بعد هم توی یکی از رستورانها یک پرس چلو کباب مشتی زدیم توی رگ!"
رضا چراغی کمتر از ۱۰ روز پس این واقعه بر روی تپه ۱۴۳ ارتفاعات حمرین در شمال فکه به شهادت رسید. روحش شاد.
منبع: کتاب "زمین های مسلح".
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ معرفی کتاب «زمینهای مسلح»
کتاب «زمینهای مسلح»، کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر ۱ به قلم گلعلی بابایی است که با همکاری انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است.
#ازمینهای_مسلح
#جنگ_ایران_و_عراق
#والفجر1
#والفجر_مقدماتی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
🛒 خرید آسان از سایت:
http://shop.hdrdc.ir/product/305
🛒 خرید از فروشگاه:
خ انقلاب، خ فخر رازی، مجتمع ناشران فخر رازی
۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲
🕊شهادت اولین فرمانده لشگر در دوران دفاع مقدس🕊
🌷 ۲۵ فروردینماه ۱۳۶۲ - سالروز شهادت رضا چراغی، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) - عـملیـات والفجر۱ - منطقه شرهانی
🌱 ولادت: ۱۳۳۶/۰۱/۰۱ ،ساوه — در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درسهایش موفق بود. او علاوه بر تحصیل ، به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقه مند بود و در مجالس مذهبی ، با شور و اشتیاق حضور می یافت. در جریانات انقلاب، حضور فعالی داشت. با آغاز ناآرامی ها در مناطق کُردنشین راهی غرب کشور شد و به جمع یاران حاج احمد متوسلیان در منطقه مریوان پیوست. با شکل گیری تیپ 27 به همراه متوسلیان و شهید همت به خوزستان رفت و در عملیات های مهم فتح المبین و بیت المقدس شرکت داشت. او در طی این چند سال مجاهدت و رشادت های فراوان از خود نشان داد و دشمن زبون به خاک مذلت نشاند. به دلیل شایستگی و لیاقت او، به فرماندهی لشگر 27 محمدرسول الله (ص) برگزیده شد و سرانجام در فروردین ۶۲ در عملیات والفجر یک پر کشید🕊🕊 —-
رزمنده حاضر در میدان می گوید: «دشمن در ارتفاع 143_فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود، خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی و اکبر زجاجی به همراه سه نفر بسیجی سخت درگیر بودند و در حال شلیک آرپی جی و خمپاره 60. هر چه اصرار کردم که عقب برگردند، قبول نکردند. دشمن تصور می کرد که نیروهای زیادی روی ارتفاع است!! عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر بسیجی، پیکر غرقه به خون رضاچراغی را با برانکارد حمل می کنند🌷🌷
🌹فرمانده شهید لشکر 27 حضرت رسول(ص) و ارتفاعات 143
♦️ارتفاعات 143 بود و پاتک سنگین دشمن و سه فرمانده ای که هر کدام سلاحی به دست داشتند و در حال شلیک بودند. اکبر زجاجی، رضا چراغی و عباس کریمی را می گویم. حال و هوای عجیبی داشتند و همه هوش و حواسشان به دفع پاتک دشمن بود.
♦️از کل بچه ها فقط همین سه فرمانده و سه بچه بسیجی سالم مانده بودند و طوری عمل می کردند که دشمن گمان کرده بود که با تعداد نیروی بالایی در حال جنگ است.
♦️سریع خودم را به عباس رساندم و گفتم زود برگردید عقب که عباس با نگاه معناداری رو کرد به من و گفت خودت برو عقب ،یک بار ما را جلو فرستادی ما هم عقب بیا نیستیم.
♦️در همان نزدیکی شیاری بود که دشمن قصد ورود از آن را داشت و هلهله ای به راه انداخته بودند. رضا از این رفتارشان عصبانی شد و قناسه یکی از بچه ها را برداشت و عده ای از آنها را راهی جهنم کرد و از طرفی هدایت آتش توپخانه را هم بر عهده گرفته بود و مدام گرای تانک های دشمن را به نیروهای خودی می داد و آنها هم آتش را بر سر آنان خالی می کردند.
♦️به عقب برگشتم و عصر که شد باز به مقر بچه ها برگشتم دیدم عباس و یکی دو تا از بچه ها جنازه ای را روی برانکارد می گذارند و از ارتفاع پایین می آیند. جلوتر که رفتم پیکر غرق به خون رضا را دیدم که سینه اش با ترکش بزرگی شکافته بود. عباس نگاهی به من کرد و گفت: رضا به آرزویش رسید امروز قسمت او بود
🌹شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در ارتفاعات 143 به تاریخ بیست و پنجم فروردین سال 62 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
شمشیر لشکر.pdf
369.6K
🌹شمشیر لشکر( شهید رضا چراغی )
🌹شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در ارتفاعات 143 به تاریخ بیست و پنجم فروردین سال 62 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
کره خرها!!
جاسم بنی رشید خبر داد دوتا کره خر پیدا کرده و آورده پشت چادرها،
رگ شیطنت و بازیگوشیم جنبید، با جاسم سوار کره خرها شدیم و هی شون کردم.
خوب میدویدن، لابلای تپه ها میگشتیم، یهویی از یه تپه ایی سرازیر شدیم،
چشم تون روز بد نبینه، تمام نیروهای تیپ به صف ایستاده بودن و مراسم صبحگاه در حال انجام بود.
حمید سرخیلی، معاون تیپ در حال سخنرانی بود که ما با کره خرها از تپه سرازیر شدیم.
بلد نبودم ترمزشون را بگیرم یا اینکه برشون گردونم، بسرعت بسمت محل صبحگاه میدویدن، مجبور شدم خودم را پرت کنم پایین و فرار کنم.
لباسهام را عوض کردم و زیرپتوها قایم شدم، اومدن و پیدام کردن.
تحت الحفظ بردنم سنگر فرمانده تیپ.
〰〰 قسمتی از خاطرات
" شیطنتهای بی پایان "
عزت الله نصاری
دوست اختلاسگر من !
فرمانده بود.
بسیار شجاع و قاطع.
اصلا توی کار و عملیات شوخی سرش نمیشد. شاید واسه همین بود کسی جرات نمیکرد باهاش رفیق بشه!
یک گردان سیصد چهارصد نفره دستش بود. همه رو عین بچههای خودش میدونست.
جنگ تموم شد، فرمانده برگشت شهر.
رفقا و همرزمان و همدوره ایهاش رئیس شدند ولی او، موج و ترکش و گاز شیمیایی، نگذاشتند دکتر و مدیر و ... شود
الحمدلله نشد که مثل دوست قدیمیاش که حالا دیگه او را یادش نمیآمد، یک اختلاس کوچولوی چندمیلیون دلاری، با چای دبش قندپهلو بزند توی رگ!
یکی از روزها که من، واسه خودم توی یکی از ارگانها مدیر شده بودم، فرمانده زنگ زد و گفت که میخواد بیاد اونجا، و اومد.
سر ناهار رسید. همه دور میز نشسته بودیم. جا باز کردیم اونم نشست و شروع کرد به سرعت غذا خوردن. احوالش را که پرسیدم، گفت:
- پول میخوام ... واسه دوا و درمونم.
گفتم: باشه چشم. چقدر میخوای؟
گفت: ۴۰ تومن (۴۰ هزارتومن، نه بهقول امروزیها ۴۰ همت، یعنی ۴۰ هزار میلیاردتومان!).
دست که بردم در جیبم، گفت:
- بازم پول داری؟
گفتم: بله. چطور مگه؟
گفت: پس ۶۰ تومن بده.
و دادم.
بلند شد که بره، برگشت و با همان قاطعیت زمان جنگ گف:
- از فردا زنگ نزنی بگی پولم رو بده، ندارم و بهت پس نمیدم.
گفتم: نوکرتم هستم. نوش جونت.
سرش را تکان داد و گفت:
- خب پس حالا که اینجوریه، بیا پایین پول این آژانس رو که باهاش اومدم و میخواد من رو برگردونه خونه، حساب کن.
یکی دو ماه بعد اومد.
باهم دوتایی نشسته بودیم توی اتاق.
همچنان برای من فرمانده گردان بود.
به یکباره زد توی سرش و شروع کرد به گریه.
مُردم. سوختم. داغون شدم. فرمانده گردانم داشت جلوی من گریه میکرد و خودش رو میزد.
عاجز شده بود. نداشت. حتی برای درمان دردهایش که از خودش نبودند؛ از جنگ بودند.
صد تومن بهش دادم تا به زخمهایش بزند.
اشک هایش را پاک کردم، رویش را بوسیدم و خداحافظی کردم.
فرمانده رفت و دیگر نیامد.
چند وقت بعد، همسایهها از بوی تعفّنی که ساختمان را گرفته بود، زنگ زدند پلیس اومد.
در را که شکستند، دیدند فرمانده، درحالی که داروهای نصفه نیمه کنار دستش بود، تمام کرده و اونقدر مانده که سیاه شده و بو گرفته!
کجایی فرمانده؟!
جات که خوبه؟!
این برنامه آینده منم هست.
واسه منم جا نگه دار، دارم میام.
نپرسید کجا رفت و چی شد!
فقط بگم رفت پیش رفیقاش و دیگه پول برای دوا درمونش نیاز نداره!
روحش شاد
خدا عاقبت ما را ختم بخیر گرداند
(حمید داودآبادی)
29.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 خاطراتی بسیار زیبا و شنیدنی از عملیات پیروزمندانه #طریق_القدس از زبان سید شهیدان اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : حس می کردیم که آقا امام زمان (عج) بر تمامی آنچه اتفاق می افتاد احاطه داشت و در زیر آن باران ریز و در میان آن هیاهوی غریبی که طوفان از صدای انفجارها و سفیر گلوله ها و فریاد الله اکبر حسینیان آخرالزمان در هم آمیخته بود دریافتیم که این عرصه ای که ما شاهد آنیم ، عرصه تفسیر سوره وَالْعَصْرِ است و چه بگویم که بیانم قاصر است...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 عملیات #طریقالقدس در تاریخ ۸ آذر ۱۳۶۰ ، ساعت ۳ بعدازظهر در منطقه عملیاتی دشت آزادگان ، واقع در غرب استان خوزستان ، آغاز گردید. اجرای عملیات طریقالقدس ۱۴ روز به طول انجامید و هدف از انجام این عملیات ، آزادسازی شهر بُستان و ۷۰ روستای همجوار آن ، همچنین تأمین امنیت مرز و نیز دسترسی به منطقه وسیع از هورالهویزه بود که رزمندگان اسلام کاملاً به اهداف عملیات دست یافته و منطقه وسیعی از خاک ایران اسلامی را به طور کامل از لوث دشمن اشغالگر پاکسازی کردند.
عملیات طریق القدس از چنان اهمیتی برخوردار بود که حضرت امام خمینی (ره) در پیام تبریک خود آن را «فتح الفتوح» نامیدند.
🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد...
🌹بیستم فروردین ماه سالروز شهادت روایتگر صادق جبهه ها ، سید شهیدان اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی گرامی باد
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
24.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙نوای: حاج صادق آهنگران
🌴همه آماده بهر عملیات دیگر ...
دوران جنگ تحمیلی
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 کلیپ گردان ۴۱۰ امام حسین (ع)
لشگر ۴۱ ثارالله (ع) - کرمان
لشگر #حاج_قاسم 💕
دوران دفاع مقدس