eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
854 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 وقتی مشغولِ انبوه کانال‌های فضای مجازی هستيم، از كانال‌های عارفانه مردان بزرگ دفاع مقدس غافل نشویم. یادش بخیر سنگر خوب و قشنگ‌مان.. ¤ شب و روزمان به یاد مردان خدایی        ‌‌‍‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 به نام خداوند مردان جنگ دلیران چون شیر و ببر و پلنگ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برشی از مستند «روایت فتح» و کلام آسمانی و روح نواز شهید آوینی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
🔹جایی که حاج احمد گریست💦 🔸 منطقه به دليل وضعيت خاص جغرافيايي و دارا بودن ارتفاعات مختلف، براي ما اهميت ويژه اي داشت. يک سلسله از کوه هاي منطقه که در خطوط مزري بود، در اختيار عناصر بود و همين امر موجب شده بود تا ارتباط آن ها با حزب بعث به سهولت انجام پذيرد. در جلسه اي با حضور ، شهيد ، شهيد ، شهيد ، شهید تصميم گرفته شد طي عملياتي اين ارتفاعات را از لوث وجود عناصر "رزگاري" پاکسازي کنيم. طرح عمليات ريخته شد و خوشبختانه توانستيم عمليات را با موفقيت به انجام رسانديم و بر ارتفاعات مسلط شديم. و بر روي يکي از ارتفاعات پايگاهي ايجاد کرده بوديم. ▪️ به اتفاق يکي از با دوربين در حال کنترل و تحرکات دشمن بوديم که متوجه شديم يک نفر مقداري بار را بر دوش گذاشته و يک گالن بيست ليتري را هم در دست دارد و به طرف پايگاه مي آيد. وقتي نزديک تر شد متوجه شديم جاويد الاثر است که مقداري خرما و نفت را از يک فاصله دور بر دوش گرفته بود تا براي رزمندگان مستقر در پايگاه بياورد. به استقبالش رفتيم و خواستيم بار را از دوشش پايين بياوريم و خودمان حمل کنيم، اجازه نداد. علت را از او سوال کرديم، گفت: ▫️من دارم وظيفه ام را انجام مي دهم. وقتي وارد پايگاه شد، بعد از احوالپرسي و روبوسي با رزمندگان به شدت گريست. ابتدا تصور کرديم مشکلي پيش آمده است. وقتي از او سوال کرديم چرا گريه مي کني؟ گفت: ما در مريوان داخل شهر هستيم و از امکانات بيشتري استفاده مي کنيم ولي شما بر روي خاک مي خوابيد، آن هم در کوه دور افتاده بدون هيچ نوع امکاناتي! خدمت واقعي را شما انجام مي دهيد. خدمت ما و شما هيچ وقت با هم قابل مقايسه نيست. او را دلداري دادم و گفتم: شما در آنجا بهتر مي توانيد خدمت کنيد، ما هم در اينجا! بنا بر اين هر دو گروه جز رضاي حق و خدمت به مردم نيست. (نقل از: "محمدصالح عبدی" همرزم شهید ، از پیشمرگان کُرد مسلمان) ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷شهید از پیشمرگان کُرد مسلمان و از مسئولین تحت امر حاج احمد متوسیان در سپاه مریوان ⏳ آبان ماه 1359 - سروآباد - مریوان ا========================== 🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت ، فرمانده یگان پیشمرگان مسلمان کرد درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب 🔹او از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان در سپاه مریوان بود ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت ، فرمانده یگان پیشمرگان مسلمان کرد درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب 🔹او از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان در سپاه مریوان بود ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فرازی از کتاب: ❂○° مسیح کردستان °○❂ 👇👇👇 💠 بخشی از گلوله هایی که روی سر ما می‌ریزند غنائمی است که از ارتش گرفته‌اند. سرهنگ ستاری پادگان را محکم گرفته و وا نمی‌دهد. او افسر با دل و جراتی است. جوانی ریش تراشیده و سبیل کوتاه وارد شد و به گفت: "دارند پیشروی می کنند." - نیروها را از پادگان خارج کن و در همان محلی که شناسایی کرده بودیم آماده باش، بپا سمت خانه های مردم تیراندازی نکنی. 🔸 با لهجه غلیط کردی گفت: "بیست روز است در انتظار چنین لحظه ای هستیم. معطل کنیم، می آیند بالا سرمان و تیر خلاص میزنند." نگاهی به چهره برافروحته آن پیشمرگ انداخت و گفت: "باید فرقی بین ما و آن ها باشد. آن ها مردم را سپر بلای خود قرار دادند، اما ما برای نجات مردم آمده ایم." بروجردی خیلی کنجکاو و مشتاق به نصیحت های او به گوش می داد. آرامش را در چهره هم می دید. او به حدی در منطقه فعال شده بود که اسم او در لیست ترور حزب و قرار گرفته بود. با انفجار یک خمپاره 120 گفت: "این مردم هیچی ندارند. شهر تخریب شده، نه فرمانداری، نه شهرداری، نه آموزش و پرورشی." 🔹 -بروجردی: شهر که امن شد آستین بالا می زنی و مثل می شوی فرماندار، می شوی مسئول همه نداشته های مردم. در انتظار استاندار و دیگر ارگان ها هم نباش. رفت سراغ همان چهارده پاسدار و شصت پیشمرگی که توسط سازمان دهی شده بودند. این بار که برای ورود به شهر آماده شد باز هم فرمانده پادگان مخالفت کرد و گفت: "تا سرهنگ جاده را باز نکرد وارد شهر نشو، این ها متوجه شدند در حال پیشروی است. این حمله وحشیانه آن ها ناشی از ترس‌شان است." 🔸- متوسلیان: وحشت افتاده به جانشان جناب سرهنگ. شما هراسی نداشته باشید. خدا کمک مان خواهد کرد. اگر شما با آتش توپخانه ما را حمایت کنید. وارد شهر خواهیم شد. در حالی که انبوه دود فضای شهر چشم دوخته بود گفت: "پیشمرگان خبر آورده اند ضدانقلاب قصد دارد در صورت ترک شهر مراکز اصلی شهر و تاسیسات را تخریب کند. باید سرشان را به هجوم غافلگیرانه گرم کنیم تا ارتش برسد." 🔹 اولین نفری بود که به همراه چند وارد عمل شد. بی سیم زد و گفت: "این جا همه چیز مشکوک است. محاصره پادگان یک فریب بود. آن ها در اطراف تاسیسات، ایستگاه رادیو و تلویزیون و بیمارستان متمرکز شدند." دوید سمت در خروجی پادگان و به بچه ها گفت: "به شکل برق آسا وارد شهر شوید؛ تند و ضربتی." ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت ، از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | روایت ایستتادگی "شهید عثمان فرشته" در برابر ضدانقلاب و گروهک های تجزیه طلب 🌷 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ -سالروز شهادت فرمانده یگان پیشمرگان مسلمان کُرد در مریوان ┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال
💠 نامی که لرزه بر اندام دشمن می انداخت 🌷 شهید عثمان فرشته یکی از قهرمانان جنگ کردستان است که با ایثار خون خود، راه هرگونه نفوذ بدخواهان و جدایی طلبان را به خطه کردستان سد نمود و سرانجام در این راه جان باخت. 🌱 او که‌ زاده خانواده‌ای مستضعف و رنج ‌کشیده‌ در روستای دله مرز* از توابع شهرستان سروآباد بود، با بلند نظری وحریت، تلاش گروهک‌های جدایی طلب را ناکام گذاشت و همسنگری با سرداران شهید محمد بروجردی، حاج احمد متوسلیان و حسن رستگار پناه را برهمکاری با ضد انقلاب در قبال وعده‌های اغواگر ترجیح داد و سرمشق وطن‌پرستان و ایران دوستان شد. ⚪️ حریت وآزادگی گروهک‌های ضدانقلاب پس از پیروزی انقلاب به عثمان فرشته که از نظر سیاسی فردی آگاه به مسائل روز و از جایگاه مردمی و شجاعت رزمی بالایی برخوردار بود، پیشنهاد در اختیار قرار دادن هرگونه امکانات رفاهی به خود و خانواده‌اش را مطرح کردند، اما او که به ماهیت پلید گروهک‌های مردم ستیز پی‌برده و می‌دانست آنان نوکران اجانب هستند، نپذیرفت و حاضر نشد درقبال برخورداری‌های دنیایی به میهن خود خیانت کند. سران گروهک‌ها وقتی مقاومت وی در عدم پیوستن به آنان را مشاهده کردند، شیوه آزار و اذیت خانواده‌اش را پیش گرفتند تا شاید او را وادار به تسلیم در برابر خواسته‌های نامشروع خود کنند، اما او همچنان نستوه و مقاوم در جبهه حق باقی ماند و یکی از پیشمرگان فعال منطقه محسوب می‌شد. او به حدی در منطقه فعال بود که اسم‌اش در فهرست ترور حزب کومله قرار گرفته بود. عثمان در میان مردم کردستان به فردی مؤمن , متعهد مشهور بود. قبل از هر وعده نماز، دقایقی قرآن تلاوت می‌کرد و در مواقع خاصی ساعت‌ها به راز و نیاز با خدا مشغول می‌شد. در عین حال در مراسم و مجالس شادی و سوگواری مردم شرکت می‌کرد و باعث دلگرمی آنان بود. وی به خاطر لیاقتی که از خود نشان داد، طولی نکشید که از سوی شهید محمد بروجردی به سمت مسئول گروه ضربت سپاه پاوه منصوب و به این شهرستان منتقل شد و فرماندهی عملیات آنجا را برعهده گرفت. بعد ازآرامش منطقه پاوه به شهرستان سنندج اعزام و بعد از مدتی به سپاه شهرستان مریوان پیوست و به ‌فرماندهی عملیات سپاه مریوان منصوب شد و با تلاش و مجاهدت‌ بسیار، آرامش و امنیت را بر منطقه حاکم نمود. شیوه او به رغم حاکم بودن شرایط جنگی، آگاهی بخشی و هدایت فریب خوردگان بود. بر همین اساس به هر روستایی که می‌رفت ماهیت ضدانقلاب را افشا و اهالی روستا را از نیات شوم جدایی‌طلبان و اربابانشان باخبر می‌کرد. تعداد زیادی از مردم با شنیدن حرف‌های شهید عثمان فرشته دست از حمایت گروهک‌ها برداشته وبه پیشمرگان مبارز کرد پیوستند. وی بعد از مریوان به شهرستان کامیاران مأموریت یافت.بسیاری از کسانی که او را می‌شناختند، از وی به‌عنوان مردی شجاع و زیرک نام می‌برند، چرا که او بیش‌ از اندازه شجاع و نترس بود. در هیچ عملیاتی سنگر نمی‌گرفت و هیچ‌گاه در برابر تیرهای بی‌امان دشمن سر خم نمی‌کرد. گویی نامرئی بود و دیده نمی‌شد. از موقعیت‌هایی می‌رفت که کمتر کسی جرأت رد شدن از آن را داشت. شجاعت را با خون و رگ خود عجین کرده بود و ذره‌ای ترس و واهمه به درونش راه نمی‌داد. به همین دلیل ضدانقلاب از شنیدن نامش به لرزه می‌افتاد، زیرا می‌دانستند اهل عقب‌نشینی نیست وهمیشه با دشمن رودررو می‌جنگید و کوچک‌ترین ضعفی نشان نمی‌داد. توکل عجیبی به خدا داشت و هیچ کاری را بدونِ یاد و ذکر نام خدا آغاز نمی‌کرد. گرفتن وضو قبل از درگیری و خواندن آیت‌الکرسی از توصیه‌های همیشگی‌اش به هم‌رزمانش بود. قبل از پاک‌سازی روستاها همواره به نیروهایش تأکید می‌کرد مراقب مردم بی‌گناه باشید، با افراد ضدانقلاب بسیار قاطعانه برخورد می‌کرد و در همه‌ عملیات‌ها پیشتاز و جلوتر از همه حرکت می‌کرد. برای نیروهای غیربومی احترام خاصی قائل بود و آنها را میهمانان عزیز خطاب می‌کرد. بسیار سخی و بخشنده بود و چون طعم تلخ فقر را چشیده بود، درد فقرا را بخوبی حس و همواره بر توجه به نیازمندان تأکید می‌کرد. 🌷
💠 خاطره ای از شهید عثمان فرشته: ▫️ عملیات در گردنه‌ای به نام زمان گریوه بود که از لحاظ نظامی خیلی اهمیت داشت. چون از یک طرف متصل می‌شد به ارتفاعات شاهو و از طرفی مشرف بود به مسیر پاوه – مریوان و نقاط مرزی. پاکسازی آنجا را به همراه عثمان فرشته و تعدادی از نیروهای پیشمرگ کرد و بسیج شروع کردیم. به خاطر هیبتی که عثمان فرشته داشت، در حمله کمتر درگیر می‌شد. چون خبر حضورش فکر مقاومت و درگیری را از کله ضدانقلاب بیرون می‌کرد. در این عملیات هم که شبانه انجام شد اکثر نقاط را بدون زحمت زیاد پاکسازی کردیم و تنها در محلی به نام روستای دژن که بالای گردنه زمان گریوه بود با نیروهای ضدانقلاب درگیر شدیم. عثمان در تیراندازی کم نظیر بود، از فاصله‌های دوری که کسی فکرش را نمی‌کرد، ضدانقلاب را با قناسه نشانه می‌رفت. کمتر می‌شد تیرش خطا برود. در این جا هم بعد از آن که تیرهای عثمان تعدادی از نیروهای ضدانقلاب را خلاص کرد، باقی مانده آنها از وحشت پا به فرار گذاشتند. در تعقیب آنها وقتی به روستای تفین رسیدیم، دیدیم نیروهای ضدانقلاب دو اسب را در آنجا رها کرده و به طرف ارتفاعات سنگلاخ و جنگلی منطقه فرار کرده‌اند. اسب‌ها را سوار شدیم و برگشتیم به گردنه زمان گریوه. پایین گردنه روستایی بود به نام تنگی ور، خبردار شدیم تعدادی از نیروهای ضدانقلاب در آنجا موضع گرفته‌اند. عثمان فرشته سریع دست به کار شد و با حالت آمرانه و لهجه کردی، دستور داد پنج، شش تا اسب و قاطر حاضر کردند، من و عثمان در جلو و چند سوار هم از پشت سر شروع کردیم به تاختن در زمین‌های سنگلاخ و تازه باران خورده. گاهی که اسب عثمان جلو می‌زد، تکه‌هایی از گل چسپنده به اندازه نان برنجی از زیر نعل‌های اسبش به عقب پرتاب می‌شد و منظره جالبی را به وجود می‌آورد. او در حالی که با یک دست افسار اسب و با یک دست اسلحه را نگه داشته بود، با صدای بلند رجز می‌خواند: «منم عثمان! باشید تا بیایم...» و در حین خواندن، رگ‌های گردنش طوری می‌شد که انگار چندین مار روی هم می‌لولیدند. با آن قامت بلند، سبیل‌های پرپشت و صدای رعد مانندش آدم را به یاد قصه‌های پهلوانی می‌انداخت. وقتی به ارتفاعات نزدیک روستای تنگی ور رسیدیم، حسابی عرق اسب‌ها درآمده بود. یک دفعه دیدم اسب عثمان شیهه بلندی کشید و ایستاد. من که با توقف ناگهانی او حدود 50 متر جلوتر رفته بودم، برگشتم و گفتم: «چه خبر شده عثمان؟» با لوله اسلحه روی ارتفاعات سمت راست را نشان داد، خوب که دقت کردم دیدم دو مرد مسلح با لباس کردی دارند از ارتفاعات پایین می‌آیند. پرسیدم: اینها دیگر کی هستند؟ گفت: صبر کن یه خورده! سپس دوربین شکاری را که به گردنش آویخته بود، به دست گرفت و بعد از نگاهی عمیق به سمت آنها، لبخندی گوشه چشمانش را چین انداخت و گفت: از آن عوضی‌ها هستند، دارند می‌آیند تسلیم بشوند! شاید آن روز اولین بار بود که از تعجب، بلند خندیدم. از خنده من او و بقیه افرادی که تازه به ما رسیده بودند خنده‌شان گرفت. (راوی: همرزم شهید)
🌱 ۲۵ خرداد ۱۳۴۹ - زادروز شهید محمد کولیوند 🌱 متواد کرج تحصیلات را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و سپس عازم جبهه شد رزمنده گردان حضرت علی اکبر(ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 📷👆 پیکر قهرمان آرمیده روی برف عملیات بیت المقدس۲ منطقه‌ ماووت عراق ۲۷ دی‌ماه ۱۳۶۶ ┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال
🌴 تدفین شهید محمد کولیوند 💠 مزار شهید: بی بی سکینه کرج – قطعه ۱ ردیف ۱ شماره ۲۱۴
🌱 ۲۵ خرداد ۱۳۳۴ — زادروز شهید احمد ملاسلیمانی فرمانده‌ی شجاع از ☆ تحصیلات تا پایان مقطع ابتدایی عضویت در نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب ازدواج و تشکیل زندگی در سال ۵۹ پیوستن به در عملیات آزادسازی خرمشهر و فرماندهی وارد ساختن ضربات مهلک به لشکر زرهی دشمن در مرحله‌ی سوم عملیات 🕊🕊 : بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱، بر اثر اصابت ترکش 💠 مزار شهید: گلزار بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۶ - ردیف ۷۱ - شماره ۵۳.
🌱 ۲۵ خرداد ۱۳۳۴ — زادروز شهید احمد ملاسلیمانی فرمانده‌ی شجاع از ا🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 📷☝️ تصویر او در کنار شهید احمدی 🕊🕊 عروج این دو شهید: در عملیات بیت المقدس — اردیبهشت ۱۳۶۱ (آزادسازی خرمشهر) ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 🔹ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده. وی درباره این عکس می گوید: ▫️نزدیک ظهر بود، رزمندها در حال استراحت بودند از دور متوجه این صحنه شدم و بدون آنکه این دو متوجه شوند از آن‌ها عکس گرفتم. 🌷“ شهید ملاسلیمانی” فرماندهی گردان فتح در بین بچه ها خیلی محبوبیت داشت، برای استراحت سرش را روی پای شهید احمدی گذاشته بود، خیلی صحنه زیبایی بود 📷 برای ثبت عکس جلو رفتم. این دو شهید هیچ نسبتی با همدیگر ندارند، صمیمت بین این دو در این عکس خیلی زیباست و همیشه من را متاثر می کند هر دو در عملیات بیت المقدس به رسیدند...💕💕💕 کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی عرفانی از مستند «روایت فتح» که حکایت از قدرت اخلاص دارد! 🔸بله، حتی کارهای معمولی هم به شرطی که با اخلاص انجام شوند و به طور صد درصدی برای رضای خدا باشند، بزرگ ترین اثرات عینی را دارند و کیست که نداند عملیات وعده صادق و شعارهای مرگ بر اسرائیل دانشجویان دانشگاه های آمریکا حاصل زحمات این نوجوان کشاورز خربزه کار اصفهانی است؟! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
🌱 ۲۶ خرداد — زادروز محمدجواد تندگويان وزیر نفت دولت شهید رجایی بلند پایه‌ترین مسئولی که در جنگ تحمیلی به اسارت درآمد ‼️وزیری که تاریخ شهادت ندارد!! ا🔵⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵⚪️🔵 ➖ محمد جواد تندگویان در ۲۴ خرداد ۱۳۲۹ درآبادان بدنیا آمد. ایشان سیاست‌مدار و مدیر ارشد اجرایی ایرانی بود، که به‌عنوان دومین وزیر نفت تاریخ ایران شناخته می‌شود. وی در کابینهٔ شهید محمدعلی رجایی به وزارت نفت رسید، در آبان ۱۳۵۹ درحالی‌که یک ماه از وزارتش می‌گذشت، برای بازدید از پالایشگاه آبادان عازم جنوب شد، ولی در جاده ماهشهر به آبادان، توسط نیروهای ارتش عراق اسیر شد و پس از سال‌ها در اسارت و شکنجه، بشهادت رسید. شهیدتندگویان دانش‌آموخته مهندسی نفت از دانشکده نفت آبادان وکارشناسی ارشد مدیریت صنعتی از مرکز مطالعات مدیریت ایران بود. از سوابق مدیریتی وی می‌توان به مدیرعاملی شرکت پارس توشیبا و سرپرستی شرکت مناطق نفت‌خیز (بزرگترین تولید کننده نفت ایران) اشاره کرد. ▪️دوران اسارت وشهادت: در تاریخ ۹ آبان ۱۳۵۹ درحالی‌که حدوداً یک ماه از دوره وزارتش می‌گذشت، برای بازدید از پالایشگاه آبادان، عازم جنوب بود، که در جادهٔ ماهشهر به آبادان به همراه معاون و دیگر همراهانش، به اسارت نیروهای ارتش عراق درآمد و به زندان‌های اسیران ایرانی منتقل شد. به نقل از برخی اسیران، وی تا مدت‌ها پس از شکست حصر آبادان (مهر ۱۳۶۰) و آزادسازی خرمشهر (خرداد ۱۳۶۱) نیز زنده بود. اما از چگونگی وضعیت اسارت و نحوه شهادت او در اردوگاه‌های اسرا، اطلاعات دقیقی در دست نیست. ▪️اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۹ خود می‌نویسد: آقای بشارتی تلفنی گفت عراقی‌ها توسط صلیب سرخ اطلاع داده‌اند که آقای تندگویان در سال ۱۳۶۸ فوت کرده است. تلویزیون عراق پس از به اسارت درآمدن شهیدتندگویان، در برنامه‌های خود اعلام می‌کرد: اکنون ایرانی‌ها نه وزیر نفت دارند و نه نفت. دولت ایران تا یک سال به امید بازگشت شهیدتندگویان، از معرفی وزیر نفت جدید به مجلس، خودداری کرد. در آن دوران کالردون برتی وزیر نفت ونزوئلا برای رفتن به عراق و دیدار همتای ایرانی خود در زندان، اعلام آمادگی کرد، که دولت عراق نپذیرفت. سرانجام پس از پایان گرفتن جنگ و تبادل اسرا و کشته‌شدگان میان دو طرف، پیکر محمد جواد تندگویان که در اثر شکنجه در عراق بشهادت رسیده بود، به ایران بازگردانده و در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۷۰ به خاک سپرده شد ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم به اسارت گرفتن شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران توسط ارتش صدام فیلمی که از تلویزیون عراقی پخش شد ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌱 ۲۶ خرداد — زادروز محمدجواد تندگويان وزیر نفت دولت شهید رجایی بلند پایه‌ترین مسئولی که در جنگ تحمیلی به اسارت درآمد ‼️وزیری که تاریخ شهادت ندارد!! ا▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۹ خود می‌نویسد: آقای بشارتی تلفنی گفت عراقی‌ها توسط صلیب سرخ اطلاع داده‌اند که آقای تندگویان در سال ۱۳۶۸ فوت کرده است. تلویزیون عراق پس از به اسارت درآمدن شهیدتندگویان، در برنامه‌های خود اعلام می‌کرد: اکنون ایرانی‌ها نه وزیر نفت دارند و نه نفت. دولت ایران تا یک سال به امید بازگشت شهیدتندگویان، از معرفی وزیر نفت جدید به مجلس، خودداری کرد. در آن دوران کالردون برتی وزیر نفت ونزوئلا برای رفتن به عراق و دیدار همتای ایرانی خود در زندان، اعلام آمادگی کرد، که دولت عراق نپذیرفت. سرانجام پس از پایان گرفتن جنگ و تبادل اسرا و کشته‌شدگان میان دو طرف، پیکر محمد جواد تندگویان که در اثر شکنجه در عراق بشهادت رسیده بود، به ایران بازگردانده و در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۷۰ به خاک سپرده شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید خاطره رهبرانقلاب از 🌷شهید تندگویان🌷 وزیر انقلابی کابینه شهید رجایی جوان و با تیپ دانشجویی 🌱 ۲۶ خرداد — زادروز محمدجواد تندگويان وزیر نفت دولت شهید رجایی ⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️⚪️ او از مبارزین قبل از انقلاب بود یکی از شکنجه‌هایی که ساواک در مورد او اجرا میکرد، سوراخ شدن کف پاهایش با مته بوده است که اتفاقا بعدها از آن به عنوان علامت شناسایی جسد شهید تندگویان در عراق استفاده شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ۲۶ خرداد — زادروز محمدجواد تندگويان وزیر نفت دولت شهید رجایی بلند پایه‌ترین مسئولی که در جنگ تحمیلی به اسارت درآمد ‼️وزیری که تاریخ شهادت ندارد!! ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🌴 کانال"دفاع مقدس" اینجا بیت شهداست👆👆
🗓۲۶ خرداد ۱۳۶۰ - عملیات شهید رستمی (دهلاویه) 🔹 به منظور ازاد سازی روستای دهلاویه (13 کیلومتری شمال غربی سوسنگرد)، عملیاتی در ساعت 4:30 بامداد 1360/3/26 با تلاش یک گردان از نیروهای سپاه پاسداران و ستاد جنگ های نامنظم از دو محور آغاز شد. پیشروی نیروها با موفقیت همراه بود و در همان ساعات اولیه علاوه بر آزاد سازی روستای دهلاویه، تا یک کیلومتری غرب آن پیش رفتند. 🔸قوای دشمن که بر اثر قدرت تهاجم خودی به ناچار عقب نشینی کرده بودند، در ساعت 9 صبح پاتک کردند که با مقاومت نیروهای خودی خنثی شد. در ساعت 16:30 بار دیگر دشمن با آرایش 22 تانک و یک گردان پیاده و با پشتیبانی آتش توپخانه، فشار خود را متمرکز کرد و توانست رزمندگان ایران را از منطقه آزاد شده تا 300 متری شرق دهلاویه عقب بزند. ▪️در تاریخ ۳۰ خرداد ۶۰ نیروهای ستاد جنگ های نامنظم در یک تلاش دوباره، به روستای دهلاویه شبیخون زدند که علاوه بر وارد کردن تلفاتی به نیروهای عراقی، 6 تانک را منهدم و 2 انبار مهمات را به آتش کشیدند. در این عملیات "ایرج رستمی" فرمانده جبهه دهلاویه و مسئول عملیات جنگ های نامنظم و سه تن از رزمندگان شهید و 16 تن مجروح شدند. ▫️روز بعد، دکتر چمران که به منظور بازدید و معرفی فرمانده جدید به جبهه دهلاویه رفته بود، بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔻 نبرد نابرابر در دهلاویه دهلاویه ، روستای کوچکی است در استان خوزستان و در منطقه دشت آزادگان. این روستا در شهرستان سوسنگرد ( 12 کیلومتری غرب سوسنگرد و 15 کیلومتری جنوب شرق بستان ) و در کنار جاده اصلی سوسنگرد – بستان قرار دارد. تا قبل از سال های دفاع مقدس ، دهلاویه روستای کوچک و گمنامی بود ، اما امروز ، مقتل یکی از به یادماندنی ترین اسطوره های دفاع مقدس ، دکتر مصطفی چمران است که مسافران و زائران زیادی را به سوی خود می کشاند. دهلاویه همچنین شاهد حضور بزرگمردان دیگری همچون علی تجلایی ، ایرج رستمی ، جواد داغری و ده ها شهید رزمنده دیگر بود که با شهادت شان از اسلام عزیر و ازاین مرز و بوم دفاع کردند. در ابتدای جنگ تحمیلی ، علی تجلایی با 50 رزمنده تبریزی به دهلاویه رفت تا از جبهه سوسنگرد دفاع کند. او در یکی از یادداشت هایش درباره مقاومت در دهلاویه نوشته است : ( در هجوم دشمن به محور دهلاویه ، ده ها تانک و نفربر و بیش از 4000 نیروی پیاده شرکت داشتند. با من تماس گرفتند که عقب نشینی کنم ، در جواب گفتم تا آخرین نفر خواهم ایستاد. دشمن در چند روز اول جنگ ، نتوانست از سمت جاده بستان – سوسنگرد پیشروی کند و ناچار به پیشروی از سمت شمال منطقه ( تپه های الله اکبر ) شد . در آن چند روز ، روستاهای دو سمت جاده بستان – سوسنگرد ، از حمله دشمن در امان ماندند. اما با تصرف بستان ، دشمن حمله خود را از امتداد این جاده سازماندهی کرد و پیش آمد. با کشیده شدن آتش جنگ به سمت پل سابله ، دهلاویه خالی از سکنه شد و اهالی روستا به شهرها و روستاهای دورتر رفتند. گزارش ها حاکی بود که در دهلاویه ، نیروهای عراقی خانه های مردم را به غارت برده اند. صبح روز 23 آبان بود که قوای دشمن ، با کمک 40 دستگاه تانک ، پیش آمدند. نیروهای خودی در دهلاویه تا ساعت 18 مقاومت کردند. وقتی تاریکی شب فرا رسید ، توان مدافعان و مهمات آن ها کاهش یافته بود و بسیاری هم شهید شده بودند. مدافعان برای کمک به سوسنگرد ، از دهلاویه عقب نشینی کردند و با به جا گذاشتن ده ها شهید ، به سوسنگرد رفتند و دهلاویه به دست دشمن افتاد. عملیات آزادسازی دهلاویه ، از بامداد 26 خرداد 1360 آغاز شد و در همان ساعات اولیه روستای مخروبه دهلاویه آزاد شد و نیروهای خودی تا یک کیلومتری غرب روستا پیش رفتند. دشمن دوبار دست به ضد حمله زد و نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شدند. متن گزارش ایرج رستمی ( فرمانده عملیات ) در روز 27 خرداد چنین بود : ( دهلاویه مظلوم است. امروز 27 خرداد ، در حدود 300 متری شرق دهلاویه مستقر شدیم. دیروز ساعت 4:30 بامداد حمله کردیم. دشمن را تا یک کیلومتر عقب راندیم. حرکت خودروها در یک کیلومتری غرب دهلاویه به سمت آنجا را دیدیم. برادران خمپاره انداز بسیجی ، مواضع دشمن را در این روستا زیر آتش گرفتند و تعدادی از سنگرهای دشمن منهدم شد ) . 29 خرداد ، دشمن با پشتیبانی آتش توپخانه به دهلاویه حمله آورد. نیروهای رستمی ، خسته بودند و تعدادشان نسبت به دشمن کم بود. دامنه حمله هر لحظه بیشتر می شد ، دستور عقب نشینی بسمت شرق روستا صادر شد. رزمندگان که هر متر از زمین را با زحمت پس گرفته بودند ، عقب نشینی برایشان تلخ بود. طبق دستور ، به شرق رفتند ، اما هیچ جان پناهی نبود ، توپخانه خودی به کمک شان آمد ، لابه لای سنگرها و دیوار خرابه ها ، کار به جنگ تن به تن کشید. دود غلیظ ، منطقه را برداشته بود. ساعت 2:30 بامداد سی ام خرداد1360 بود و فقط 40 گلوله مانده بود. رستمی ، آر.پی.جی برداشت و یک تانک را نشانه گرفت و بعد جستی زد و به خاکریز جلویی رفت تا از حال بقیه افرادش مطلع شود.دید همه شهید شدند. گلوله خمپاره نزدیک او به زمین خورد.ترکش به سرش اصابت کرد.با دستمال ، سر او را بستند تا جلوی خونریزی را بگیرند ، اما فایده نداشت. او پر کشید و به آرزویش رسید و به درجه رفیع شهادت نایل گردید. ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷شهید ایرج رستمی در کنار دکتر چمران
نامه‌اي چمران به ایرج رستمی نشان از ارادت و محبت عميق آن عارف وارسته به این ارتشی مومن و دلاور است. متن نامه مزبور به اين شرح است:: بسم الله الرحمن الرحيم دوست عزيزم! آقاي رستمي قهرمان پرافتخار ما هر وقت كه به تو فكر مي كنم از شدت شوق قلبم مي لرزد و اشك به چشمانم حلقه مي زند. اميدوارم كه هر چه زودتر، صحت و سلامت خود را بازيابي و با هم در كوه ها و دشت ها و دره ها و در خطرناك ترين سنگرها براي پاسداري از ايران و انقلاب فداكاري كنيم. دوست‌دار تو دكتر چمران 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌴 ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ - سالروز عملیات آزادسازی دهلاویه که در طی آن رزمندگان گروه چمران با هدایت و فرماندهی سرگرد بسیجی ارتش، شهید ایرج رستمی به اهداف خود در این عملیات رسیدند ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 شهید ایرج رستمی؛ یار با وفای شهید چمران که تا آخرین نفس در کنار او ایستاد ⏳ اوایل دفاع مقدس ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 رهبر انقلاب:👇 🚩 معروف بود در دوران جنگ میگفتند فلانی میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه‌ی ، آنجا فعالیت میکرد. 🔰 بنده مکرراً او را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. 🌷روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. بود، اما آمده بود وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوق‌العاده است.۹۱/۰۷/۲۴ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ - سالروز شهادت سرگرد بسیجی ارتش، شهید ایرج رستمی 🌴 همان روزی که هم آسمانی شد. آنها هر دو با هم به ملکوت اعلا پرکشیدند🕊🕊🕊
🔆 شهیدی که صورتش مثل ماه میدرخشید 🔻 بیانات رهبر انقلاب درباره شهید ایرج رستمی که در مراسم امروز از خانواده وی تجلیل شد: 🚩 معروف بود در دوران دفاع مقدس میگفتند فلانی میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار. یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه‌ی ، آنجا فعالیت میکرد. 🔰 بنده مکرراً او را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. 🌷روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. بود، اما آمده بود وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوق‌العاده است.۹۱/۰۷/۲۴