eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر یا لیتنا کنا معک لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
📆ا ماه سالروز آزادسازی - ارتفاعات تته مریوان--نوارمرزی ایران‌وعراق 🔺منطقه مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار می‌رفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار می‎رفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ و ارتفاع ، به عراق تردّد داشته و از کمک‌ها و پشتیبانی بی‌دریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند. 💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر می‌برد، زیرا در محاصره کوه‌ها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، به‌ویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} می‌گذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست از آنجا عبور کند. 🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان می‌جنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندی‌ای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوق‌العاده حساس و استراتژیک را "راه خون" می‌نامیدند. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷جاویدالاثر حاج احمد ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیات‌های مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود. 🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار می‌آمد. متوسلیان نقشه‌ای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد. 🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندی‌ها و ارتفاعات صعب‌العبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی می‌کردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاری‌شان به اسارت درآمدند. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها حاج احمد و افراد او نظیر:شهید حسین ، شهید رضا ، شهید محمدرضا و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد. 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
💠 2️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت محسن وزوایی و حسین تقوی‌منش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسّلیان وارد می‌شود. آنچه در زیر می‌آید متن بی‌سیم‌های این عملیات است: 📞 اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازه‌های برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیه‌‌ی] بچّه‌ها زیاد خوب نیست که این‌ها همین‌جور روی زمین بمانند. 🔺متوسلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیش‌تان هست، از آن‌ها [برای تخلیه‌‌ی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمی‌توانم محور شما را هم کنترل کنم. 🔰لحظاتی بعد ؛ سرپرست محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوه‌ی آرایش گردان‌های این محور را به اطلاع او می‌رساند. 🔹خالقی: احمد، احمد، خالقی. 🔺متوسلیان: خالقی، احمد. 🔹خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [ به فرماندهی حسین] « » را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار داده‌ایم بعد از او هم [ به فرماندهی علی رضا] « ». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همین‌طور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟ 🔺متوسلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید. 🔹خالقی: چشم، ان‌شاء‌الله حالت پدافندی خودمان را حفظ می‌کنیم. ✳️ دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جاده‌ی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس می‌گیرد: 🔺متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد! 🔸همّت: بگوشم احمد، بفرما! 🔺متوسلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا! 🔸همت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. این‌ها [بچّه‌های تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند. 🔻متوسلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر⁉️ 🔸همت : الآن من مجتبی [ ] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] می‌فرستم تا آن‌ها را بیاورد و به دست شما برساند. ⇦ .. 🔹 گروه واتساپ دفاع مقدس ۷ https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ▪️ پیج "دفاع مقدس" https://www.instagram.com/defaemoqadas/
📆ا ماه سالروز آزادسازی 🔺روستای مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار می‌رفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار می‎رفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ و ارتفاع ، به عراق تردّد داشته و از کمک‌ها و پشتیبانی بی‌دریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند. 💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر می‌برد، زیرا در محاصره کوه‌ها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، به‌ویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} می‌گذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست از آنجا عبور کند. 🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان می‌جنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندی‌ای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوق‌العاده حساس و استراتژیک را "راه خون" می‌نامیدند. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷جاویدالاثر حاج احمد ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیات‌های مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود. 🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار می‌آمد. متوسلیان نقشه‌ای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد. 🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندی‌ها و ارتفاعات صعب‌العبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی می‌کردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاری‌شان به اسارت درآمدند. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها حاج احمد و افراد او نظیر:شهید حسین ، شهید رضا ، شهید محمدرضا و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد. ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
2️⃣ قسمت دوم: علیرغم تمام این سختی ها، احمد متوسلیان تصمیم خود را گرفت. برای او هیچ کاری غیرممکن نبود. او سراسر به خدا بود و همواره به نیروهایش یادآور می شد که شما مخلصانه اقدام کنید که ملائکه الهی در نبرد با دشمن پشتیبان شما هستند🌿 قلب مطمئن حاج احمد، روحیه نیروهای جان بر کف سپاه را دوچندان می کرد. او نقشه‌ای در سر داشت ولی آن را به هیچکس، حتی نیروهایش بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. زمان آغاز این عملیات حساس، اواخر پاییز 59 بود. وی ستون 300 نفری نیروهای سپاه مریوان را با هدایت فرماندهان قَدَری چون شهیدان قجه ای و چراغی ... به راه انداخت. آنها طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار گذشتند و مسیرهای طولانی را درست، مخالف جهت طی کردند. این تاکتیک متوسلیان، نوعی فریب دشمن به حساب می آمد، زیرا جاسوس های پراکنده در منطقه، برای ضدانقلاب مستقر در خبرچینی می کردند و وقتی خبردار شدند ستون نیروهای مریوان به سمت مسیر دیگر در حرکتند، خیالشان راحت شد. (تصور ضدانقلاب آن بود که تنها راه رسیدن به دزلی، راه اصلی و عبور از تنگه دربند (راه خون) است و آنجا را هم بخوبی پوشش داده بودند.) در این زمان، حاج احمد ناگهان دستور می دهد ستون نیروها، راه خود را کج کرده و درست 180 درجه تغییر مسیر دهند و به سرعت به سمت هدف مورد نظر حرکت کنند. تاکتیک متوسلیان، دور زدن دشمن بود. نیروها پس از ساعت ها حرکت در سرمای طاقت فرسا و عبور از گردنه ها و ارتفاعات صعب‌العبور، برق آسا بالایِ سر دزلی رسیده و ارتفاعات مشرف را به تصرف خود درآوردند. آنها در این مرحله تنها یک شهید دادند. جان برکفان سپاه، مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر نمودند. افراد دشمن، در حالیکه در رختخواب استراحت می کردند، سراسیمه از خواب پریده، بیرون ریختند و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی کردند. درگیری تنها 15دقیقه طول کشید و افراد حاج احمد حتی بدون دادن یک زخمی، نیروهای دشمن را تار و مار ساختند و بسیاری‌شان را به اسارت درآوردند که در میانشان رهبران اصلی گروهک های ضدانقلاب (کومله، دمکرات، رزگاری ...) دیده می شد. ، معاون سیاسی قاسملو ، سرکرده گروهک دموکرات از جمله آنها بود. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها، حاج احمد و افراد او نظیر: شهیدان حسین ، رضا ، محمدرضا ، ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد. ا▫️▫️❄️▫️❄️▫️❄️▫️❄️▫️ گفتنی است در تصرف دزلی و در مقرهای ضدانقلاب، عکس ها و اسناد همکاری بنی صدر (رئیس جمهور وقت) با سران گروهک های تجزیه طلب و . . . پیدا شد، همان هایی که دستشان تا مرفق به خون پاسداران و پیشمرگان مسلمان آلوده بود‼️ (البته از بنی صدری که در زمان ریاست جمهوریش، همزمان با لانه جاسوسی آمریکا همکاری داشت، همدستی با ضدانقلاب در کردستان، امری بعید به نظر نمی رسید!!) حاج احمد پس از دستگیری تعدادی از عناصر رده بالای گروهک ها، دستور داد آنها را به مریوان منتقل کنند. خبر بازداشت و به اسارت درآمدن رهبران جنایتکار ضدانقلاب در تهران به گوش رئیس جمهور رسید. بنی صدر دستور داد، فوراً آنها را به تهران اعزام کنند. این خبر به متوسلیان رسید. او می دانست بنی صدر خائن، قصد آزادی این قاتلان و جانیان را دارد؛ لذا دستور داد همانجا سرکرده آنها را معدوم سازند تا درس عبرتی باشد برای سایر وطن فروشان خائن و جنایتکار و هم پالگی های آنها🔴 ---------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
💠 به سالروز عملیات پیروزمند بیت المقدس نزدیک می شویم. به مناسبت پرواز آسمانی سردار حاج به سوی یارانش، در زیر به خاطره ای از این عملیات اشاره می شود:👇👇 °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 عملیات « » در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نام‌های و کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ی گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود ، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز می‌شود. این نیروها می‌بایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند. ⚡️احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده می‌گیرد. او لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع می‌کند. وی هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا می‌کند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برق‌آسای جاده‌ی اهواز –خرّمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند. 💢 شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث می‌شود تا ادامه‌ی نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شود. در چنین شرایطی با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آن‌ها کم. ⏱در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت و ؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسلیان وارد می شود. بعد از شهادت این عزیزان، حسین_خالقی به جای آنها مسئولیت هدایت محور را به عهده می گیرد. آنچه در زیر می‌آید متن مکالمه رد و بدل شده در بی‌سیم‌هاست:👇👇 📞 اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازه‌های برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیه‌‌ی] بچّه‌ها زیاد خوب نیست که این‌ها همین‌جور روی زمین بمانند. 🔺متوسلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیش‌تان هست، از آن‌ها [برای تخلیه‌‌ی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمی‌توانم محور شما را هم کنترل کنم. 🔰لحظاتی بعد ؛ مسئول محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوه‌ی آرایش گردان‌های این محور را به اطلاع او می‌رساند. 🔹خالقی: احمد، احمد، خالقی. 🔺متوسلیان: خالقی، احمد. 🔹خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [ به فرماندهی حسین] « » را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار داده‌ایم بعد از او هم [ به فرماندهی علی رضا] « ». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همین‌طور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟ 🔺متوسلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید. 🔹خالقی: چشم، ان‌شاء‌الله حالت پدافندی خودمان را حفظ می‌کنیم. ✳️ دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جاده‌ی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس می‌گیرد: 🔺متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد! 🔸همّت: بگوشم احمد، بفرما! 🔺متوسلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا! 🔸همت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. این‌ها [بچّه‌های تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند. 🔻متوسلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر⁉️ 🔸همت : الآن من مجتبی [ ] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] می‌فرستم تا آن‌ها را بیاورد و به دست شما برساند. ⇦ .. پ.ن: در این عملیات، تیپ 27 دارای دو محور بود: محور محرم با مسئولیت شهید وزوایی و محور سلمان با مسئولیت شهید محمود شهبازی اولی در ابتدای عملیات بر روی جاده اهواز-خرمشهر به شهادت رسید و شهبازی در آستان ورود به خرمشهر و فتح نهایی ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
💠 2️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت محسن وزوایی و حسین تقوی‌منش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسّلیان وارد می‌شود. آنچه در زیر می‌آید متن بی‌سیم‌های این عملیات است: 📞 اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازه‌های برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیه‌‌ی] بچّه‌ها زیاد خوب نیست که این‌ها همین‌جور روی زمین بمانند. 🔺متوسلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیش‌تان هست، از آن‌ها [برای تخلیه‌‌ی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمی‌توانم محور شما را هم کنترل کنم. 🔰لحظاتی بعد ؛ سرپرست محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوه‌ی آرایش گردان‌های این محور را به اطلاع او می‌رساند. 🔹خالقی: احمد، احمد، خالقی. 🔺متوسلیان: خالقی، احمد. 🔹خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [ به فرماندهی حسین] « » را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار داده‌ایم بعد از او هم [ به فرماندهی علی رضا] « ». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همین‌طور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟ 🔺متوسلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید. 🔹خالقی: چشم، ان‌شاء‌الله حالت پدافندی خودمان را حفظ می‌کنیم. ✳️ دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جاده‌ی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس می‌گیرد: 🔺متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد! 🔸همّت: بگوشم احمد، بفرما! 🔺متوسلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا! 🔸همت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. این‌ها [بچّه‌های تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند. 🔻متوسلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر⁉️ 🔸همت : الآن من مجتبی [ ] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] می‌فرستم تا آن‌ها را بیاورد و به دست شما برساند. ⇦ ..
فرازی از کتاب: ❂○° مسیح کردستان °○❂ 👇👇👇 💠 بخشی از گلوله هایی که روی سر ما می‌ریزند غنائمی است که از ارتش گرفته‌اند. سرهنگ ستاری پادگان را محکم گرفته و وا نمی‌دهد. او افسر با دل و جراتی است. جوانی ریش تراشیده و سبیل کوتاه وارد شد و به گفت: "دارند پیشروی می کنند." - نیروها را از پادگان خارج کن و در همان محلی که شناسایی کرده بودیم آماده باش، بپا سمت خانه های مردم تیراندازی نکنی. 🔸 با لهجه غلیط کردی گفت: "بیست روز است در انتظار چنین لحظه ای هستیم. معطل کنیم، می آیند بالا سرمان و تیر خلاص میزنند." نگاهی به چهره برافروحته آن پیشمرگ انداخت و گفت: "باید فرقی بین ما و آن ها باشد. آن ها مردم را سپر بلای خود قرار دادند، اما ما برای نجات مردم آمده ایم." بروجردی خیلی کنجکاو و مشتاق به نصیحت های او به گوش می داد. آرامش را در چهره هم می دید. او به حدی در منطقه فعال شده بود که اسم او در لیست ترور حزب و قرار گرفته بود. با انفجار یک خمپاره 120 گفت: "این مردم هیچی ندارند. شهر تخریب شده، نه فرمانداری، نه شهرداری، نه آموزش و پرورشی." 🔹 -بروجردی: شهر که امن شد آستین بالا می زنی و مثل می شوی فرماندار، می شوی مسئول همه نداشته های مردم. در انتظار استاندار و دیگر ارگان ها هم نباش. رفت سراغ همان چهارده پاسدار و شصت پیشمرگی که توسط سازمان دهی شده بودند. این بار که برای ورود به شهر آماده شد باز هم فرمانده پادگان مخالفت کرد و گفت: "تا سرهنگ جاده را باز نکرد وارد شهر نشو، این ها متوجه شدند در حال پیشروی است. این حمله وحشیانه آن ها ناشی از ترس‌شان است." 🔸- متوسلیان: وحشت افتاده به جانشان جناب سرهنگ. شما هراسی نداشته باشید. خدا کمک مان خواهد کرد. اگر شما با آتش توپخانه ما را حمایت کنید. وارد شهر خواهیم شد. در حالی که انبوه دود فضای شهر چشم دوخته بود گفت: "پیشمرگان خبر آورده اند ضدانقلاب قصد دارد در صورت ترک شهر مراکز اصلی شهر و تاسیسات را تخریب کند. باید سرشان را به هجوم غافلگیرانه گرم کنیم تا ارتش برسد." 🔹 اولین نفری بود که به همراه چند وارد عمل شد. بی سیم زد و گفت: "این جا همه چیز مشکوک است. محاصره پادگان یک فریب بود. آن ها در اطراف تاسیسات، ایستگاه رادیو و تلویزیون و بیمارستان متمرکز شدند." دوید سمت در خروجی پادگان و به بچه ها گفت: "به شکل برق آسا وارد شهر شوید؛ تند و ضربتی." ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت ، از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان
۱۸ آذرماه ۱۳۵۹ --- سالروز آزادسازی 🔺روستای مرزی دِزلی، نقطه بسیار مهم و حیاتی در منطقه مریوان به شمار می‌رفت، زیرا پایتخت و پایگاه اصلی ضدانقلاب به شمار می‎رفت و به دلیل همجواری با مرز، با گذشتن از گردنۀ و ارتفاع ، به عراق تردّد داشته و از کمک‌ها و پشتیبانی بی‌دریغ ارتش و رژیم صدّام برخوردار بودند. 💢 از سویی دیگر، دشمن در این منطقه در امنیت کامل بسر می‌برد، زیرا در محاصره کوه‌ها قرار داشت و امکان نفوذ نیروهای نظامی ایران به آنجا وجود نداشت، به‌ویژه آن که جادۀ دزلی-مریوان، از میان تنگۀ بسیار باریک (به طول 2 یا 3 کیلومتر){دره شیطان} می‌گذشت و بنابراین عبور از آن، غیر ممکن بود، زیرا با نگهبانی حتی یک نفر مسلح در بالای تنگه، هیچ جنبنده‌ای نمی‌توانست از آنجا عبور کند. 🔹 در دوران طاغوت، رژیم شاه با حزب دمکرات (به رهبری ملامصطفی بارزانی) در کردستان می‌جنگید. زمانی ارتش شاه به قصد مقابله با نیروهای حزب که در منطقه دزلی مستقر بودند، ستون نظامی خود را از سمت مریوان به راه انداخت ولی به محض رسیدن به تنگه مزبور، از سوی اَکراد مسلّح که در بلندی‌ای مُشرِف به تنگه مستقر بودند، اجرای آتش شد که در نتیجه کل ستون ارتش قتل عام گردید و لذا از دیر باز این تنگۀ فوق‌العاده حساس و استراتژیک را "راه خون" می‌نامیدند. ا▫️▪️▫️▪️▫️ 🌷جاویدالاثر حاج احمد ، فرمانده سپاه مریوان پس از آزادسازی شهر مریوان، در طی عملیات‌های مکرّر، اقدام به پاکسازی مناطق اطراف از لوثِ وجودِ ضد انقلاب نمود. 🔸 دشوارترین مرحله کار، تصرف دزلی بود که مقر اصلی ضد انقلاب به شمار می‌آمد. متوسلیان نقشه‌ای در سر داشت و آن را به هیچ کس نیز بازگو نکرد زیرا امکان لو رفتن آن توسط عناصر نفوذی‌ دشمن وجود داشت. او در اواخر پاییز 1359، عملیات حسّاس آزادسازی دِزلی را به مرحلۀ اجرا درآورد. 🔻 نیروهای متوسلیان طی دو روز پیاده‌روی از آن سوی دریاچه زریوار، به شکل ستون به راه افتاده و پس از عبور از بلندی‌ها و ارتفاعات صعب‌العبور، دشمن را دور زده و به بالایِ سر دزلی رسیدند و مانند عقاب بر سر ضد انقلاب فرود آمده و آنها را غافلگیر کردند. افراد دشمن سراسیمه از رختخواب آرام بلند شده و بی‌هدف به این سو آن سو تیراندازی می‌کردند. درگیری فقط 15دقیقه طول کشید و نیروهای ما حتی یک زخمی هم ندادند. اما نیروهای دشمن تار و مار شده و بسیاری‌شان به اسارت درآمدند. ✳️ به این ترتیب، دِزلی و "راه خون" آزاد شد... و این شاهکار فرمانده دلاور جبهه‌ها حاج احمد و افراد او نظیر:شهید حسین ، شهید رضا ، شهید محمدرضا و ... تا ابد در تاریخ این کشور ماندگار شد. ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
💠 2️⃣ °○☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○° 🔖 در ساعت‌های اوّلیه‌ی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت محسن وزوایی و حسین تقوی‌منش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربه‌ی کاری به احمد متوسّلیان وارد می‌شود. آنچه در زیر می‌آید متن بی‌سیم‌های این عملیات است: 📞 اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازه‌های برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیه‌‌ی] بچّه‌ها زیاد خوب نیست که این‌ها همین‌جور روی زمین بمانند. 🔺متوسلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیش‌تان هست، از آن‌ها [برای تخلیه‌‌ی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمی‌توانم محور شما را هم کنترل کنم. 🔰لحظاتی بعد ؛ سرپرست محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوه‌ی آرایش گردان‌های این محور را به اطلاع او می‌رساند. 🔹خالقی: احمد، احمد، خالقی. 🔺متوسلیان: خالقی، احمد. 🔹خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [ به فرماندهی حسین] « » را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار داده‌ایم بعد از او هم [ به فرماندهی علی رضا] « ». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همین‌طور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟ 🔺متوسلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید. 🔹خالقی: چشم، ان‌شاء‌الله حالت پدافندی خودمان را حفظ می‌کنیم. ✳️ دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جاده‌ی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس می‌گیرد: 🔺متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد! 🔸همّت: بگوشم احمد، بفرما! 🔺متوسلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا! 🔸همت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. این‌ها [بچّه‌های تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند. 🔻متوسلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر⁉️ 🔸همت : الآن من مجتبی [ ] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] می‌فرستم تا آن‌ها را بیاورد و به دست شما برساند. ⇦ ..
فرازی از کتاب: ❂○° مسیح کردستان °○❂ 👇👇👇 💠 بخشی از گلوله هایی که روی سر ما می‌ریزند غنائمی است که از ارتش گرفته‌اند. سرهنگ ستاری پادگان را محکم گرفته و وا نمی‌دهد. او افسر با دل و جراتی است. جوانی ریش تراشیده و سبیل کوتاه وارد شد و به گفت: "دارند پیشروی می کنند." - نیروها را از پادگان خارج کن و در همان محلی که شناسایی کرده بودیم آماده باش، بپا سمت خانه های مردم تیراندازی نکنی. 🔸 با لهجه غلیط کردی گفت: "بیست روز است در انتظار چنین لحظه ای هستیم. معطل کنیم، می آیند بالا سرمان و تیر خلاص میزنند." نگاهی به چهره برافروحته آن پیشمرگ انداخت و گفت: "باید فرقی بین ما و آن ها باشد. آن ها مردم را سپر بلای خود قرار دادند، اما ما برای نجات مردم آمده ایم." بروجردی خیلی کنجکاو و مشتاق به نصیحت های او به گوش می داد. آرامش را در چهره هم می دید. او به حدی در منطقه فعال شده بود که اسم او در لیست ترور حزب و قرار گرفته بود. با انفجار یک خمپاره 120 گفت: "این مردم هیچی ندارند. شهر تخریب شده، نه فرمانداری، نه شهرداری، نه آموزش و پرورشی." 🔹 -بروجردی: شهر که امن شد آستین بالا می زنی و مثل می شوی فرماندار، می شوی مسئول همه نداشته های مردم. در انتظار استاندار و دیگر ارگان ها هم نباش. رفت سراغ همان چهارده پاسدار و شصت پیشمرگی که توسط سازمان دهی شده بودند. این بار که برای ورود به شهر آماده شد باز هم فرمانده پادگان مخالفت کرد و گفت: "تا سرهنگ جاده را باز نکرد وارد شهر نشو، این ها متوجه شدند در حال پیشروی است. این حمله وحشیانه آن ها ناشی از ترس‌شان است." 🔸- متوسلیان: وحشت افتاده به جانشان جناب سرهنگ. شما هراسی نداشته باشید. خدا کمک مان خواهد کرد. اگر شما با آتش توپخانه ما را حمایت کنید. وارد شهر خواهیم شد. در حالی که انبوه دود فضای شهر چشم دوخته بود گفت: "پیشمرگان خبر آورده اند ضدانقلاب قصد دارد در صورت ترک شهر مراکز اصلی شهر و تاسیسات را تخریب کند. باید سرشان را به هجوم غافلگیرانه گرم کنیم تا ارتش برسد." 🔹 اولین نفری بود که به همراه چند وارد عمل شد. بی سیم زد و گفت: "این جا همه چیز مشکوک است. محاصره پادگان یک فریب بود. آن ها در اطراف تاسیسات، ایستگاه رادیو و تلویزیون و بیمارستان متمرکز شدند." دوید سمت در خروجی پادگان و به بچه ها گفت: "به شکل برق آسا وارد شهر شوید؛ تند و ضربتی." ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🗓 ۲۵ خرداد ۱۳۶۱ 🌷سالروز شهادت ، از یاران جاویدالاثر احمد متوسلیان