eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊 ۱۰ تیر ۱۳۶۵، - سالروز شهادت تقی رفیعی مقدم 🌴عملیاتِ کربلای۱، مهران 🌱ولادت: ۱۳۴۶، قم رزمنده گردان تخریب لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب(ع) مزار شهید: گلزار مطهر شهدای علی‌بن‌جعفر "ع" قم اول خودش آمد و گفت: 《حسین! خیلی دلم گرفته می‌خوام برام روضه بخونی. شاید دیگه فرصت روضه گوش کردن نداشته باشیم.》 گفتم: «تقی برو! شب عملیاته خیلی کار دارم.» رفت و باز برگشت. این بار شهید یعقوبی رو آورده بود برا واسطه. اصرار که فقط چند دقیقه. سه تایی رفتیم پشت سنگر. گفتم: «چه روضه‌ای بخونم؟» تقی گفت: 《دلم هوای حضرت عباس(علیه‌السلام‌) را کرده.》 و من هم شروع کردم به روضه خوندن: «ای اهل حرم میر علمدار نیامد، علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد، علمدار نیامد» کلی وقت داشتند با همین دو تا بیت گریه می‌کردند. رهاشون کردم به حال خودشون و رفتم. عملیات شروع شد. با رمز "یا ابوالفضل العباس(علیه‌السلام)!" یاد حرف تقی افتادم که گفته بود: 《دلم هوای حضرت عباس(علیه‌السلام‌) را کرده.》 بیسیم زدم وضعیتش رو بپرسم گفتند: «چند لحظه قبل شهید شد!» 🎤 راوی: حاج حسین کاجی
🔴 آنان که را گشودند 🕌 . . . . تا امروز زائرین کربلا از آن مسیر عبور کنند ▪️خاطره‌ام به شب دهم تیرماه ۱۳۶۵ - عملیات «کربلای ۱» - باز می گردد. 🌗 آن شب من و شهید امیر تابش و دو نفر از بچه‌های تخریب‌چی برای پاکسازی میدان مین مقابل خاکریز دشمن مأموریت داشتیم. قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد زینال‌حسینی (فرمانده تخریب لشکر ۱۰) بسیار نگران باز نشدن سیم خارداهای فَرشی دشمن بود. برای همین چهار نفری دست‌هایمان را کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم.... ....عهد کردیم چنانچه تا آغاز عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردارها بخوابیم یا توی میدان مین بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم. بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت میدان مین که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین مدت کوتاهی پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقی کارشان تمام شد و رفتند. ما برای پاکسازی میدان مین آغاز بکار کردیم. با کشیدن طناب معبر مسیری را برای عبور نیروها با قرص‌های شب‌نما مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم. عملیات آغاز شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتش می‌ریخت. یکی از رزمنده‌ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من درون معبر زمین‌گیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده‌ها با دشمن درگیر بشود، نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست آن رزمنده اصابت کرد. چاره‌ای نبود چفیه‌ام را باز کردم و دور بازویش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر را زیر آتش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشویم. خونریزی زیاد بود و آن رزمنده‌ی مجروح، تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید.... ....آب قمقه خودش و من را تا انتها سرکشید. زیر بغلش را گرفتم تا با رساندن به خاکریز خودی او را تحوبل بچه‌های امداد بدهم. همین طور که داخل میدانِ مین عقب می‌آمدیم، در بین میدان مین اول و دوم دیدم یک شهید روی زمین افتاده است. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر شهید غلامحسین رضایی است که پایش قطع شده بود. به خودم آمدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاه‌های مهندسی گشاد کرده بودیم، هدایت کردم. ابتدای میدان مین راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم: «تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت می‌کنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیره‌های حرکت بلدوزر رو به عقب می‌کشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت می‌کنه تا از میدان رد بشه.» خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبه‌ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاه‌های مهندسی را برای زدن خاکریز و جان‌پناه برای رزمندگان به سلامت از میدان مین عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ‌بچه‌های‌ تخریب ترمیم بشود. تا نزدیکی‌های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بودیم. هوا روشن شده بود که شهید سید محمد زینال‌حسینی به دنبال ما آمد. به عقب بازگشتیم. از اینکه به تکلیفمان عمل کرده بودیم احساس رضایت می‌کردیم. خدا را شکر که معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. امروز آن معبر هنوز هم باز است و زائرینی که برای اربعین از مرز مهران به کربلا مشرف می‌شوند از آن به سلامت عبور می‌کنند. باید به یاد رزمندگانی که برای باز نگهداشتن آن معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشیم. —(راوی: رزمنده دلاور سید محسن‌ حسینی، از جمله رزمندگان پیشکسوت تخریب‌چی دوران دفاع مقدس) ------------------------------------------ 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 ۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵ - سالروز آزادسازی شهر "مهران" 💠 در عملیات کربلای یک 🎥 اعلام خبر آزادی مهران از رادیو 🎤 با صدای ------------------------------------------ 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
مهران قبل از عملیات کربلای یک یاد و خاطره دلاوران لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) شهید والامقام مرتضی کاشیها شهید والامقام صمد یکتا جانباز حاج محمود صبور جانباز حاج مهدی قندیل حمید تقی زاده حاج آقا ذوالنور محسن سوهانی احمد آقای صبا برادر آرین
یاد مردانی که چون شیران روز حمله فتح و ظفر کرده بخیر .... تیرماه ۱۳۶۵ ایلام - مهران؛ منطقه عملیاتی کربلای یک قهرمانان شهید علی‌اصغر صفرخانی فرمانده گردان خط شکن شهادت و محسن دین شعاری معاون گردان تخریب لشکر۲۷ حضرت محمدرسول‌الله ﷺ
۱۰ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز شهادت سردار شهید علی اصغر صفرخانی علمدار دلاور گردان شهادت لشکر ۲۷ محمد رسول اللهﷺ 🌴 عملیات کربلای ۱ صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع) ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ فدای نرگس مستت هزار زنبق صحرایی هزار سر همه سودایی هزار دل همه دریایی میان کوچه ی بیداران هنوز در گذر طوفان به یاد چشم تو می سوزد چراغ این شب یلدایی بخواب، تا بدمد بخت ات بخواب ، ای سر سودایی چه مانده است ز ما یاران دلی شکسته تر از باران دلی شکسته که خو کرده به درد و داغ و شکیبایی . . .
🌷شهید علی اصغر صفرخانی،فرمانده گردان شهادت-لشکر۲۷ ▫️پدر او در زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، مدت 8سال آبدارچی دفتر ایشان بود.فرزندش علی اکبر درزمان جنگ فرمانده واحد آر. پی. جی تیپ ذوالفقار وسپس فرمانده گردان ویژه شهادت بودکه در عملیات کربلای یک در۹تیر۱۳۶۵زمانیکه تازه وارد سن۲۱سالگی شده بودوظیفه شکستن خطوط دفاعی دشمن درمنطقه مهران را برعهده داشت بدنبال شکسته شدن خطوط دشمن،رزمندگان برای آزاد سازی مهران که در اشغال عراقی‌ها بود،بطرف شهرروانه شدند.صبح۱۰تیر۱۳۶۵علی اصغر صفرخانی که همراه همرزمانش درحال حرکت بود،بر اثر اصابت ترکش خمپاره بشهادت رسید ا▫️▪️▫️ 🌗شب عملیات کربلای یک لباس خیلی مرتبی پوشیده بودوازهمه حلالیت میطلبید.گفتم:چی شده؟خیلی نوربالا میزنی.گفت:ببین آقا مجید،اینطور که معلومه بایدخودمان را برای یک نبرد جانانه آماده کنیم.امشب عاشوراست و اینجا هم کربلا.بعد با دست اشاره کردبه نیروهاوگفت:اینها نیروهای گردان شهادتند.گردان ما خط شکن است.اگراین گردان کپ کندوبدشمن یورش نبردبقیه گردانهاحتما بمشکل میخورند.بایدامشب کاری کنیم که دشمن دیگرحتی فکر تجاوز بخاک ایران راهم نکند-راوی:مجید صبری
دم غروب بود.عصر روز دوشنبه 9تیر1365 چند روزی بودکه ارتش عراق شهر مهران را اشغال کرده بود. حضرت امام خمینی (ره) فرموده بودند: "مهران باید آزاد شود." بنا شد آن شب، گردان شهادت به فرماندهی "علی اصغر صفرخانی"خط شکن باشدقرار بودنیروهای گردان،اولین نفراتی باشندکه در تاریکی شب،وارد دشت روبه رو شوند، به تیربارهای دشمن حمله کنند، خط را بشکنند تا نیروهای دیگر گردان ها بروند برای آزادسازی مهران؛ که رفتند و مهران را دو سه روز بعد آزاد کردند. دم غروب بود فرمانده گردان، آمده بود تا برای آخرین بار، از بالای خاکریز،وضعیت خط مقدم دشمن را زیرنظر بگیرد وقتی ازخاکریز پایین آمد، دوربین عکاسی را ازکوله پشتی درآوردم. از او خواستم با آن چهره خاکی، بایستد تا عکسی تکی از او بگیرم ایستاد، عکس گرفتم، که شد این. با خنده گفتم: -برادر صفرخانی،ان شاءالله این عکس رومیزنم روی حجله تون خندید وگفت: - عمرا اگه بتونی. وخندیدم وگفتم: -حالا می بینیم فردا صبح،سه شنبه دهم تیر1365،وقتی علی اصغر صفرخانی فرمانده گردان شهادت به شهادت رسید، همین عکس را درقطع بزرگ چاپ کردم و بر حجله اش نشاندم (حمید داودآبادی)