eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر یا لیتنا کنا معک لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ شمشیرزن یک دست تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد 🔹️ شهید عبدالرزاق علی شیری در سال ۱۳۴۱ در کرج متولد شد و در طفولیت به علت تب شدید از ناحیه پای چپ فلج گردید. □ هر چند بهبودی پیدا کرد اما لنگیدن پای چپ همیشه با او بود. 🔸️ عبدالرزاق در دفاع مقدس بدون توجه به معلولیت سریع وارد واحدهای رزمی شد و به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست گرفت □ سال ۱۳۶۱ در سومار در اثر اصابت ترکش دستش چپش از کتف جدا شد و با آستین خالی با یک شمشیر بر کمر وارد میدان شد. ■ سه ماه بعد در عملیات والفجر یک تیر به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد. 🔹️ مدتی بعد، حضور عبدالرزاق در مقر قلاجه قبل از عملیات والفجر۴ با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست همه رو حیرت زده کرد و دوباره در اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد. ■ در گردان علی اصغر خط شکن شد وبا هدف ضربه زدن به دشمن در جزیره ام الرصاص و آن سوی اروندرود وارد میدان شدند. 🔸️ عبدالرزاق "شمشیر بند" در عملیات والفجر۸ در جزیره ام الرصاص وقتی تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود، دست به کار شد. □ عبدالرزاق نارنجک به کمر و شمشیر به دست برای رسیدن به تیربار دشمن از باتلاق گل و لای گذشت و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق هم افتاد. □ عبدالرزاق علی شیری تیربارچی بعثی را با شمشیر قیمه قیمه و خودش هم به شهادت رسید. ■ رزمندهای زیادی توانستند از محاصره خارج شوند و پیکر عبدالرزاق بعد از ۱۳ سال به وطن باز گشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
🌷قهرمانان دفاع مقدس 🕌کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود ...🚩🚩 👆📷 شوش ، مادر برادران تاجیک آگهی یادبود پسرانش را به دیوار می‌چسباند.... مادران زینبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید کاظمی: ▫️ما برای این ملت زنده،برای این ملت خدایی نباید هیچ کم بذاریم...
❤️ عشق را در خاکریزهای معرفت، در پشت بلندی‌های مهربانی، در کنار یاران پر شور، تا پای جان تجربه کردیم هنگامی که یاد گرفتیم باید برای رفتن به مسلخ، وضو داشت و با تمام وجود به صعود اندیشید... تابستان به آخر می‌رسد و فصل‌ها جابجا می‌شوند، همه چیز رنگ می‌بازد تا رنگی تازه بگیرد و چقدر در آستانه فصل زردها جای تو خالیست و می‌دانم که هستی و می بینی .... می‌نویسم تا روزی که اینجا هستم، می‌نویسم و به یاد همه می‌آورم که نباید فراموش کرد، نباید بی‌خیال شد، نباید دنبال کهنه شدن بود... هرکدام ما یک عاشورا و کربلا در پیش رو داریم.......
باید پا جا پای حاج قاسم گذاشت تا بیراهه نرویم ... ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ سردارها از پا نمی‌افتند جاریست راه و رسمشان آری این ماجرا پایان آنها نیست شد خونشان آغاز بیداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰لطفا این چند ثانیه سخنرانی برادرمون و گوش کنید ...!!!
چهارده سالگی رفت جبهه... تو گردان مسلم لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود. شش سال تو جبهه ها بود و بیش از ده عملیات حضور داشت و خط شکن بود. هفت بار مجروح شد... بهش میگفتن ابراهیم تو چرا همش مجروح میشی و شهید نمیشی .....؟ میگفت دعای مادر نمیزاره شهید شم... تو اعزام آخر مادر برایش دعای شهادت کرد و ابراهیم تو جزیره مجنون شهید شد و پیکرش هفت سال بعد برگشت... شهید ابراهیم جهانبین🌷
🕊 از شهید ابراهیم هادی به همه جوانان : 🏃 وقت های خالی خودت را با کار و ورزش پر کن‼️ ⚠️ تا وقتی که زمان ازدواجت نرسیده، دنبال ارتباط کلامی با نامحرم نرو؛ چون کم کم خودت رو به نابودی می کشی... ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ ... و این هم خطاب شهید "ابراهیم هادی" به دختران و بانوان : 🌱 خواهرم، نبینم روزی چادر از سرت برداشته شه .... نبینم روزی نگاه نامحرم جوان به سوی تو به خاطر بی حجابیت جلب بشه..... تموم زنان سرزمینم باید یادگار حضرت زهرا (س) را نگه دار باشند, تا روز قیامت همان چادر به دادشان برسه.... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷 به قول شهید احمد مشلب: 💠 اگر نگاه به نامحرم رو کنترل کنی.! نگاه خدا روزیت میشه...🫀🖇 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷شهید احمد محمد مشلب (اسم جهادی: غریب طوس) شهرستان:نبطیه محله ی السرای سکونت میگزید 🌱تولد: ۱۹۹۵ -- لبنان ، نبطیه 🕊شهادت: ۲۰۱۶ -- تل حمام، روستایی در جنوب حلب ⚪️ نفر هفتم درلبنان در رشته تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک) مزار شهید: شهر نبطیه 🌴 شهید مشلب در محیط خانواده ای بخشنده و مهربان تربیت شد و با مهر و ارادت به اهل بیت (ع) خو گرفت. راه اسلام ناب محمدی را پیش گرفت و همگان، از نونهال تا بزرگسال را با عشق و ارادت به حضرت مهدی (عج) آشنا نموپ. مهم ترین مسئله این است که دختران وزنان حجاب خود را حفظ کنند. مهمترین توصیه او به زنان و بانوان: بود. دختران در بیرون و در برابر دیدگان مردم، باید به صورت عادی و بدون زینت ظاهر شد و در راه رفتن نگاهشان به زمین باشد ... آنها احترام حجاب و عفاف خود را داشته باشند. او در جایی دیگر می گوید: ماانتظار امام زمان را نمیکشیم او انتظار مارا میکشد  ... وقتی خودمان را درست کنیم واصلاح کنیم, او ظهور میکند. ▫️💠▫️💠▫️💠▫️💠▫️ «احمد مشلب در اواخر تابستان ۱۹۹۵ در «نبطیه» لبنان به دنیا آمد. پدرش تاجری متمول و معتبر بود. او همواره پدر را مثل یک دوست و رفیق در کنار خود میدید. مادرش، بانویی عفیفه و عاشق اهل بیت و امام زمان (عج) که با صبر و مهربانی، سعی در تربیت دینی او داشت. احمد بهترین سال‌های عمر و جوانیش را در راه تحصیل علم و معرفت صرف نمود. پس از طی دوران ابتدایی و متوسطه راهی دانشگاه شد. وی با رتبه ۷ دریکی از بهترین دانشگاه‌های لبنان و در رشته‌ی فناوری اطلاعات پذیرفته شد. احمد درمدت تحصیل در دانشگاه نیز از برترین دانشجوها بود. به دلیل شیک پوشی و ظاهر زیبایی که داشت و همچنین با توجه به تمکن مالی، مورد توجه اطرافیان بود، اما هیچ یک از این امتیازات نتوانست او را ذره ای دلبسته خود ساخته و وی را از ادامه مسیری که به آن اعتقاد داشت، منصرف سازد. ▫️ با شروع جنگ در سوریه، درنگ را جایز ندانست؛ تماما، همه‌ی زیبایی‌های دنیای مادی را کنار گذاشت و به خیل عظیم دوستان و همرزمانش در حزب الله لبنان پیوست و برای دفاع از حریم عقیله‌ی بنی هاشم(س) بانوی صبر و استقامت به سوریه اعزام شد در جنگ و درگیری با تکفیریون در حلب، انگشت دست راستش آسیب دید. لذا مدتی به شهر خود بازگشت، اما عشق به شهادت نگذاشت که احمد بیش از چند روز استراحت کند و بار دیگر جهت ادای تکلیف دینی و انسانی خود راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. «احمد مشلب» سفر بی بازگشت خود را برای پاسداری از حریم حرم آغاز کرده بود و هیچ چیز و هیچ کدام از لذات و جذابیت های دنیای مادی نتوانست خللی در اراده‌ی این مجاهد نستوه به وجود آورد. او اوایل جوانیش را سپری می کرد ولی به رغم آن، بزرگ می‌اندیشید. می‌گفت: «دنیا را همه می‌توانند تصاحب کنند اما آخرت را فقط با اعمال نیک می‌توان تصاحب کرد و در این مسیر اگر از دید الهی به آن نگریسته شود چیزی به جز آسانی در آن نیست.» سرانجام احمد که توانسته بود معصومیت کودکانه‌اش را تا اوج دوران جوانی‌اش حفظ نماید، در سال ۲۰۱۶ در حالیکه تنها ۲۱ بهار از عمرش را پشت سر گذاشته بود در درگیری با تروریست‌های تکفیری بر اثر اصابت ترکش‌های بمب به بدن و سر، همسفر ملائک شد و پای از این دنیای خاکی برکشید🕊🕊 ...و اینگونه وفاداریش را به مولایش حسین (ع) در دفاع از حریم حرم حضرت زینب کبری (س) ثابت نمود. مادر اگرچه فراق جگر گوشه‌اش برایش سخت بود اما به سفارش فرزند، ام البنین را که در کربلا چهار فرزند خویش فدای راه حسین (ع) کرد الگوی خویش قرار داد و بر این مصیبت جانکاه صبر کرد. مادر شهادت فرزند را پیش از همه به خود فرزند تبریک گفت و گفت: «اگر یک بار دیگر متولد شوی باز هم تو را به قدم گذاردن در همان راه درستی که انتخاب کردی تشویق و تهییج می‌کنم.» 🌴 طوبی له و حسن مآب ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🎥چشم های زیبایی که به نامحرم نگاه نکرد خاطره مادر شهید از فرزندش ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌴 از شهادت مدافع حرم، «عباس آبیاری» بشنوید: 🔴 داعشی ها دست‌های عباس رو به تویوتا می‌بندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا می‌شه و تیکه‌های بزرگ رو با قمه‌های بزرگ از هم جدا می‌کنند و مثل گوشت قربونش تیکه تیکه می‌کنن.. چه قراری با حضرت عباس داشتی....😭😭 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
💠 برشی از زندگینامه شهید ⏳ 17 شهریور 1357 - جمعه سیاه (کشتار مردم در میدان ژاله - شهدا- تهران توسط رژیم پهلوی) ✍️ صبح روز هفدهم رفتم دنبال ابراهیم و با موتور رفتیم به همان جلسه مذهبي اطراف میدان ژاله ( شهدا ) جلسه که تمام شد سر و صداهای زیادی از بیرون می‌آمد. از صبح زود حكومت نظامي اعلام شده بود . سربازان و ماموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود و مامورها مرتب از بلندگوها اعلام مي‌كردند كه متفرق شويد ابراهیم سریع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت:"امیر! بیا ببین چه خبره !" آمدم بیرون، تا چشم کار می‌کرد از همه طرف جمعیت به سمت میدان می‌آمد. شعارها از درود بر خمینی به سمت شاه رفته بود و مرگ بر شاه در میدان طنین انداز شده بود. ابراهیم هم مرتب شعار می‌داد و با بچه‌های محل صحبت می‌کرد. یکی از بچه‌ها در حالی که می‌دوید فرياد زد :" از سمت شهباز ( خیابان 17 شهریور کنونی) مأمورها خیابون رو بستند ! " جمعیت به سمت میدان هجوم آورد. بعضي‌ها می‌گفتند: ساواکی‌ها از چهار طرف میدان رو محاصره کردندو....لحظاتی بعد اتفاقی افتاد که کمتر کسی باور می‌کرد. از همه طرف صدای تیراندازی می‌آمد. حتی از هلی‌کوپتری که در آسمان بود و دورتر از میدان قرار داشت. سریع رفتم موتور را آوردم. از یک کوچه راه خروجی پیدا کرده بودم . مأموری در آنجا نبود. ابراهیم سریع یکی از مجروح‌ها را آورد و با هم رفتیم سمت بیمارستان سوم شعبان و سریع برگشتیم. تا نزدیک ظهر حدود هشت بار رفتیم بیمارستان و مجروح‌ها را می‌رساندیم و بر می‌گشتیم تقریباً تمام بدن ابراهیم غرق خون شده بود. یکی از مجروح‌ها جلوی پمپ بنزین افتاده بود و مأمورها هم از دور نگاه می‌کردند، هیچکس جرأت نداشت مجروح را بردارد. ابراهیم می‌خواست به سمت آن مجروح حرکت کند که جلویش را گرفتم و گفتم: "اونا این مجروح رو تله کردن تا هر کسی رفت به سمت اون با تیر بزننش". ابراهیم یک نگاهی به من کرد و گفت: "امیر اگه داداش خودت هم بود همین رو می‌گفتی ؟" دیگر نمی‌دانستم چه بگویم فقط گفتم: "خیلی مواظب باش".صدای تیراندازی کمتر شده بود و مأمورها هم کمی عقب‌تر رفته بودند. ابراهیم خیلی سریع به حالت سینه خیز رفت توی خیابان و خوابید کنار آن مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و با یک حرکت آن پسر را انداخت روی کمرش و به حالت سینه خیز برگشت. ابراهیم شجاعت عجیبی از خودش نشان داد . بعد هم آن مجروح را به همراه یک نفر دیگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت مأمورها کوچه را بسته بودند و حکومت نظامی شدیدتر شده بود . من هم دیگر ابراهیم را ندیدم. هر جوری بود خودم را رساندم خانه . عصر هم رفتم درب منزل ابراهیم، مادرش خیلی ناراحت بود، هنوز خبری از او نبود. آخر شب خبر دادند ابراهیم آمده خانه، خیلی خوشحال شدم و تلفنی باهاش صحبت کردم. از اینکه توانسته بود از دست مأمورها فرار بکند خیلی خوشحال شدم. روز بعد رفتیم بهشت زهرا و توی مراسم تشییع و تدفین شهدا کمک کردیم 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس" 👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها سند تصویری از فاجعۀ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که سرنوشت رژیم شاه و انقلاب را یکسره کرد. در این روز با دستور مستقیم شاه، مأموران شاهنشاهی، مردم تهران را به رگبار بستند و صدها نفر را به خاک و خون کشیدند. برای تحویل هر جنازه به ازای هر گلوله روی بدن شهید مبلغ پنج هزار ریال معادل پانصد تومان که حقوق یک ماه کارگر در سال ۵۷ بود ، پول گرفتند!! و بسیاری از جنازه های شهدا را هم معدوم و مفقود کردند تا تعداد دقیق شهدا مشخص نشود شاه جنایتکار در مصاحبه تلفنی با خبرنگار خارجی برای توجیه این کشتار گفت : این تظاهرات توسط سازمان های برانداز بین المللی سازماندهی شده بود! این فیلم قابل توجه کسانیکه میگن شاه رفت چون نمی‌خواست مردم رو بکشه! تا توانست مردم رو کشت وقتی که دید اثر نداره ، فرار کرد.
تورقی بر روزشمار سال‌های مقاومت؛ ✅ وضعیت نابسامان امنیتی ایران در آستانه جنگ ◀ برخی حوادث و رویدادهای داخلی به‌خصوص فعالیت‌ها و تحرکات عوامل ضدانقلاب در نواحی شرقی کشور از یک‌سو و ادامه تحریکات و توطئه‌چینی‌های گروه‌های چپ و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در ایجاد درگیری‌های خیابانی با گروه‌هایی از مردم مؤمن به نظام از سوی دیگر، بر تشدید بحران‌های داخلی و درنتیجه ناآرامی و ناامنی در کشور افزوده و نیروهای سیاسی و نظامی و انتظامی را نیز به خود مشغول کرده است.