ای رملها، بر سر و روی و موی ما بنشینید و آن روز که زمین فروخوردههای خویش را بیرون میریزد و صحرای قیامت مجلای حقایق پنهان خواهد شد، بر ما و آنچه میکنیم شهادت دهید. ای بیابان، چه سعادتمندند انسانهایی که خداوند رمل تو را طینت آفرینش آنان قرار دهد، چرا که با عشق حسین ، زاده خواهند شد و نفسشان عطر نام روحالله خواهد گرفت. این رملها قدمگاه مجاهدان راه خدا و صحنهی نبردی است که برای اقامهی عدل بر پا شده است.
ای رملها، ما را در خود غرقه کنید و بر سر و روی و موی ما بنشینید و آن روز که سرائر آشکار میشوند، بر ما و آنچه کردهایم شهادت دهید. این رملها قدمگاه مجاهدانی است که هر چند دست چپ خود را در راه عشق باختهاند، اما باز هم بر عهدی که با ابوالفضل العباس بستهاند پایدارند و آمدهاند تا دست راست را هم ببازند و «والله ان قطعتم یمینی...» بسرایند.
@DefaeMoqaddas
✅ کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
ای رملها، بر سر و روی و موی ما بنشینید و آن روز که زمین فروخوردههای خویش را بیرون میریزد و صحرای
payame-basiji-02.mp3
601.5K
📢 صوت | #سید_مرتضی_آوینی :
ای رملها، بر سر و روی و موی ما بنشینید و آن روز که زمین فروخوردههای خویش را بیرون میریزد و صحرای قیامت مجلای حقایق پنهان خواهد شد، بر ما و آنچه میکنیم شهادت دهید . . .
ا🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🆔 @DefaeMoqaddas✔️JOIN
✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
دفاع مقدس
شايد اين عكس رو هم بار ها ديده باشين
ماجراى شهادت اين نوجوان از زبان عكاس...
حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود و با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات کمی خسته به نظر می آمدند.
تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند.
در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته وتشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود.
دوربینم را برداشتم و به قصد روحیه دادن به بچه ها و گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.
صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ،
نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمی شنید، بهد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم.
دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکشها ی آن تمامی صورتش را گرفته بود . بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می گرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت : “آقا اومدم. حسین جان اومدم. ”
وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم.
حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت : “کاری از دستم بر نمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا…
روحش شاد..
راوى : مسعود شجاعى طباطبايى عكاس دفاع مقدس
🍂 #با_فرماندهان_جنگ
🔻شهادت سردار پاسدار اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر بدر
سردار شهید اسماعیل دقایقی در سال ۱۳۳۳ در بهبهان در خانوادهای که به پاکدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۳ دوبار به زندان ستمشاهی افتاد و هربار پس از چند ماه که همراه با شکنجه بدنی و عذاب روحی بود، از زندان آزاد شد.
در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و با اوجگیری نهضت خروشان و توفنده مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همچنان به مبارزه ادامه داد و در اعتصابات کارگران شرکت نفت نقش موثر و ارزندهای را عهدهدار بود.
سردار دقایقی پس از راه اندازی لشکر ۹ بدر در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
🔻مروری بر دست نوشته های
شهید حسن باقری
━•·· •✦❁🧿❁✦• ··• ━
🔅 امام امت طی دو سخنرانی راه کار را روشن کردند. امروز در جلسه شورای عالی دفاع، قرار شد نیروهای ما فعلا در سوریه باقی بمانند و وزارت امور خارجه، موضوع را به اطلاع سوریه برساند که قرار بوده الجزایر و لیبی هم نیرو بفرستند ولی نفرستاده اند. مورد دوم عملیات اخیر بود که قرار شد با سرعت پی گیری شود و انجام گردد. لذا ما باید عملیات کربلای ۴ را انجام دهیم که اجرای آن فوائد ذیل را به همراه دارد:
الف) انهدام و اسارت نیروهای دشمن؛
ب) صرفه جویی در پدافند در کناره شط؛ و ج) امکان عمل با نیروی صرفه جویی شده در نقاط دیگری مانند جبهه غرب.
🔅 جلسه لشکرهای سپاه با فرمانده کل سپاه
۶۱/۴/۹ عزیز جعفری پیشنهاد داد، تیپ نجف در قرارگاه نصر و تیپ ۱۴ امام حسین (ع) در لشکر فتح باقی بمانند و تلاش عبور از پلهای کانال آب نیز به لشکر نصر واگذار شود، که برادر محسن هم همین پیشنهاد را مطرح کرد. سپس آیات قرآن از آیه ۲۹ سوره ذاریات که برادر محسن به عنوان تفعل قرائت کرده بود خوانده شد بعد برادر محسن راجع به سوریه صحبتهایی را مطرح کرد.
برادر محسن رضایی: از ابتدا که ما به سوریه رفتیم به این نتیجه رسیدیم که سوریه رسما نمی تواند وارد جنگ شود، به خصوص که در داخل لبنان نیز به صورت صددرصد دفاع نمی کند و حاضر نیست لشکرهایش ضربه مهمی ببینند و قرار بود الجزایر و لیبی نیز بیایند که نیامدند.
مسئله دوم ما در آنجا، مشکل جغرافیایی است که راه زمینی نداریم.
مسئله سوم، تداوم جنگ ایران و عراق و تجزیه شدن نیروهای ایران و عدم پشتیبانی مردمی از رزمندگان ایرانی در سوریه و لبنان است.
امام قاطعانه فرمودند که دیگر حتی نباید یکنفر نیرو برود و حتی گفتند: ما در این وسط مقداری بازی خوردیم. شورای عالی دفاع بدون مشورت با امام به این کار اقدام نمود و البته نزدیکترین نظر به نظر امام، نظر سپاه بود، که طی دومین نامه سپاه به امام داده شده است و احمد آقا می گفت: که امام گفته اند سپاه هم همین حرفهای مرا می زند.
برادر محسن رضایی گفت: سوریه در محاصره عراق، اردن و اسرائیل قرار گرفته و به دلیل نداشتن یک حکومت انقلابی متکی به مردم، ممکن است حکومت این کشور آمریکایی شود و ساف را نیز امریکایی کرده اند و حتی تعویض ... نیز کلاهی است که ریگان سر اعراب گذاشت. هیگ، طرفدار ادامه جنگ اسرائیل و نابودی ساف بود؛ اما، از سوی دیگر اعراب، امریکا را تحت فشار گذاشته اند و ریگان با این کار به اعراب گفته که ما خواستار نابودی ساف نیستیم.
برادر محسن گفت: اعضای شورای عالی دفاع با همه دبدبه و کبکبه احساساتی عمل کردند و باید دعا کرد که خداوند امام را حفظ کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار
🔻 با نوای
حاج صادق آهنگران
🔅 سرنوحه
شد شب هجران خواهر نالان
کم نما افغان با دلی سوزان
فردا به دشت کربلا زینب ای زینب
گردد سرم از تن جدا زینب ای زینب
اجرا شده در مسجد جزایری اهواز
در جمع رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا
۱۶ آبان ۱۳۶۰
در شب عاشورا
شعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی
@DefaeMoqaddas
✅ کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استوری | حاج قاسم سلیمانی: یکی از مسائل مهمی که در دفاع مقدس ما به آن اهتمام شد، حاکمیت دین بود.
دفاع مقدس
اسرار ِ ازل را نه تو دانی و نه من این حرف معما نه تو خوانی و نه من ..
🔸✍️از پیچیده ترین معماهای دفاع مقدس در هم آمیختن احساس و بدرقه است که همچنان بی پاسخ مانده است.
حکایت معروف" "من به چشن خویشتن دیدم که جانم می رود" ، حکایت مادران و همسران و فرزندان شهداست که با وجود آنکه می دانستند بخشی از وجودشان، قلبشان، و عشقشان در راهی قدم می گذارد که ممکن است بازگشتی نداشته باشد، باز صبورانه می ایستادند و نه شکایت می کردند و نه حرفی می زدند که پای رفتن عزیزشان را ببندد!
هربار خداحافظیِ، تازه عروسانی که همسرانشان راهی جبهه می شدند حکایت خداحافظی آخر بود! اصلا سلامشان هم بوی خداحافظی می داد.
نگاه کن !
دخترکانی که "بابایی بودند" !
صفت جدا نشدنی آنهاست، و مادرانی که حواسشان بود این "بابایی بودن" سد راه "بابا" نشود، تا دلش پیش دخترش بماند و هوای رفتن از سرش بپرد .
اما این بخشی از ماجرا بود، آنهایی که می رفتند و دیگر باز نمیگشتند و مدال افتخار شهادت بر گردنشان می نشست
و آنهایی که باز می گشتند و زخم های کاری جنگ بر جان و روانشان نشسته بود
کار را برای مادر و همسر و فرزند سخت تر می کردند و زنانی که صبورانه در تمامی لحظات تلخ و سخت حملات عصبی با همسران خود می ماندند و می مانند تا به پای هم پیر شوند!!
خانواده شهدا هر کدام به تنهایی یک تاریخ اند دایره المعارفی از وفا، معرفت و عشق ورزیدن، کتابی که باید بارها و بارها خوانده شود و درس های عمیقش با شیوه ایی هنرمندانه برای این نسل و نسل های بعدی روایت شود و این عشق های پاک نسخه ای شود برای درمان عشق ورزیدن های زمینی و ابتر این روزهای زخمی ما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ | چهل و یکمین سالگرد دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگذاریم از یاد بروند.......
🌷ما کهنه سربازان جنگ، شاید اکنون *پریشان* باشیم اما *پشیمان* نیستیم.
همان *رزمندگان پیادهایم* که *سواری* نیاموخته و به *وسوسهی کسب مال و قدرت* نرفته بودیم.
سن ما کم بود ولی هدفی بزرگ داشتیم.
*تعداد ما* در همه هشت سال جنگ، تنها *۳/۵ درصد* جمعیت کشور بود ولی بار دفاع را تا آخر بر دوش داشتیم و *مردانگی را تنها نگذاشتیم*
ما *غارت* را آموزش ندیدیم. رفتیم تا *غیرت* را تجربه کنیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم که:
این *حرامیان خائن قافلهی اختلاس* از ما نیستند...
این *گرگهای مال مردم خور* و
این *خوارج خرافه پسند* از ما و وصله ی شهیدان ما نیستند.
*ما* نه اسب امام زمان دیدیم و نه به عشق حورالعین رفتیم ولی با ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم.
اما امروز *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از حال و روز امروز مردم خوبمان *شرمندهایم*
شرمنده ایم، با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و دهلران و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما*، اگر به جبهه نمیرفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان، آمده بود، چه می کردیم؟
پس بچههای ما را *به درستی قضاوت* کنید و
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، به پای همه ما ننویسید.
*سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان*
*گر سر برود من نروم از سر پیمان*
*فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد*
*ای خاک مقدس که بود نام تو ایران*
تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان وآزادگان و ایثارگران و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک با توکل برخدا و توسل بر ائمه معصومین علیهم السلام حراست نمودند.
ای جاماندگان از قافله دوران دفاع مقدس برشما درود و سلام💐🍒💐
گرامی می داریم یاد و خاطره هشت سال دفاع ملت ایران در برابر دشمن بعثی را، مردمانی از جنس آب و آتش، از جنس ایثار و مردانگی، ازجنس مرگ و شهادت، مردمانی از خاک پاک ایران که چنین خاطره بزرگ و به یادماندنی از خود به جا گذاشتند... مردان و زنانی که اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک مبهن به دست دشمنان دون افتد و مردانه ایستادند و عاشقانه بر خاک افتادند اما خاک به دشمن ندادند... راهشان پر رهرو و یادشان تا ابد بر دلهای ما به یادگار و نامشان تا روزگار روزگار است بر تارک تاریخ وطن خواهد درخشید.