eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
به یاد دو اسطوره ناشناخته دفاع مقدس معتقد به ولایت فقیه بسیجیان نهضت روح الله مسافران مخلص امام الرئ
📷 شهید سید احمد پلارک در کنار مداح، فرمانده و بسیجی مخلص گردان عمار، شهید مسعود ملا 🌷مسعود ملا از عجایب و نوادر بود و الگویی برای رزمندگان گردان 🌴 این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه نورانی خود نوشته است: ✍️ پروردگارا از او می خواهم جراحت، اسارت و شهادت را روزی ام کنی و نگذاری شرمنده مولایم سیدالشهدا (ع) شوم... 🔹...در تنگه ابو غریب، گردان عمار با دو تیپ زرهی عراق درگیر شد گروهان مسعود ملا محاصره شد. در اینجا مسعود تعدادی از نیروهایش را عقب فرستاد، و خودش با تعدادی از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن آغاز شد در این میان، عراقی ها او را به رگبار بسته و پهلو و سینه اش را شکافتند او در حالی که به شدت زخمی بود، به اسارت دشمن در آمد. در اینجا صدامیان دست های او را بسته و پشت خودروی نفربر و در حالی که وی زنده بود و فریاد یازینب، یازینب بر لب داشت تا سه راهی فکه کشاندند ...و پس از آن آرزوی دیگرش محقق شد.. ⭕️...این بار سربازان دشمن در حالی که او فریاد یا حسین یا حسین سر می داد، دوره اش کرده و سپس سر او را به مانند مولایش از قفا جدا کردند😭😭 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
📷 شهید سید احمد پلارک در کنار مداح، فرمانده و بسیجی مخلص گردان عمار، شهید مسعود ملا 🌷مسعود ملا از
شهید_مسعود_ملا_نسیمی_جان_فضا_می.mp3
3.63M
📢 صوت | مداحی شهید مسعود ملا 🌿 نسیمی جان فزا می آید… 💕 بوی کربُ بلا می آید... 🌴 رزمندگان گردان عمار - لشگر محمد رسول الله (ص)- دوران 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
آنها... بارِ سفر، بستند و رفتند... و امّا ما ... ماندیم و بارمان سنگین تر شد❗️
🌷 گزیده‌ی مناجات‌های شهید سید یحیی صحرایی پروردگارا! تو خود می‌دانی من مالی ندارم که ببخشم تنها خون ناقابل وجودم بود که برای اسلام دادم که ان‌شاءالله قبول کنی. خدایا! معبودا! پروردگارا! پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم؛ ما از مردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم، روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد. پروردگارا! در آخر زندگی‌ام سخنی با تو دارم؛ پروردگارا! ظهور آقایمان حضرت مهدی(عج) را هرچه زودتر برسان. ا🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱🕊 🌷شهید سید یحیی صحرایی🌷 ▫️پ.ن: (●ولادت: ۱۳۴۳ ☆ ○شهادت: ۱۳۶۲ ☆ ■مزار: گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر"علیه‌السلام" قم): 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از تصاویر شهدای لشگر 41 ثارالله (ع) - کرمان 🌷شهید حسین یوسف الهی 🌹 شهید یونس زنگی آبادی 🌷شهید حاج احمد امینی 🌹شهید علی عابدینی 🌷🕊🕊🕊ا 🌿 فرازی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی درباره افتخارات لشکر 41 ثارالله:👇 ▫️ همه 12 یا 13 عملیات مهمی که داشتیم، از ویژگی‌های خاص برخوردار بودند. پنج تا از این عملیات ها پایان بخش تهاجم و اشغال کشور ما بودند. این ها تقریباً بر همه اراضی اشغالی ما پایان دادند. در همه این پنج عملیات بزرگ، استان کرمان در قالب لشکر 41 ثارالله پیشتاز بود. در عملیات‌هایی که تعقیب دشمن بود، کرمان پیشتاز بود. در جلوه‌های برجسته ای که افتخار ملی شد، این جلوه‌ها در جمع رزمندگان کرمانی بالا بود. 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
تا به کجایم بری ای جذبه ی خون! ذوق جنون جاذبه ی شعر تو وُ جوهر عرفان همه تو سالروز شهادت سردار جانباز حاج احمد عراقی از شهدای محله نازی آباد تهران مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) شهادت: ۲۴ فروردین ۱۳۶۶ - عملیات کربلای ۸ ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🔸سردار شهید حاج احمد عراقی او طاقت جدایی از جبهه را نداشت و از این رو ، تنها زمانی كه مجروح می شد ، سرو كله اش در پشت جبهه ، آن هم در بیمارستان پیدا می شد . حتی پای مصنوعی نیز نمی توانست مانع رفتنش شود . در عملیّات والفجر 8 از ناحیة شكم و بازو و آرنج بشدت مجروح می گردد . هنوز این جراحتها بهبود نیافته دوباره به جبهه باز می گشت . در عملیّات كربلای 5 بشدت از ناحیة صورت و فك مجروح شد، طوری كه خبر شهادتش را آوردند، اما پدر و مادرش او را پس از جستجو در بیمارستان پیدا کردند. وی هر بار كه زخم برمی داشت ، شراره های عشق در قلبش فروزانتر می گشت . دست به دامن دكترها می شد تا معالجه اش را تمام كنند تا به جبهه برگردد . آخرین باری كه به جبهه رفت، جای سالمی در بدنش یافت نمی شد. او با تنی پر درد و رنج ، اما روحی سرشار از عشق و ایمان ، بی صبرانه بسوی جبهه می شتافت. 🕊 در حین عملیّات كربلای 8 و در روز 24 فروردین 1366 (نیمه شعبان) خمپاره ای سرکش در كنار سنگر او فرود می آید. فریاد یكی از نیروها بلند می شود . احمد برای كمك به او از سنگر بیرون می آید که بناگاه گلوله ای در کنار او منفجر می شود و احمد را به خاک و خون می کشد. ... و اینگونه او به آرزوی خود رسیده و عروس شهادت را در آغوش می کشد🌷
🌹 خاکریز خاطرات (سفر کربلا) مهرماه سال ۱۳۶۳ که برای یک عملیات محدودبه منطقه‌ی سردشت در شمال غرب رفته بودیم. آن شبآقا مهدی خاطره‌ای از سفری که مخفیانه به کربلا رفته بود تعریف کرد و گفت: 《در حرم امام حسین علیه‌السلام تنه‌ام به یک عراقی خورد. حواسم نبود و به فارسی گفتم: «ببخشید.» تا متوجه این اشتباهم شدم فوری خودم را لا به لای جمعیت گم کردم و از آن مرد دور شدم.》 البته دقیق نمی‌دانم آیا در زمان فرمانده لشکری رفته بوده یا قبلاً که در واحد اطلاعات قرارگاه نصرت شناسایی می‌رفته است؛ چون نه او گفت، نه ما پرسیدیم. 🎤 راوی: سردار حاج احمد فتوحی و سردار حاج محمد میرجانی 📚 منبع: کتاب "نبردهای انقلابی"، ج۲، ص۵۵۵. 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
گفتید چہ دلگشاست افق در طلـوع صبح ... گفتیم ڪہ چهرۂ شما ز آن دلگشاتر است ... 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
💐 بویِ گل‌های بهشتی ز فضـا می‌آید عطرِ فـردوس هم آغوشِ صبا می‌آید... 🌈 ۱۰_سیدالشهداء (ع) 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/p/CcVIg8MMj8l/?utm_source=ig_web_copy_link
دفاع مقدس
💐 بویِ گل‌های بهشتی ز فضـا می‌آید عطرِ فـردوس
💠 از خاطرات شهید غلامرضا کیانپور 🌷 🔹 پیش از شروع عملیات والفجر ۸، به همراه برادر سیف الهی، از طرف رود اروند به سمت عراقی ها حرکت کردیم و پس از طی مسافت زیادی به منطقه ام الرصاص رسیدیم منطقه با سیم خاردار پوشیده شده بود که به سختی از آنها عبور کردیم. وقتی به نزدیکی عراقی ها رسیدیم آن ها خواب بودند، لذا در تاریکی شب مشغول کار شدیم که ناگهان یکی از عراقی ها ما را دید و بعد فریاد زد:《ایرانی،ایرانی》 ما در میان گل و لای مخفی شدیم. عراقی ها به سرعت پراکنده شدند و منطقه را تحت نظر گرفتند. چند بار آیه ی 《وجعلنا...》 را زمزمه کردم. حتی یکی از سربازان آنها از روی من عبور کرد اما متوجه چیزی نشد. با آرام شدن محیط برخاستیم و به شناسایی ادامه دادیم و در نهایت با اطلاعات زیاد به سنگر برگشتیم. ۱۰_سیدالشهداء (ع) ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/p/CcVKORqMBva/?utm_source=ig_web_copy_link
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خودتان را قوی کنید! 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع رزمندگان لشکر ثارالله (ع) — ۱۳۶۷/۵/۱۳ ⚪️ خودتان را قوی کنید! قوی از لحاظ روحی، از لحاظ معنوی، از لحاظ ایمان دژی از ایمان، ورع و تقوی بر روی روح پاک و دل منوّر خوتان بکشید که قابل نفوذ دشمن نباشد ➕ همراه با برشی از سخنان شهید رضا چراغی، فرمانده لشگر محمد رسول الله (ص) 🌴 دوران دفاع مقدس 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
💠 خودتان را قوی کنید! 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع رزمندگان لشکر ثارالله (ع) — ۱۳۶۷/۵/۱۳ ⚪️ خو
🕊شهادت اولین فرمانده لشگر در دوران دفاع مقدس🕊 🌷 ۲۵ فروردین‌ماه ۱۳۶۲ - سالروز شهادت رضا چراغی، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) - عـملیـات والفجر۱ - منطقه شرهانی 🌱 ولادت: ۱۳۳۶/۰۱/۰۱ ،ساوه — در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درسهایش موفق بود. او علاوه بر تحصیل ، به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقه مند بود و در مجالس مذهبی ، با شور و اشتیاق حضور می یافت. در جریانات انقلاب، حضور فعالی داشت. با آغاز ناآرامی ها در مناطق کُردنشین راهی غرب کشور شد و به جمع یاران حاج احمد متوسلیان در منطقه مریوان پیوست. با شکل گیری تیپ 27 به همراه متوسلیان و شهید همت به خوزستان رفت و در عملیات های مهم فتح المبین و بیت المقدس شرکت داشت. او در طی این چند سال مجاهدت و رشادت های فراوان از خود نشان داد و دشمن زبون به خاک مذلت نشاند. به دلیل شایستگی و لیاقت او، به فرماندهی لشگر 27 محمدرسول الله (ص) برگزیده شد و سرانجام در فروردین ۶۲ در عملیات والفجر یک پر کشید🕊🕊 —- رزمنده حاضر در میدان می گوید: «دشمن در ارتفاع 143_فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود، خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی و اکبر زجاجی به همراه سه نفر بسیجی سخت درگیر بودند و در حال شلیک آرپی جی و خمپاره 60. هر چه اصرار کردم که عقب برگردند، قبول نکردند. دشمن تصور می کرد که نیروهای زیادی روی ارتفاع است!! عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر بسیجی، پیکر غرقه به خون رضاچراغی را با برانکارد حمل می کنند🌷🌷
شهيد چراغي ، را استاد خود مي دانست . خصوصيات بارز اخلاق و رفتار نظامي او را الگوي خويش قرار داد و از همان اولين روزهاي حضورش درمريوان، با نشان دادن شجاعت و رشادت ، جوهر خويش را نمايان ساخت . با تشكيل تيپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) توسط حاج احمد، نيز از آن به بعد همراه تيپ ۲۷ در عمليات هاي مختلف شركت كرد. وي در طول حضور در كردستان و جنگ، مسئوليت هاي مختلفي بر عهده داشت. مدتي جانشين سپاه دزلي بود و زماني مسئول محور مريوان . از اواسط سال۱۳۶۰ تا اواخر تير ماه سال ۶۱ ، فرماندهي گردان حمزه (ع) را در عمليات فتح المبين و بيت المقدس بر عهده داشت . (https://t.me/Javid_Neshan)🌹سالروز شهادت شهید رضا چراغی🌹 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/p/CcVzJvUllvN/?utm_source=ig_web_copy_link
🌹شهید رضا چراغی اهل پارسايي، تقوا و ديانت بود و همواره نسبت به انجام واجبات و ترك محرمات تقيه خاص داشت، از دنيا و زخارف آن پرهيز مي‌نمود و اهل ريا و رياست نبود، وقتي او را به عنوان فرمانده لشگر معرفي كردند و از او خواستند به سپاه منطقه 10 تهران برود و حكم فرماندهي‌اش را بگيرد، گفت: خجالت مي‌كشم دنبال اين چيزها بروم عاشق شهادت بود- 11 بار مجروح شد و خودش گفته بود كه اگر خدا بخواهد، بار دوازدهم شهيد مي‌شوم و چنين هم شد در مسئوليت هايي كه به عهده مي‌گرفت، جدي و پر كار بود، نسبت به حفط بيت المال سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصي نمي‌كرد ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🔰 سفارش شهید: بايد سپاه آنچنان شود كه پاسداران بعنوان فريضه واجب خدمت نمايند، نه به عنوان شغل، چرا كه اين دو بازوی ولی فقيه سپاه و روحانيت شغلی ندارد و نبايد سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرتها از اين سپاه نو پا می ترسند، چرا كه برادر سپاهی به عنوان فريضه وارد سپاه مي‌گردد، نه حق مأموريت می خواهد نه فوق‌العاده بدی آب و هوا، بلكه هر كجا كه سختر باشد وارد می شود كه اجرش عظيم‌تر است. 🌴 گروه دفاع مقدس https://chat.whatsapp.com/FsFSIl2fA822R21bpnzjxD ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/p/CcVzJvUllvN/?utm_source=ig_web_copy_link
🌷 ۲۶ فروردین ۱۳۶۲ - سالروز شهادت حاج رمضانعلی خرمی، پدر شهید هادی خرمی 🔹عملیات والفجر یک -- فکه — بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه و پشت ▫️رزمنده گروهان شهادت — گردان انصار — لشکر ۲۷ 🌱 تولد: نیشابور-۱۳۱۳ — بازنشسته اداره راه و ترابری ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌹 شهید هادی خرمی، فرزند رمضانعلی 🌿 معاون دسته گروهان سیدالشهدا(ع) — گردان مالک اشتر — لشکر ۲۷ 🕊 شهادت: ۵ مرداد ۱۳۶۷ - پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش 🌱 تولد: تهران -۱۳۴۷ مزار: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۸ ، ردیف ۱۰۱ ، شماره ۳ - در کنار پدر شهیدش در راه خدا تن به خطر باید داد در مقدمِ انقلاب، سر باید داد آن شیرزنی که شوهرش گشت شهید می گفتد در این راه پسر باید داد 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌷 ۲۵ فروردین ماه ۱۳۶۵ — شب ولادت جانباز کربلا اباالفضل العباس(ع) نیروهای تخریب لشگر ده از زیر قرآن رد شدند و پای در میدان مین در منطقه گذاشتند، آنها در آن سوی خط مقدم، به منظور عدم نفوذ افراد دشمن به خاکریز نیروهای خودی، در تاریکی شب اقدام به مین گذاری می کردند که ناگهان در نزدیکی های صبح بر اثر انفجار یک مین قوی به شهادت رسیدند🕊🕊🕊 ا👇👇👇 🌷شهید مجید رضایی 🌹طلبه شهید حسین مسیبی 🌷شهید رحمان میرزازاده 🌹 شهید منصور احدی 🌷شهید توحید ملازمی 🌹شهید صاحب علی نباتی 🌷شهید غلامرضا زند 🔴 شهادت این هفت تن، بهار رزمندگان تخریب را مبدل به پائیز نمود. 🌈 چند روز بعد، رویای صادقه ای در آستانه نیمه شعبان فضا را عوض کرد. یکی از رزمندگان در عالم رؤیا این هفت شهید را شادمان و مسرور در کنار یکدیگر دید، مانند جمعی باصفا که متنعم اند از الطاف الهی ... 🌈 🌿 از آن پس، این جمع شهدا را "هفت تن آل صفا" نامیدند! 🌱طوبی لَهُم وَ حُسنُ مَآب 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
🌷 ۲۵ فروردین ماه ۱۳۶۵ — شب ولادت جانباز کربلا اباالفضل العباس(ع) نیروهای تخریب لشگر ده از زیر قرآن
♥️آن شب میان عاشقان شوری دگر بود 🌺از اتفاقی تازه قلب شب خبر بود ♥️مرغان عاشق زین قفس پرواز کردند 🌺پرواز را تا بیکران آغاز کردند ♥️از دخمه تاریک دنیا پر گرفتند 🌺راه دیار دوست را از سر گرفتند ♥️رفتند تا اوج فلک، تا چشمه نور 🌺رفتند تا سینای عشق و وادی طور ♥️رفتند آنجایی که کوی آشناییست 🌺آنجا که ماوای شهیدان خداییست ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🕊🕊 وقتی هفت مرغ عاشق در وسط میدان مین پر کشیدند🕊🕊 —به روایتِ: شهید چاردولی 👇 ✍️ شب ولادت قمر بنی هاشم(ع) بود… ما در خط پدافندی فاو بودیم و بچه‌های تخریب رفته بودند برای مین‌گذاری خط دشمن که یکدفعه صدای انفجار شدیدی بلند شد! با خود گفتم: “حتما طبق معمول، موشکی از طرف دشمن شلیک شده” اما نه! نتوانستم خودم را گول بزنم! دلشوره؛ همۀ وجودم را گرفت… خودم را به فرمانده خط رساندم و گفتم: «نگران بچه‌های تخریبم. صدا از میدان مین آمد. می‌روم ببینم چه خبر است…» راه افتادم… خودم را به میدان مین رساندم. صدایی نمی‌آمد. یک یک بچه‌ها را صدا زدم ولی جوابی نشنیدم. یک لحظه دلم به کربلا رفت… یاد حضرت زینب(س) افتادم که به گودال قتلگاه رفته بود و صدا می‌زد “برادر کجایی؟” از یک طرف هم نگران بودم گرفتار گشتی‌های دشمن شوم. بدنم یخ کرده و لرز همۀ وجودم را فراگرفته بود. وارد میدان مین شدم و در مسیری که بچه‌ها مین کاشته بودند شروع کردم به دویدن. هوا هنوز روشن نشده بود و بوی باروت ناشی از انفجار به مشام می رسید همین طور که می‌دویدم، داخل یک چاله افتادم. همان وقت، دشمن منور زد. در زیر نور منور، بدن متلاشی شده‌ای را دیدم. جلوتر رفتم و نگاه کردم، بدن برادر زند بود. شروع کردم به گشتن… چند قدم جلوتر پیکر مسیبی و مجید رضایی را دیدم. انتهای نوار مین، بدنی افتاده بود که از کمر به پایین را نداشت و کاملا با گل آغشته شده بود. به سمتش رفتم و با زحمت به پشت برگرداندمش. صورتش کاملا متلاشی شده بود. باز به جستجو ادامه دادم… از هفت نفر بچه‌های تخریب، چهار تن را پیدا کرده بودم ولی از سه نفر اثری نبود: میرزازاده، احدی و ملازمی مسیری را که رفته بودم، برگشتم. کنار بدن شهید زند رسیدم و داخل چاله انفجار شدم. دو تا پای قطع شده و مقداری گوشت و پوست که در اطراف محل انفجار پراکنده شده بود، خبر از انفجاری مهیب و متلاشی شدن بدن بچه ها می‌داد. کاری از دستم بر نمی‌آمد. با احتیاط از میدان مین خارج شدم و خودم را به پشت خاکریز خط مقدم رساندم. خبر شهادت بچه های تخریب را دادم و با کمک دوستان، ابدان مطهر بچه‌ها را به عقب انتقال دادیم. 🌈شهیدان رحمان میرزازاده، منصور احدی، توحید ملازمی، صاحب علی نباتی و مجید رضایی در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرمیدند. شهید غلامرضا زند به گلزار شهدای سعید آباد شهریار رفت و طلبه شهید حسین مسیبی مهمان گلزار شهدای مراغه شد. 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
🌷 ۲۵ فروردین ۱۳۶۶ — سالروز شهادت طلبه بسیجی، عبدالرحمن حیدری متولد روستای خمه سفلا از توابع لیگودرز ، ۱۳۴۹، — پدرش کارگر بود. در نوجوانی به جبهه رفت و در فروردین ۶۶ در عملیات فتح ۵ در استان سلیمانیه عراق به شهادت رسید ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 عملیات فتح ۵ در سلیمانیه عراق‌ در ۲۵ فروردین ۶۶ توسط نیروهای‌ تحت‌ امر قرارگاه‌ رمضان و گروه‌ هایی از معارضان‌ کرد عراق انجام شد رزمندگان با عبور از کوهستان های صعب العبور، با غافلگیری، توانستند دشمن را مورد تهاجم قرار داده، تعدادی پایگاه و مقر ارتش عراق و نیز چندین ارتفاع حساس و از جمله دکل تلویزیون شهر سلیمانیه را که از آنجا اخبار کذب و تبلیغات دروغ علیه ایران پخش می شد را منهدم سازند. هجوم به مواضع دشمن در عمق خاک عراق موجب وحشت آنها شد. در این عملیات، علاوه بر کشته و مجروح شدن شمار زیادی از بعثیون، غنائم قابل توجهی نیز نصیب نیروهای ما شد 🌷در این عملیات پیروزمند، ارتفاعات برفگیر و سفیدپوش منطقه با خون تعدادی از جوانان وطن گلگون شد، از جمله شهید رحمان حیدری و سردار شهید علی اصغر شبانی، نیروی مخلص سپاه ۵ 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس"👇👇 https://www.instagram.com/defaemoqadas/
دفاع مقدس
🌷 ۲۵ فروردین ۱۳۶۶ — سالروز شهادت طلبه بسیجی، عبدالرحمن حیدری متولد روستای خمه سفلا از توابع لیگودرز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دلتنگی های مادر شهید💕 در فراق طلبه شهید عبدالرحمن (رحمن) حیدری 🌿 مادری که جوان ۱۷ - ۱۶ ساله اش را فرستاده برای جنگ با دشمن کافر . . . آن هم در داخل عمق خاک دشمن 🔴 ... و حالا مقایسه کنیم با روزگار فعلی — خانواده، پسر دبیرستانی خود را با سرویس یا وسیله نقلیه خودشان به مدرسه می رسانند و از آن طرف او را بر می گردانند‼️ 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk 💠 برای حمایت از فعالیت گروه ، پیج زیر را دنبال کنید👇👇👇 https://www.instagram.com/p/CcXy_mHFOBy/?utm_source=ig_web_copy_link
💠 نظر تخصصی آقا در بارۀ یک عکس! 🔹 غروب پنج‌شنبه 6 اسفند 1377 بر ای جلسه‌ای، نماز خدمت حضرت آقا رسیدیم. نماز را که در محیطی باصفا خواندیم، آقا روی همان سجاده برگشت رو به ما، دور هم نشستیم به صحبت و صفا. از هر دری سخنی آمد. دو سه ساعتی به بحث و صحبت و بهره‌گیری از بیانات و نظرات بسیار ارزشمند مقام معظم رهبری در زمینۀ فرهنگ و کار فرهنگی بخصوص در عرصۀ دفاع مقدس گذشت. پس از پایان جلسه، چندتایی عکس را که عاشورای سال 74 از مراسم عاشورا در شهر نبطیه جنوب لبنان گرفته بودم، همچنین تعدادی عکس از عملیات تفحص و کشف پیکر مطهر شهدا در فکه را خدمت آقا نشان دادم. آقا عکس‌ها را در دست گرفتند و دربارۀ هرکدام نظرات جالبی دادند. یکی از عکس‌ها که نظر آقا را جلب کرد، دختر کوچک لبنانی بود که قاب عکس شهیدی در دست داشت و با چشمانی معصوم نگاه می‌کرد. آقا از عکس خوشش آمد و از زیبایی آن تعریف کرد، ولی به ماشین درب و داغانی که در پس‌زمینۀ عکس به‌چشم می‌خورد، اشاره کرده و فرمودند: - عکس بسیار زیبایی است، ولی این ماشین زیبایی این عکس را خراب کرده! در جواب ایشان گفتم: - ببخشید آقا، من عادت ندارم سوژۀ عکس‌هایم را بچینم. یعنی عادت ندارم به سوژه بگویم بیا این طرف، یا این جا را نگاه کن و ژست بگیر تا من عکس بگیرم. اون هم یک دختر بچه. آقا با تعجب نگاهی به من انداختند و فرمودند: - سوژه رو نمی‌تونی جابجا کنی، خب زاویه‌ات رو عوض می‌کردی، جای خودت رو تغییر می‌دادی بعد عکس می‌گرفتی! هیچی نداشتم بگویم! دیدم واقعا درست است. مشکل از من بود که زاویه و جای خود را تغییر ندادم. چون آن ماشین را که نمی‌شد جابجا کرد، پس من باید نگاهم را جابجا می‌کردم و از زاویه‌ای دیگر عکس می‌گرفتم که آن ماشین در تصویر نباشد! (حمبد داودآبادی) 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس" https://www.instagram.com/defaemoqadas/ 📷 عکس مورد نظر👇👇
خواستم از عطش روزه بگویم امّا از لبِ تشنه‌ شان ؛ احساسِ خجالت کردم ... خرداد ۱۳۶۷ ؛ قتلگاه شلمچه لحظات آخر عملیات بیت المقدس۷ تشنگان در منطقه جا ماندند ... 💦💦 ۱۳۶۷ ۷ 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس" https://www.instagram.com/p/CcX4FvRsQ0a/?utm_source=ig_web_copy_link
خواهی که در این ماه شود حق ز تو راضی با هر نفس روزه دعا بهر فرج کن ... 🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲 🌷 ۸ ۲۷ (عج) 🌴 گروه دفاع مقدس ۶ https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ✅ پیج "دفاع مقدس" https://www.instagram.com/p/CcX55iJMNBn/?utm_source=ig_web_copy_link
هدایت شده از پایداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | روایت شنیدنی حاج قاسم از رزمنده‌ای که به شکل عجیبی به آرزوی خودش رسید 🔸رزمنده‌ ایرانی که با لباس و پلاک عراقی در کربلا دفن شد! ⚪️ گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/B59Qj87klLi3tPYK8DdrHP