🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💠 خاطرات دختر شینا💠
🌸🍃دختر شینا
💠خاطرات همسر
#شهیدحاج_ستارابراهیمی
به قلم بهناز ضرابی زاده
#فصل_نوزدهم_۳
🌷🌱•| @Dehghan_amiri20
خوشا آنانکه با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند
#شبــــتون_بخیر
#عاقبتون_شهدایی
#التماس_دعاےفرج
💠 @Dehghan_amiri20💠
🌸🍃سلام حضرت #عشق
#امام_زمان_مهربانم
ای وعده ی خدا ز چه تأخیر کرده ای؟
دیکر برای آمدنت دیر کرده ای
در اشتیاق پیرهنت سالیان سال
یعقوب چشم های مرا پیر کرده ای
خورشید اهل بیت، طلوعی دوباره کن
عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
قابل نبوده ام به حسابم بیاوری
در بی تفاوتی همه گیر کرده ای
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠 @Dehghan_amiri20 💠
📜☀️ #حدیث_روز
❤️🍃وپیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم :
ایمان صبر است وبخشش.
📚🌱نهج الفصاحه،ص۴۱۶
💌💫 @Dehghan_amiri20
❤️🍃اینجا #عرش است یا فرش؟
لباس ها خاڪے
اما روحشان همه افلاڪے
آرے ، این تسبیح گویان
#فرشتگانند
ڪہ درقاب زمین ایستاده اند..
💌✨ @Dehghan_amiri20
💫🌸جنازه ام را نبرید....!
پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه، نگهبان سردخانه میگفت: یکیشان آمد به خوابم و گفت: جنازهی من رو فعلاً تحویل خانوادهام ندید، از خواب بیدار شدم، هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه، فردا قرار بود جنازهها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم، دوباره همون جمله رو بهم گفت، اینبار فوراً اسمشو پرسیدم، گفت: امیرناصر سلیمانی، از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازهها، روی سینه یکیشان نوشته بود: شهید امیر ناصر سلیمانی
بعدها متوجه شدم در اون تاریخ، خانوادهاش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره.
#شهیدامیرناصرسلیمانی🕊
#ظرافتهاےروحےشهدا
🌷🌿★| @Dehghan_amiri20
🕊🥀استکبارستیزےدربیان شهدا
« امروز تمام مزدوران و طاغوتیان
به مقابله با انقلاباسلامى پرداختهاند
در رأسِ آن به تعبـیر امــام ،
شیطان بـزرگ آمریـکا و به دنبال او
تمــامى وابستـگان دیگــرش ...
پس از خـدا غافـل نشـوید ،
که پشیمانى سودى ندارد و ما بایـد
به تعبیر امـام تکلیـف را عمـل کنیم
اگر توانستیم پیــروز مىشویم و
اگر کشته هم بشویم شهیـد هستیم
و این نیز خود پیــروزى است.»
#کلام_شهید
#سردارشهیدمحسن_وزوایی
💜🌸|• @Dehghan_amiri20
🌹🍃بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ🍃🌹
📚✨شبِ میلاد...
آخرین باری که هیئت اومد، شب میلاد حضرت علی اکبر(علیهالسلام)، یازده شعبان بود. یه حال عجیبی داشت. خوندنش برای حضرت علی اکبر(ع) که تموم شد، شروع کرد برای حضرت صاحب الزمان(عج) خوند و گفت:« چند روز دیگه میلاد امام زمانه، شاید اون موقع بینتون نباشم.» برای همین الان براتون مولودی خوندم.
خودش هم فهمیده بود آخرین باریه که هیئت میاد.
#خاطرات_شهید_سیدمجتبی_علمدار🌈
#کمی_با_شهدا🥀🕊
🌼🍂•| @dehghan_amiri20