🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌹🍃ظرافتهای اخلاقی شهدا
نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی میکردیم. به محسن که تازه از راه رسیده بود، گفتم: «مادر جان! نانوایی بسته بود؛ میری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟»
گفت: «بله، چرا که نه؟» بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.
پرسیدم: «چرا با موتور نمیری؟» گفت: «پیاده میرم. موتور مال خودم نیست؛ بیت الماله».
#شهیدمحسن_احمدزاده
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺