🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊ظرافتهای اخلاقی شهدا
ما طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای کلاهدوزطبقه بالا،هیچوقت متوجه ورود وخروج ایشان نشدم.یه شب اتفاقی دروباز کردم،دیدم آقای کلاهدوز پوتین هاش رو درآورده،توی دستش گرفته واز پله ها میره بالا،طوری رفت وآ مدمی کرد که مزاحم همسایه ها نشه،صبحها هم چون زود می رفت بیرون،ماشینش رو خاموش تا سر کوچه هل میداد واونجا روشن میکرد تا برای همسایه ها مزاحمت ایجاد نشه....
#شهیدیوسف_کلاهدوز
🌹 @Dehghan_amiri20 🌹
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💠✨اخلاق ناب فرماندهی✨💠
قاطعیت داشت،درعین حال با بچه ها هم دوست بود.یک روز آمد به غذا خوری برای صف غذا.بچه ها با دیدن او راه باز کردند.همه دلشان می خواست او برود وزودترغذا بگیرد،ولی نرفت.
وقتی اصرار کردند،ناراحت شد وگفت که از تفاوت قائل شدن خوشش نمی آید،چون دیگران هم در صف ایستاده اند اوهم باید ته صف بایست تا نوبتش برسد.
#شهیدیوسف_کلاهدوز
#فرماندهےازآن_توست_یاحسین
#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا
💦 @Dehghan_amiri20 💦
🌺✨من پشیمانم✨🌺
خانه ما وآنها روبروی هم بود یک روز ناهار آنجا میخوردیم ویک روز اینجا.آن روز نوبت خانه ما بود.موقع ناهار دیدم خانمش تنها اومده؛همیشه با هم می آمدند.پرسیدم :«چی شده؟» چیزی نگفت، فهمیدیم که حتما با یوسف حرفش شده است. بعد دیدم در می زنند.یوسف بود.روی یه کاغذ بزرگ نوشته بود« من پشیمانم » وگرفته بود جلوی سینه اش.همه تا اورا دیدند زدند زیرخنده.خانمش هم خندید وجو خانه عوض شد.
#شهیدیوسف_کلاهدوز
#منش_وشیوه_همسردارےشهدا
#دونیمه_سیب
⚫️ @Dehghan_amiri20 ⚫️