🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍀🌸اخلاق ناب فرماندهے🌸🍀
سرمای شدیدی خورده بود احساس می کردم به زور روی پاهایش ایستاده است. من مسئول تدارکات لشکر بودم. با خودم گفتم خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همین کار را هم کردم با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم یک سوپ ساده و مختصر درست کردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟
گفتم: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی فرمانده لشکر هستی، شما که سرحال باشی، یعنی لشکر سرحاله!
گفت: این حرفا چیه می زنی فاضل؟ من سوالم اینه که چرا بین من و بقیه نیروها فرق گذاشتی؟ توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست میکنی؟
گفتم: خوب نه حاجی!
گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو میخورم که بقیه نیروها خوردن.
#سردارشهیداحمدکاظمے
#فرماندهےازآن_توست_یاحسین
#فاصله_اےکه_شهداداریم
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
💠✨هروقت بگن بیا برو آماده ام
تازه یه تصادف سخت کرده بود و شده بود سوژه اون روزها، پشت کمرش کشیده شده بود روی آسفالت خیابان و از اصطکاک کمرش سوخته بود و نمیتونست کمرش رو خم کنه برای همین اگر هوس آب می کرد باید یکی اینطوری آبش میداد که هم آبش میدادیم و هم حسابی سر به سرش میذاشتیم. تو همون ایام بود که بهش گفتم واقعا این دفعه داشتی میمردیا، دست تو جیبش کرد و کیف پولش رو درآورد یه کاغذ درآورد گفت: این وصیت ناممه هر وقت بگن بیا برو، آمادم !!
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#ظرافتهاےروحےشهدا
#فاصله_اےکه_شهداداریم