✍️بپر بپر
☘️ مدتی بود که شکوفه خانم را ندیده و دلتنگش شده بود.
چادر گُلدار تیره اش را از سر چوب لباسی برداشت تا به همسایه اش سر بزند. همان پشت در صدای شکوفه خانم را شنید که پسرش سامان را دعوا میکرد! زنگ را زد و منتظر ماند تا در را باز کند. صدای کش کش دمپایی شکوفه خانم را، از داخل حیاط شنید که برای باز کردن در میآمد. در را باز کرد. بعد از سلام و خوش آمدگویی وارد خانه شد.
🌸 سامان گوشه دیوار اتاق، کز کرده و زانوهایش را به بغل گرفته بود.
چشمانش پُر از ترس و رَدی از نَم اشکهای ریخته شده، درون آنها دیده میشد.
سرش را روی پاهایش گذاشت و همان جا خوابش برد.
☘️ ماجرا را از شکوفه خانم پرسید.
او هم که منتظر چنین سؤالی بود با ناراحتی گفت: « میبینی تورو خدا یِدَقِّه نمیشه با بچّه تنهاش گذاشت. » و اشاره کرد به سامان.
به شکوفه خانم دلداری داد و گفت:
« این قد خودخوری نکن مگه چی شده؟»
ابروهای شکوفه خانم درهم رفت و ادامه داد:
« رفتم آشپزخونه مشغول آشپزی . گفتم حواست به بچه باشه!»
صورت شکوفه خانم هنوز برافروخته و تُن صدایش بالا بود.
ادامه داد: « صدای خنده هر دوتاشون به گوشم میرسید که یدفعه صدای گریه حلما بلند شد. با عجله به طرف اتاق دویدم. دیدم سامان اُفتاده رو بچه »
شکوفه خانم بلند شد و آهسته سامان را روی بالش کنار دیوار خواباند . با حالت تأسف گفت:
« آقاااا در حال بپر بپر روی تختی بود که بچه رو خوابونده بودم، یدفعه تعادلش بهم میخوره و رو بچه می اُفته. »
به او میگوید: « عزیزم آروم باش! خداروشکر بچه چیزیش نشده. »
☘️ دستی به موهای خرمایی اش کشید و با انگشتان دستش به طرف بالا شانه کرد. سرش را پایین انداخت و گفت:
« حالا که فکر میکنم میبینم همش تقصیر خودم بود. آخه اونم بچه هست. نمیبایست تنهاشون میذاشتم. »
به سامان نگاهی میکند و ادامه میدهد:
« چقد طفلکو دعوا کردم. »
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
#تولیدی
#ماهی_قرمز
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
🌸سلام و صلوات خدا بر تو ای همه هستی مان
آقاجان فدایتان شوم. دلم برایتان عجیب تنگ شده، عجیب!
☘برای ظهورت باید قیام کنم، قیام بر علیه نفسم، قیام بر علیه گناهانم، قیام بر علیه سرکشی هایم، قیام بر علیه خود خودم...
🌺سلام سرورم، سلام تاج سرم، سلام تمام هستیم، سلام امام زمانم،
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
☘🌸☘🌸☘🌸☘
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
☘اَعوذُبِاللّهِ مِنَ الشِّیْطانِ الرَّجیمْ☘
﷽
🍃عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛
🌸چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید،
حال آن که خیرِ شما در آن است.
و یا چیزی را دوست داشته باشید،
حال آنکه شرِّ شما در آن است.
و #خدا میداند، و شما نمیدانید.
📖#بقره_216
خداجون
هرچی به صلاحمونه
برامون رقم بزن
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#قرآن_کریم
#کتاب_نور
#درس_زندگی
امام_زمان1.mp3
10.13M
❤️دِـــــلـــــتَـــــنـــــگِـــــﮰإر❤️
کُجاییعَزیزَم؟؟!
قَرارِبیقَراریهای
قَلبِعاشِقِ مَن....😔
#باصدای🎤
میلادکریمی(متین)
#تنظیم🎧
میلادعمرانی
#میکسمستر🎼
علی رامی
📌آیدی اینستاگرام:
@milad_karimi1385
دهڪده مثبت
❤️دِـــــلـــــتَـــــنـــــگِـــــﮰإر❤️ کُجاییعَزیزَم؟؟! قَرارِبیقَراریهای قَلبِعاشِقِ مَن.
✨✨
#دلتنگ_یار
یه دنیا رو تصور کن که بوی یاسمن میده
چشات هر جا رو می بینه هوای عشق پیچیده
می خوام مرهم بذاری رو قلبم
چلچراغ خونه ی ویرونه ی دنیا
خیلی وقته یادمون رفته که شاید
جمعه ی بعدی بیاد مهمون دنیا
کجایی عزیزم قرار بی قراری های قلب عاشق من
نباشی مریضم بهار دلخوشی های هوای سابق من
#اللهم_ارنی_الطلعه_الرشیده
با طوفانی که توی راهه سکوت صبرتو وا کن
روزای سرد و تاریکی با نورت غرق گرما کن
صاف و ساده قلبمو رو دست گرفتم
بسپرم دستت امانت باشه آقا
من دلم می خواد ظهورت تو کتابا
آخرین برگ حکایت باشه آقا
سلام ای شمیم دعای نیمه شب های قنوت مادر من
سلام ای نسیم روز تنهایی امید آخر من
کجایی عزیزم قرار بی قراری های قلب عاشق من
نباشی مریضم بهار دلخوشی های هوای سابق من
#اللهم_ارنی_الطلعه_الرشیده
#أللَّھُـمَ_عجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْـفَـرَج
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
✨✨
✍ربیع
🌙ای ماه ربیع ! خوشا به سعادتت که
نامت را بهار گذاشتهاند.
💥براستی مگر جز تو بهارِ دیگری هست؟
پیامبر با قدومش تو را ربیع کرد.
💫 او که نور و آسمانی هست، به دنیای خاکی شکوه و آبرو بخشید.
و زینت بخش تو شد ای ماه شادی اهل بیت(علیهم السلام)
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#عکسنوشته_حسنا
✍️باند تبهکاران
☘کامران در حالی که ناخن دستهایش را می جوید به میز روبرویش خیره شد، به همان عکسهایی که برایش ارسال کرده بودند. دست و پایش لرزید و کاسه چشمانش مثل خون قرمز شد. صدای خس خس نفس های به شماره افتاده اش شنیده میشد. آن گروه تبهکار اسناد طبقه بندی شده مهم و حیاتی سازمان اداره کل بودجه کشور را از کامران خواستهاند. تهدید کردند در صورتی که تن به خواسته آنها ندهد، اسناد رشوهخواری او را در فضای مجازی پخش میکنند. کامران به فکر فرو رفت: « عکسها و فیلمها را چه کسی گرفته و دست آنها چه میکند؟! »
✨آبروی چندسالهاش در خطر بود. از صحبتهای سردسته آن گروه متوجه میشود یک باند بینالمللی و خطرناک هستند و با کسی شوخی ندارند.
🍃پسرش وارد خانه شد . برای رهایی از ترس و تنهایی، فکر و خیال تصمیم گرفت با پسرش صحبت کند. روی مبل کنار داوود نشست.
نگاهی به ساعت چرمی پشت دستش میکند. فقط دو ساعت به پایان مهلتش مانده بود. تپش قلبش بالا رفت. دوباره دلهره به جانش ریخته شده بود . چارهای نداشت باید با یکی حرف میزد تا کمی آرام شود و شاید راهی پیدا کند.
🌺خجالت میکشید از اینکه داوود بفهمد پدرش با تصویری که از او ساخته فرسنگها فاصله دارد. دل یک دل کرد. ماجرا را به او گفت.
🌸داوود با شنیدن ماجرا چیزی به روی خود نیاورد و گفت: «بابا نگران نباش. برادر دوستم جایی کار میکنه که با همین گروهها سروکار داره. بهش میگم کمکمون کنه. »
☘کامران با نگرانی به او گفت : «میترسم بلایی سر تو و مامانت بیارن. »
🌺داوود لبخند زد : «نه بابا مگه شهر هرته ! » آرامش داوود به او هم منتقل شد. داوود بعد از تماس با برادر دوستش ، او با یک تیم حرفهای به خانه شان آمد و اسناد جعلی را به او داد تا به تبهکاران بدهد.
🍃میان ساختمان سیاه و نیمه مخروبه بیرون شهر، تبهکاران را ملاقات کرد. سردسته تبهکاران نگاهی به اوراق انداخت. اسناد به صورت حرفهای جعل شده و با اصل آن مو نمیزدند. پلیس ساختمان را به محاصره در آورد و از پشت سر، محافظانِ باند تبهکار را غافلگیر کردند. وارد ساختمانِ نیمهکاره شدند. فرمانده اعلام کرد :« شما در محاصرهاید، راه فراری ندارین بدون هیچ مقاومتی اسلحههای خودتون رو زمین بذارید و تسلیم شید.»
🌸سردسته تبهکاران اسلحهاش را به سمت کامران نشانه گرفت؛ اما از پشت سر توسط یکی از مأموران نقش زمین شد.
☘با دستگیری سردسته ، بقیه گروه خود را تسلیم کردند. کامران از ساختمان مخروبه خارج شد، باورش نمیشد که زنده است. با دیدن داوود در آنجا اشک در چشمانش حلقه زد. او را در آغوش گرفت.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#ارتباط_با_والدین
#داستانک
#تولیدی
#ماهی_قرمز
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌸سلام و صلوات خدا بر تو ای محبوب خدا
☘آقاجان دنیا بی تو چه سرد و تاریک هست. بی نور و بی برکت...
بود و نبودت در زندگی هایمان چه احساس میشود.
🌺مولاجان بابی انت و اُمّی؛ پدر و مادرم فدایت، خودم و همه زندگیم فدایت.
🌿ببخش سنگ بزرگ سر راهت شده ام . ببخش مانع ظهورت شده ام. ببخش فقط حرف شده ام.
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
☘🌸☘🌸☘🌸☘
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
#تلنگر...🌿
اگه شد،که شد
ولی اگه نشد
حتما یه فکر بهتری
خدا برات داره ...
#صبر_داشته_باش_و_به_خدا_اعتماد_کن
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#توکل
#صبر
🏴🏴🏴
▪️همپای خطر همسفر زینب بود
▪️همراز نماز سحر زینب بود
▪️یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل
▪️پروانه صفت دور و بر زینب بود
🥀 پنجم ربیع الاول سالروز وفات حضرت سکینه(سلام الله علیها) تسلیت باد 🥀
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#مناسبتی
#بنت_الحسین علیهماالسلام
#حضرت_سکینه
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌺سلام و صلوات خدا بر تو ای وعد الله
سلام آقاجان، صبحتان به خیر.
مولاجان هر صبح که دعای عهد میخوانم با خود میگویم:
⛅️ مرا عهدیست با جانان
دستمان را بگیر تا حواسمان باشد به عهد هر صبحمان با تو ای جانان
📖 اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً
خدایا! در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، برای آن حضرت بر عهدهام، عهد و پیمان و بیعت تجدید میکنم که از آن، رو نگردانم و هیچگاه دست برندارم.
🔆 فرازی از #دعای_عهد
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
☘🌸☘🌸☘🌸☘
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
•
| تجربـه کردم 🕊
#خدا به اونی کـه بیادعاتـره، نزدیکتره
یـاٰحبیبــالبـاٰکیـن🌱
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست ؛ #صوت_مهدوی
📝 «بیقرار»
🔅 ظهور وقتیه که امام زمان صدا بزنه خدایا! اینا دیگه طاقت ندارند...
👤 استاد #پناهیان
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/iOX0l
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
❤️🌿
برای مسخره کردنم گفت :
اون خدایی که مثلا عاشقته ،برات چکار کرده ؟؟برات ماشین خریده ،خونه چطور ؟؟
اصلا یه شاخه گل بهت هدیه داده ؟؟؟
لبخند زدم و گفتم:
اون اینقدر عاشقم بود که عشق خودش و ائمه اش رو توی دلم کاشته....
در ضمن تو خیلی خوب باشی
عشقت بهت میگه فرشته ...
اما ! دلبر من به همه فرشته ها گفت بهم سجده کنن.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#خدا
#سجده
#فرشته_ها
✍اسباب بازی
🗾 روی پله، ابتدای شبستان مسجد نشست. دستانِ سردش را بین پاهایش گذاشت تا گرم شوند. کلاه بافتنی را از سرش برداشت و به کنارش پرت کرد. مادر ابتدای بازار به او گفت : « حامد حواست باشه گُم نشی، بازار شلوغه »
امّا پسر بازیگوشی چون حامد، مگر میتوانست آرام بگیرد. مخصوصاً وقتی به مغازه اسباب بازی فروشی میرسید، تمام هوش و حواسش به سمت آنجا میرفت.
🌸مادر کنار مغازه اسباب فروشی ایستاد. داخل مغازه کناری آن شد. حامد از خوشحالی بال درآورد و به سوی اسباب بازیها رفت. در خیال خود، هر لحظه با یکی از آنها بازی میکرد. بعد از مدتی که حواسش جمع شد، دیگر اثری از مادر ندید.
نگرانی به دلش چنگ زد. پسر غُدی بود و نمیگذاشت دیگران اشک چشمانش را ببینند.
فکری به ذهنش رسید. مادرش گفته بود بعد از خرید، برای خواندن نمازِ ظهر، به مسجد کنار بازار میرویم.
🌱صدای اذان به گوشش رسید، با این فکر که مادر الان به مسجد میآید و او را دعوا میکند، لب هایش را ورچید و غصّه خورد. چند مرتبه طول بازار را راه رفت و پاهایش درد میکرد.
🌺صدای چند زن که در حال آرام کردن یکی بودند، به گوشش رسید. سرش را بالا گرفت. مادرش را در حال ناله کردن و اشک ریختن دید.
از روی پله برخاست تا به سمت مادر رود، یکدفعه از ترس دعواشدن پاهایش سست شد و بی حرکت سر جایش ماند.
☘ همزمان نگاه مادر به او اُفتاد، نگاه او هم به نگاه مادر گره خورد. اخمهایِ مادر درهم شد و به سمتش پا تند کرد. دستش را برای کتک زدن بالا بُرد؛ ولی در همان لحظه به یاد مهربانیِ فاطمه خانم همسایه دیوار به دیوارشان ، با فرزندانش اُفتاد.
دستهایی که به طرف بالا آمد تا کتکی باشد بر جان نحیف پسرش، مثل بال دو کبوتر از هم باز شدند. حامد قطره اشکی که از گوشه چشمش، بیرون آمده بود را با پشت آستین خود پاک کرد. خودش را در بغل مادر رها کرد. « مامان من و ببخش، قول میدم دیگه به حرفت گوش کنم. »
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
#تولیدی
#ماهی_قرمز
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگي
بعد از هر اشتباه میتونی جبران کنی و با قدرت بیشتری ادامه بدی و یا به خودت لعنت بفرستی بندازی گردن دیگران و حسرت بخوری و یا
استعفا بدی وادامه کار را رها کنی.
انتخاب با خودته.
وقتی هزار بار شکست خوردی واسه بار هزارو یکم پاشو و بگو من تسلیم نمیشم، این شکست من نبوده، شکست راهی بوده که انتخاب کردم، حالا یه راه دیگه انتخاب میکنم.
از نو برنامه ریزی میکنم و مصمم به سمت هدفم میرم.
پس پاشو و واسه اهدافت بجنگ.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
سلام و صلوات خدا بر تو ای بهار عالمین
☘السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام
سلام بر بهار عالميان و خرّمی روزگاران
«السَّلامُ عَلَيکَ يا مولای یا بَقيَّةَ اللَّهِ»
🌺 آقا جان! من کمترین را بپذیر
می دانم که بدی کرده ام با تمام بدیهایم دوستتان دارم. فدایتان شوم این محبت را خودتان در دل من گذاشتی، این محبت را از من نگیر و ادامه داشته باشد.
مولاجان خودتان دعا کنید که به سوی خوبیها برگردم و گناه نکنم.
💟«یا وصیّ الحسن و الخلف الحجّة أیّها القائم المنتظر المهدی یابن رسولاللّه
یا حجّة اللّه علی خلقه، یاسیّدنا و مولانا
إنّا توجّهنا و استشفعنا وتوسّلنا بک الی اللّه و قدّمناک بین یدی حاجاتنا
یا وجیهاً عنداللّه اشفع لناعنداللّه»
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
☘🌸☘🌸☘🌸☘
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#ماهی_قرمز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مهم ترین راه رسیدن به اینکه تمام زندگی انسان آهنگ امام بگیرد چیست؟
🔵 چگونه به مقام محبت برسم؟
🌕 چگونه میتوانم آنچه مانع بین من و امام زمان است را بردارم؟
🎙#استاد_میرباقری
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#مقام_محبت
#مقام_رسیدن
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
⚫️ آجرک الله یا صاحبالزمان
▪️پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
▪️پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
▪️ لحظههای آخر است، حال امام خوش نیست، دل نگران فرزند است. امشب رسالتِ تمامِ انبیا و اولیا به آخرین وارثِ زمین سپرده میشود.
از امشب او باید بارِ تمام عالَم را به تنهایی به دوش بکشد.
🔘 شهادت امام حسن عسکری و نشستن گرد یتیمی بر چهره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را به وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه و همه منتظران تسلیت عرض میکنیم.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سامراء.... دقایقی پیش
💔آغاز یتیمی مولای غریبمان
🏴مولا جان تسلیت🏴
#شهادت_امام_حسنعسکریعلیهالسلام
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
🏴🏴🏴🏴🏴
✍سامرا میگرید
▪️سامرا دلتنگ مولای عالمین است.
بغض دارد و چشمانش خون میگرید.
▪️داغ بزرگی بر قلب حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه نشسته، اشکهای نرجس خاتون و ضجههای خفه شده در گلوی حکیمه خاتون در سکوت خانه میپیچد.
▪️نخلهای بلند با سرهای خمیده شاهد سوختن قلب آل الله هستند. دستهایشان را رو به سوی آسمان گرفته و نوحه سرایی میکنند.
▪️نسیم، دستهای خود را به صورت کوچکترین امام روی زمین میرساند تا اشکهای عزیز فاطمه را توتیای چشمان سوزناکش کند.
▪️شیعیان بیتاب دیدن امام هستند تا عرض تسلیت گویند؛ ولی دشمنان خدا مانع دیدارند. نبض عالم هستی به دستان ولایی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه سپرده شده است تا روزی با ظهورش انتقام خون آباء و اجداد طاهرینش را بگیرد.
🏴أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🏴
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#صبح_طلوع
#مناسبتی
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#عکسنوشته_حسنا