eitaa logo
دهڪده ‌مثبت
1.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
10 فایل
یه دهڪده مثبت، تا توے اون یه زندگی آروم‌ و بدور از افڪار منفی رو تجربه ڪنی(جلسات روزاے زوج رو از دست ندین)♥️ پیشنهادات وارسالی‌هاے زیباتون رو اینجا می‌خونم🌱 @Goolnarjes313 https://harfeto.timefriend.net/16851976543119 لطفامعرفی‌مون کن @Dehkade_mosbat
مشاهده در ایتا
دانلود
✨السلام علیک یامولای یاصاحب الزمان ✨ 🍀آقاجان کاش فرجتان به همین زودی ها باشد. 🌸دوست دارم تمام زندگی ام را وقف و نذر آمدنتان کنم. آقاجان همه بی قرار آمدنت هستند. ای عزیز مصطفی، منجی عالم بشریت بیا تا دل ها یمان با ظهورتان آرام شود و نگاه نگرانمان به شادی تبدیل شود. 🌺آقاجان بیا تا به پای خوبی هایت همه متواضعانه سر تعظیم فرو آوریم و مطیع فرمانت باشیم. آمین یارب العالمین 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️خیرخواه امّت 📖«...يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ...؛ (پيامبرى كه) آنان را به نيكى فرمان مى‏دهد و از زشتى باز مى‏دارد و آنچه را پاكيزه و پسنديده است برايشان حلال مى‏كند و پليدى‏ها را بر ايشان حرام مى‏كند و از آنان بار گران (تكاليف سخت) و بندهايى را كه بر آنان بوده برمى‏دارد (وآزادشان مى‏كند)» 📚(اعراف/157) 🌺 از مهم ترین برنامه های پيامبر، امر به معروف و نهى از منكر است.(این خود نشانه ای است بر دلسوزی و خیرخواه بودن پیامبر) 🌼 پیامبر برای اصلاح جامعه ابتدا امكانات حلال را فراهم می كرد، سپس براى امور حرام، محدوديّت ايجاد می نمود. 🌸 پیامبر عادات و رسوم غلط را که زنجيرى بر افكار مردم بود، از جامعه می زدود تا مردم وابسته‏ و اسير نباشند. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✨ماه فرصت ها 🌼این ماه، ماه فرصت هاست. فرصت های فراوانی در این ماه در برابر من و شماست. 🌸اگر از این فرصت ها بتوانیم درست استفاده کنیم، یک ذخیره عظیم و بسیار ارزشمندی در اختیار ما خواهد بود. 🍀استغفار یک دعاست، یک خواستن؛ باید انسان حقیقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهی و گذشت پروردگار را بطلبد. 🌺امام خامنه ای(مدظله العالی) 1386/6/23 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✨ ⁉️متن سوال: شخصی که نمی دانسته قبل از رسیدن به حدّ ترخص نباید روزة خود را افطار نماید، اگر افطار کند، آیا علاوه بر قضا کفارّه نیز دارد؟ 📝 پاسخ ❇️ (رحمة الله علیه)) اگر مي‌توانسته مسأله را ياد بگيرد، بنابر احتياط واجب كفاره بر او ثابت مي‌شود و اگر نمي‌توانسته مسأله را ياد بگيرد يا اصلاً ملتفت مسأله نبوده، كفاره بر او واجب نيست. 📚توضيح المسائل، ص236، با استفاده از م1659 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️آیت الله (دام ظله العالی)) اگر از حكم مسئله غافل بوده،كفّاره ندارد. 📚اجوبة الاستفتائات، ص177، س798 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️آیت الله (دام ظله العالی)) كفاره ندارد. 📚توضيح المسائل جامع، ج1، ص 568. ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️آیت الله (دام ظله العالی)) اگر جاهل مقصّر ملتفت بوده، كفاره دارد ولي اگر در يادگرفتن مسأله كوتاهي نكرده، یا مقصر غیر ملتفت بوده كفاره واجب نيست. 📚توضيح المسائل، ص325، با استفاده از م 1668 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️آیت الله (دام ظله العالی)) اگر بخاطر ندانستن مسأله باشد کفّاره ندارد. 📚توضيح المسائل، 1383، ص262، با استفاده از م1399 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️ آیت الله (دام ظله العالی)) كفاره ندارد. 📚 توضیح المسائل، ص498، با استفاده از م 1667 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔸فرهمندپورخواست دست ضحی را بگیرد که نرود اما چادرمشکی ضحی، حفظ حریم را به یادش آورد. مثل ثانیه های آخر جلسه کنکور، اضطراب به سراغش آمد و گفت: - خانم سهندی، اجازه بدید. می دونم اینجا جای مناسبی برای طرح این مسئله نیست. اگر اجازه بدید یک وقتی بنشینیم با هم صحبت کنیم. بالاخره از هر دوی ما سنی گذشته. اگرم صلاح می دونین منزل مزاحمتون بشم. 🔺ضحی بدون اینکه بی احترامی در رفتارش نسبت به فرهمندپور داشته باشد، قفل ماشین را زد. دستگیره در را گرفت. رو به فرهمندپور کرد و گفت: - عذرخواهی می کنم. به فرانک خانم سلام بنده رو برسونید. 🔸سوار ماشین شد. سعی کرد عصبی شدنش را در رفتار، نشان ندهد. کمربند را که بست، دنده عقب گرفت و به این بهانه، سرش را به عقب چرخاند تا فرهمندپور را نبیند. همه طول کوچه را دنده عقب رفت و داخل خیابان اصلی پیچید. نگاهی به فرهمندپور که به سمت ماشینش می رفت انداخت. قبلا هم این طور غافلگیر شده بود. دوران دانش آموختگی و اینترنی اش، چند نفر از هم دوره ای هایش همین طور از او خواستگاری کرده بودند. پدر گفته بود هر بار این اتفاق برایش افتاد، شماره او را بدهد و به کارش بپردازد؛ اما این بار، شماره پدر را نداد چون حتی یک درصد هم تمایلی به طرح این مسئله نداشت. شناختی روی فرهمندپور نداشت. حتی سرنوشت نامعلومی که برای آن کودک، در ذهنش حک شده بود، مانع از فکر کردن به پیشنهاد فرهمندپور می شد. 🔹 پشت چراغ قرمز ایستاد. فکر کرد اگر باز هم این پیشنهاد را مطرح کرد، حتما از آن بچه خواهم پرسید. مسیر چاپخانه تا خیریه مردم نهاد مهربانی را به این فکر کرد که فرهمندپور را قبل از خانه فرانک، کجا دیده است. مطمئن بود او را جایی دیده اما هر چه فکر کرد، به نتیجه ای نرسید. گوشی را در آورد و شماره کوچه ای که خیریه در آن قرار داشت را خواند. دو کوچه دیگر را رد کرد. داخل کوچه، کمی جلوتر از در خیریه، ماشین را پارک کرد. از صندوق عقب، کیف لوازم دمِ دستی پزشکی اش را برداشت و برای ویزیت کردن بیماران، داخل خیریه شد. 🔹🔸🔹🔸🔹 ☘️صدای تلاوت، در گوشش می پیچید و صدای او در اتاق. هر روز صبح زود، صفحه قبلی را که حفظ کرده بود مرور می کرد و نگاهی به آیات جدید می انداخت. ترجمه آیات را مرور می کرد و اگر وقت اجازه می داد، تفسیر آیات بعدی را هم می خواند. بعد از حدود یک ساعت بین الطلوعین که مشغول کار حفظش بود، قرآن را می بوسید و تازه، مشغول تلاوت جزء روزانه اش می شد. دفتر یادداشت سبز رنگش را در می آورد و با امام زمان حرف می زد و برایشان می نوشت. از نکاتی که در آیات به ذهنش خورده بود؛ گاهی سوالی ذهنش را درگیر می کرد؛ آن را هم می نوشت و عجیب بود که حین نوشتن، پاسخ به ذهنش می آمد. پاسخی که به ذهنش خورده بود را هم می نوشت. حتی دعایی که در دلش می گذشت را هم می نوشت و صلواتی که از پدر یاد گرفته بود، آخر همه دعاهایش بفرستد؛ آن را هم می نوشت. دفتر را می بست و به نور کم جان خورشید که سعی می کرد به اتاق، گرما بدهد، نگاه می کرد. 🔸رو به قبله می ایستاد. هر دو دستش را کشیده، بالای سرش می برد و آرام آرام، پشت و کمرش را خم می کرد و دستانش را به زمین می رساند. نفسی می کشید و آرام آرام کمر و پشتش را صاف می کرد. دستانش را که دو طرف سرش گرفته بود بالا می آورد و نفسش را کامل بیرون می داد. مجدد نفس می کشید و این کار را چند بار تکرار می کرد. تا ده دقیقه بعدش، نرمش می کرد. بدنش که سرحال می شد، سر میز می نشست و به مطالعه درس هایش می پرداخت. آن روز هم مشغول همین کارها بود که پیامک سحر، برنامه اش را به هم ریخت. - امروز بیا بیمارستان. پرهام کارت داره. 🔹جوابی نداد اما فکرش درگیر شد و دیگر نتوانست مطالعه کند. گوشی را بیصدا کرد و روی میز گذاشت. یاد پارتی کذایی آن شب افتاد. چهره پرهام که پر غضب، دسته سیگار برگ را گرفته بود و به او نگاه می کرد، خاطرش را مکدر کرد. یادآوری صدای ساز و رقص نور و آدم ها، ذهنش را خراش داد. فکر کرد "مهم ترین کار دنیا را هم داشته باشد، مرا با او کاری نیست." و از اتاق خارج شد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ‏✨ ◾️آقاجان تسلیت می گم رحلت جانسوز جده تان حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) ◾️تاریخ به یاد می آورد که حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) در زمانی که همه، پیامبر را تنها گذاشته و تکذیب می کردند به او ایمان آورد. تمام دارایی هایش را در راه دین خدا خرج کرد. ◾️همین رفتار را ما شیعیان در دوران غیبت و ظهور، باید الگوی خود قرار دهیم، یعنی زمانی که اوج تکذیب ها نسبت به امام زمانمان وجود دارد، ایمان خود را حفظ کنیم و یاور او باشیم. آقاجان خودتان یاری مان کن. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️آخرین مال 🔘اموال حضرت خدیجه علیهاالسلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این كه آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد. ◾️پیامبراكرم صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی علیه السلام فرمود: «امانت‌های زیادی نزد من است، ... امانت‌های مردم را آشكارا تحویل بده.‌ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما. از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر كس از بنی هاشم كه قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت‌ها، دیگر درنگ نكن....» ◾️ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می‌گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت كه دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش كرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه كند؟ ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود كه قصد داشتند به مدینه هجرت كنند. سفر اكثر مسلمانان با اموال خدیجه ممكن شد. آخرین آن‌ها هم قافله‌ای بود كه امیر المؤمنین آن را سرپرستی كرد.» 📚بحار، ج 19، ص 63. 🏴 فرا رسیدن دهم ماه رمضان وفات_حضرت_خدیجه(سلام الله علیها) . 🕯🥀🏴 علیهاالسلام 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨ 🔘متن سوال: شخصی عقیده‌اش این است که روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برایش ضرر داشته، تکلیف او چیست؟ نظرات مراجع عظام تقلید🔰🔰 📝 پاسخ ❇️( (رحمة الله علیه)) روزه صحيح نيست و بايد قضاي آن را به جا آورد. 📚توضيح المسائل، ص248، م1745 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️(آیت الله (دام ظله العالی)) اگر فعلاً روزه برايش ضرر ندارد، بايد قضاي آنرا بجا آورد. ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️(آیت الله (دام ظله العالی)) بنابر احتياط واجب بايد قضاي آنرا بجا آورد. 📚توضيح المسائل، ص292، م1754 هدايةالعباد، ج1، ص228،م 1353 ∞═┄༻•✾✿❤️✿✾•༺┄═∞ ❇️(آیت الله (دام ظله العالی)) احتياط (واجب) آن است كه قضاي آن را بجا آورد. 📚توضيح المسائل، ص272، م1466 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
💯از شیوه‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید ❇️رفتار داوطلبان در ریخت ‌و پاش و خرج و تبلیغاتِ زیاد از اندازه‌ى لازم، می تواند ماها و آحاد مردم را نسبت به آنچه که بعداً پیش خواهد آمد، آگاه و هشیار و بیدار کند. آن کسى که یا از بیت‌المال هزینه می کند، یا از پول مشتبه به حرامِ بعضى‌ها استفاده می کند، نمی تواند اطمینان مردم را جلب کند؛ به این چیزها خیلى باید توجه کرد. 🔰بیانات رهبری در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام ۱۳۹۲/۰۳/۰۶ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️حاکمیت دین در سراسر گیتی ⛅️مسأله‏ى حضرت مهدى عليه السلام و قيام جهانى او، در روايات بسيارى از طريق شيعه و اهل‏سنّت آمده و در اغلب كتب حديثى عامّه نيز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادى مسلمانان است. هرچند برخى از جمله وهابيّت به دروغ اين عقيده را مخصوص شيعه دانسته‏اند. (1) 🌏در مورد حاكميّت دين در سراسر گيتى، احاديث بسيارى است؛ از جمله از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه در زمان ظهور امام زمان عليه السلام، هيچ خانه‏اى و هيچ قريه‏اى نخواهد بود، مگر آنكه اسلام وارد آن خواهد شد، چه بخواهند، چه نخواهند. و صداى اذان هر صبح و شام در هر قريه‏اى شنيده خواهد شد. (2) ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 📚1. منتخب الأثر. 📚2. تفسير صافى. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🔹ضحی به آشپزخانه رفت. لیوان آبی برداشت و تا نصفه، پر کرد. به سمت گلدانهای گوشه پذیرایی رفت. لیوان را کمی کج کرد و مقداری آب، در مشتش ریخت. بالا سر گلدان ها، وضو گرفت تا آب وضویش، روی گلها بریزد. این کار را از مادربزرگ یاد گرفته بود. باقی مانده آب لیوان را پای گلدان ریخت. 🔸به آشپزخانه برگشت. لیوان را زیر آب گرفت و در جاظرفی گذاشت. مادر را که به آشپزخانه آمده بود؛ در آغوش فشرد. او را بوسید و سراغ سیستم حسنا رفت. کسی در اتاق نبود. طهورا درگیر پروژه نهایی اش بود و حسنا هم کلاس های کنکور و تست زنی، تمام وقتش را گرفته بود. سیستم را روشن کرد. وارد سایت بیمارستان بهار شد و صفحه شخصی اش را باز کرد. داخل جدول مطالعاتی اش، عدد هفتاد را نوشت. حساب کرد اگر همین طور پیش برود، دو هفته دیگر می تواند فایل دست نوشته هایی که از استاد موسوی دانلود کرده بود را تمام کند. باید تعداد صفحات بیشتری را مطالعه می کرد. روی عبارت نوشته جدید کلیک کرد و صفحه سفیدی جلویش باز شد. دفتر یادداشتش را در آورد و نوشت: "آب آوردن ریه" اینتر را زد و تجربه اش را از بیمار مسنّی که ریه هایش آب آورده بود نوشت: 📌"بیمار علائم ناراحتی گوارشی و سوزش معده را داشت. تشخیص ناراحتی معده داده شده بود. با توجه به از دست دادن فرزندش، قرص اعصاب هم تجویز شده بود. بدن ضعیف بود و با شکایت از اینکه میل به غذا خوردن ندارند؛ به درمانگاه بیمارستان مراجعه کرده بودند. درخواست سِرُم تقویتی داشتند. معاینه بالینی انجام شد. مشکل خاصی دیده نشد. صدای تنفس، ضربان قلب و فشار خون عادی بود. رنگ صورت کمی پریده بود. ویزیت را طولانی تر کردم تا بیشتر توضیح بدهد. موقع حرف زدن، کمی به نفس نفس افتاد و تک سرفه ای کرد. به صدای سرفه مشکوک شدم. قبل از سِرُم، آزمایش اکسیژن خون و اکو قلب و عکس ریه نوشتم به صورت اورژانسی. یک ساعت بعد با جواب آزمایش برگشتند. مشخص شد ریه ها آب آورده. با توجه به عکس، نیاز به تخلیه آب ریه بود. جهت بستری و درمان، کارهای لازم انجام شد و شکر خدا بعد از چند روز، بهبودی نسبی ایجاد شد. عجیب بود که حتی فشار خون و اکسیژن خون، در محدوده طبیعی بود." 🔹نوشته را مرور کرد و دکمه تایید را زد. چند کلیدواژه برایش نوشت. روی کادر ارسال، کلیک کرد. سیستم را به حالت خواب گذاشت. به تخت طهورا نگاه کرد. کتاب روی تخت، توجهش را جلب کرد. از پشت میز بلند شد و کتاب را برداشت. طرح جلد نارنجی رنگ شادابی داشت. روی جلد را دید و لای کتاب را باز کرد: 🌱" سوال: شوهر من مدت پنج سال است که در دادگستری مشغول به کار است. به جاهای مختلف برای کار مراجعه کرده اما بی فایده بوده است. از شما راهنمایی می خواستم. جواب: برای زیاد شدن روزی، چند کار بکنید. هم شما و هم شوهرتان، روزها یک سوره یس بخوانید و هر شب، یک سوره واقعه. اگر بتوانید بین الطلوعین را بیدار باشید و ذکر و دعا و تعقیبات نماز را انجام بدهید. صدقه زیاد دهید یعنی به تعداد زیاد و مقدارش مهم نیست. استغفار با توجه زیاد بکنید. استغفار برای حل همه مشکلات کارساز است." 🔸از راه حل و صمیمیت لحن پاسخ، خوشش آمد. روی تخت طهورا دراز کشید و از اول کتاب، مشغول خواندن شد. 🔹با دیدن مادر، انگشت لای کتاب گذاشت و مودب تر نشست. مادر عباس دوباره بحث خواستگاری را پیش کشید و از رفتارهایی که از آن دختر دیده بود؛ تعریف کرد.: - هر وقت یک خانمی وارد مجلس می شد، سرش رو از رو قرآن بالا می آورد. لبخند می زد. نیم خیز می شد و برای خانم تازه وارد، جا باز می کرد. اونهام اشاره می کردن که یعنی نمی خاد راحت باشین و یک گوشه ای می نشستند. - حالا اصلا چی شد که رفتین جلسه قرآن و با این خانواده با کمالات آشنا شدین؟ - قسمت مادر. همون روزی که رفتم عیادت دوستم؛ همون که اومدی شوفاژشون رو هوا گیری کردی. خانم ابوالقاسمی.. - آهان. خب؟ - دفعه اول، همون جا اون دختر رو دیدم. فکر نمی کردم مجرد باشه. از طریق خانم ابوالقالسی فهمیدم جلسه قرآن دارن و مادر اون دختر هم جلسه رو می یاد. 🔸مادر تازه چانه اش گرم شده بود و به پشتی، کنار عباس تکیه داد. عباس به نرمی، گوشه کتاب را تای کوچکی زد و انگشتش را از لای کتاب در آورد و گفت: - عجب. خب؟ - بقیه اش مشخصه دیگه. رفتم جلسه. با مادرش بیشتر آشنا شدم. خودشم چند باری با مادرش که اومد؛ بیشتر دیدمش. شماره اش رو گرفتم. زنگ بزنم بریم خواستگاری؟ - گفتین پزشکه؟ به این فکر کردین کودوم پزشکی می یاد با یک آتش نشان ازدواج بکنه! 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨سلام 🌺ای گل گلزار بتول! کاش می دانستم در کدام سرزمین مبارک، قرآن و مناجات ماه رمضان را می خوانی؟ 🍀خوش به سعادتت ای زمین که به یمن قدم های نازنین مولای عزیز برکت یافته ای. 🌸آقاجان کاش به قلب ما نیز پا گذاری تا به یمن قدهایتان ما نیز پاک و آسمانی شویم. دلم را با آب توبه و استغفار، آب و جارو می کنم تا شاید لیاقت حضورتان را بیابم. آمین یا رب العامین 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🌼زیباترین نغمه هستی 🌸چه زیباست غروب آفتاب و چه زیباست غروب غم و اندوه 🌺همانگونه که به دنبال غروب آفتاب، طلوع صبحی دیگر است، به دنبال غروب غم ها، طلوع شادی هاست. نگاه کن و ببین دنیای بی او پر از غم است! 🍀ای زیباترین گل هستی طلوع کن، ای زیباترین نغمه هستی ظهور کن. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
💯از شیوه‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید 🌺در تبلیغات انتخاباتى، در شعارهاى انتخاباتى، آنچه که اهمیت دارد، این است که مواضع عزت‌آفرین و صحیح و عاقلانه و حکیمانه‌ى انقلاب و نظام تثبیت شود. مبادا در شعارهایمان، ما به زید و عمرو در خارج از این مرزها یا آدمهائى در داخل مرزها، چراغ سبز نشان دهیم. 🌸خب، دشمن کار خودش را دارد میکند؛ علیه کسى، علیه کسانى، و بیشتر از همه علیه خود انقلاب و نظام و انتخابات لجن‌پراکنى میکند. البته حنجره‌هاى بى‌تقوائى هم در داخل وجود دارد. در داخل، متأسفانه زبانهاى بى‌تقوا، قلمهاى بى‌تقوا و حنجره‌هاى بى‌تقوائى هستند که همان حرفهاى دشمن را که به قصد نومید کردن و افسرده کردن مردم گفته میشود، تکرار میکنند؛ آحاد مردم به اینها نباید اعتنائى کنند. بیانات در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام ۱۳۹۲/۰۳/۰۶ 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
📚📏📚📏📚 💢قصد انجام مبطل بدون انجام آن (قصد مفطر) ✅پرسش: اگر روزه دار نیت کند کاری که روزه راباطل می کند انجام دهد ولی انجام ندهد تکلیف روزه اش چیست؟ 🌺پاسخ: آیات عظام امام،فاضل،مظاهری: روزه باطل نمی شود. 🌸آیت الله زنجانی: بنابراحتياط واجب باید در بقيه روز نيّت روزه كندو قضاي آن را نيز بجا آورد ، ولي اگر بعد ازظهر باشد لازم نيست نيّت روزه كند، اگر چه واجب است از مبطلات روزه اجتناب نمايد و روزه را نیز بعداً قضا كند.اما اگرقصد جدی برای افطار نداشته روزه اش صحیح است ☘️آیات عظام سيستاني ،خامنه ای: بنابر احتیاط واجب روزه را تمام کند وبعدهم قضا نماید. 🌼بقیه مراجع: روزه اش باطل است . 📚عروه الوثقی،جلد 2 ،کتاب الصوم ،النیه ،مسأله22- توضیح المسائل 16 مرجع، مسأله 1570- زنجانی ،رساله، مسأله 1576،1579 واستفتائات روزه سوال6- سیستانی ،رساله دوجلدی ،ج 1، مسأله 1943- بهجت،رساله، مسأله 1328- خامنه ای،اجوبه ،سوال 758. 📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400 💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو" User.pasokhgoo.ir 📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو " cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo👈
✍️اهمیت انتظار 🍀در زمینه انتظار خوب است کمی تأمل کنیم تا بهتر با مقوله انتظار آشنا شویم. همواره فکر کردن در امری، ما را به شناخت بهتر در آن مورد می رساند. البتّه این تفکر به شیوه های صحیح و با مراجعه به سخنان اهل بیت(علیهم السلام) باید باشد. انتظار نیز از این قاعده مستثنی نیست، با مراجعه به دریای عمیق احادیث اهل بیت(علیهم السلام) می فهمیم، انتظار فرج یک انتظار شیرین و با اهمیت است. انتظاری پویا و کارآمد، انتظاری که فرج و گشایش در آن است. 🌸بیائید امروز از زاویه ای دیگر به انتظار نگاه کنیم، از شما سؤال می کنم دوست داشتید همانند کسی بودید که در رکاب پیامبر خدا(صلی الله و علیه و آله و سلم) می بودید و با شمشیر از جان شیرین او دفاع می کردید؟ دوست داشتید همانند حضرت علی (علیه السلام) محافظ جان حبیب و دوست خدا می بودید؟ دوست داشتید سلمان وابوذر و مقداد رسول الله می بودید؟ 🌺کسی که در انتظار امام عصر(ارواحناله الفداء) به سر می برد و انتظار را سرلوحه زندگی خود قرار می دهد؛ همانند چنین شخصی خواهد بود که در رکاب حضرت رسول اکرم(صلی الله و علیه و آله و سلم) بوده است که توصیف آن بیان شد. (1) ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 🔹(1) قال الصادق (علیه السلام): الْمُنْتَظِرُ لِلثَّانِي‏ عَشَرَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يَذُبُّ عَنْه. 🌼امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر می برد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع می نماید. 📚بحار الأنوار، ج‏52، ص 129 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️ یاد خدا 🌺و إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (1) 🌸وهنگامى كه ضررى به انسان برسد، در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مى‏خواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختيم، چنان به راه خود مى‏رود كه گويى هرگز ما را براى گرفتارى كه به وى رسيده بود، نخوانده است! اين‏گونه براى اسرافكاران، عملكردشان زيبا جلوه مى‏كند. 🌼 ايمان به خداوند، در عمق روح انسان عجين شده و حوادث تلخ، عامل بيدارى اين وجدان وفطرت خداجوى اوست. 🍀 آنان كه دعا و نيايش موسمى(وقت گرفتاری) دارند، مورد انتقاد و كارشان بى‏ارزش است. 🌺 دعا در هر حال جايز است؛ ايستاده، نشسته يا خوابيده. 🌸 نيايش خالصانه، سبب رفع گرفتارى است. 🔘 رفاه، زمينه‏ى غفلت است. ◾️ آنان كه خدا را فراموش كنند، زندگى مادّى در نظرشان زيبا جلوه مى‏كند. ❄️ فراموش كردن الطاف خداوند، نوعى اسراف است. ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 1) یونس/12 📚تفسير نور، ج‏3، ص: 548 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
🌸مادر عباس، همان طور که برای خوردن آب، به سمت آشپزخانه می رفت گفت: - اتفاقا بعید نیست چون شرایط یک آتش نشان رو بهتر درک می کنه. 🔹عباس هم دقیقا همین فکر را نسبت به خانواده آقای سهندی داشت. دلش می خواست به مادر بگوید که او هم یک خانواده باکمالاتی پیدا کرده است که اتفاقا، دختر آن ها هم کارشناس مامایی است و می گویند دستش سبک است. کارش مثل آتش نشانی، وقت معینی ندارد و همین مسئله او را امیدوار کرده است که شاید وضعیت شغلی او را بپذیرند؛ اما نتوانست بگوید. - حالا فامیلی شون چیه؟ 🔺تلفن عباس زنگ خورد. کتاب را روی پای مادر گذاشت. گوشی را جواب داد و بلافاصله، کاپشن و سوئیچ را برداشت. مادر به این رفتار پسرش عادت کرده بود. آیت الکرسی خواندن را شروع کرد. عباس کفش هایش را پوشید و گفت: - دعا کنین مامان. ببخشید. - برو پسرم. مراقب خودت باش.. 🔸با رفتن عباس، مادر،کیف پول را برداشت و صدقه ای داخل صندوق انداخت. مفاتیح را برداشت تا برای سلامتی پسر و ختم به خیر شدن عملیاتشان، زیارت عاشورا بخواند. ☘️صدای زیارت عاشورا، در ماشین پیچیده بود. عباس فرمان ماشین را چرخاند و صدقه ای نیت کرد. گوشی اش دوباره زنگ خورد. صدای ضبط را کم کرد و گوشی را جواب داد: - بلوار فردوسی بیا. 🔹گوشی را قطع کرد. تا بلوار، پنج دقیقه ای طول می کشید. سجده آخر زیارت عاشورا تمام شد و خود به خود، روی صوت بعدی رفت. خواست برای عذرخواهی، با مادر تماس بگیرد اما فرصت نداشت. پدال گاز را فشرد. ضبط را قطع کرد. صدای مادر در گوشش پیچید:" بالاخره شرایط ی آتش نشان رو هر کسی نمی تونه بپذیره مگه اینکه تجربه شو داشته باشه." مادر راست می گفت. به صحنه رسید. شعله های آتش از پنجره طبقه دوم بیرون می آمد. ماشین را پارک کرد و به سمت خودرو آتش نشانی دوید. لباس را از صندوق، در آورد و به سرعت پوشید. خودش را به مسئول عملیات معرفی کرد. به همراه کریم، شلنگ را گرفت و به سمت در ساختمان دوید. دود غلیظی از در ساختمان خارج شد. به کریم گفت: - احتمالا دود بند ندارن. - آره. ماسکتو بزن. 💦هر دو هم زمان، شلنگ را روی زمین گذاشتند. در عرض چند ثانیه کوتاه، ماسک را روی صورت کشیدند. شلنگ را برداشتند و با شتابی بیشتر به سمت در ساختمان رفتند. فواره آب از پشت سرشان پاشیده شد. داخل که شدند، دود غلیظ همه جا را گرفته بود. دیوارها دودی شده بود. کریم پیچ شلنگ را باز کرد و آب، با شتاب زیاد بیرون زد. با احتیاط اطراف را اب پاشی کردند. درهای چوبی و کمدهای چوبی داخل پارکینک را خیس کردند. به سمت طبقه اصلی آتش، حرکت کردند. شعله های آتش، در خانه را می سوزاند و به اطراف سقف، پخش می شد. به کمک کریم، شعله ها را پس راندند تا بتوانند داخل ساختمان بشوند. صدای جیغ از طبقه بالا می آمد. کریم بی سیم زد: - از طبقات بالا صدا داریم. - نردبان فعاله. بچه ها مشغولن. رسیدین طبقه اول؟ - بله. داخلیم. 🔥صدای انفجار، از آشپزخانه بلند شد و شیشه های آشپزخانه داخل حیاط ریخت. تکه های له شده کپسول مسافرتی گوشه دیوار، افتاده بود. از پنجره شکسته شده، دود خارج شد. فواره آب از پنجره به داخل آشپزخانه پاشیده شد. صدای نردبال هیدرولیکی آمد و جیغ دو بچه که مادرشان را صدا می زدند. - کسی رو داخل پیدا کردین؟ 🔹عباس، شلنگ را به کریم سپرد و به اتاق های دیگر سر زد. شعله های آتش، همه چیز خانه را سوزانده بود. از پنجره سالن، نیروهای کمکی آب پاشیدند و نیروها، داخل شدند. کسی در خانه نبود. - کسی نیست. - گفتن به صابخونه هر چی زنگ زدن برنداشته. دقیق چک کنین. 🔸عباس به اتاق دیگر رفت. لب تاب روی میز، آب شده بود و میز فلزی زیرش، کمر خم کرده بود. مبل گوشه اتاق، جزغاله شده بود و باقی مانده آتش، از اطرافش شعله ور بود. اتاق دیگر را چک کرد. کسی در خانه نبود. جا به جا، خانه در آتش می سوخت. 🔺 چند ساعتی طول کشید تا توانستند آتش و خاکسترهایش را سرد کنند. از دوباره شعله ور نشدنش که مطمئن شدند، ساختمان را ترک کردند. دختر جوانی، دست بر پشت پیرزنی که به سختی با واکر حرکت می کرد، از کنار ماشین اورژانس رد شد و به سمت خانه آتش گرفته دوید. عباس، وسایل را داخل ماشین گذاشت. حدس زد که صاحب خانه باشند. خدا را شکر کرد که پیرزن در خانه نبوده. لباس آتش نشانی را در آورد و داخل مخزن مخصوص گذاشت. درهای کشویی خودرو پیشرو آتش نشانی را پایین کشید. بعد از گزارش سرپایی به سرتیم، گوشی را در آورد. با مادر تماس گرفت و با ماشین خودش، به ایستگاه آتش نشانی راند. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلامُ علیکَ یا مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ، وَ مُذِلُّ الْأَعْداءِ ✨ 🌺آقاجان می دانم که می دانی چقدر دلم برایت تنگ شده است. 🍀می دانم این عنایت و لطف از جانب خودتان است که مرا به سوی خود می کشانی تا برایت عاشقانه هایم را بنویسم. این اشک را نیز از عنایت خاصه تان می دانم که سبب شده جلوی دیدگانم را تار ببینم و نوشتنم کُند شود. 🌸آقاجان می بینی به همین زودی یک سوم ماه مبارک رمضان تمام شده است و دختر بازیگوشتان همچنان اندر خَم یک کوچه است! آقای مهربان عنایتی کن و دستم را بگیر تا با دلی خسران زده این ماه عزیز را به پایان نرسانم. دوستت دارم ای عزیزِ دلِ مادرت زهرا(سلام الله علیهما) 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
💢مسافرت از وطن وباطل کردن روزه قبل از حد ترخص ✅پرسش: آیا شخصی که قبل از ظهر مسافرت می کند می تواند قبل از رسیدن به حد ترخص روزه را باطل کند؟ 🌺پاسخ: ☘️آیت الله زنجانی: نباید قبل از رسیدن به حد ترخص کاری که روزه راباطل میکند انجام دهد واگرانجام دهدبنابراحتیاط مستحب کفاره بدهد. 🌼بقیه مراجع: نباید قبل از رسیدن به حد ترخص کاری که روزه راباطل میکند انجام دهد واگر انجام دهد کفاره براو واجب میشود. 📚توضیح المسائل 16 مرجع،مسأله1721-منهاج الصالحين،شرایط صحه الصوم،مسأله1039-سیستانی،رساله دوجلدی،جلد اول مسأله2105-عروه الوثقی،ج 2، الصوم ، شرايط وجوب الصوم، مسأله3-زنجانی،المسائل الشرعیه،کتاب الصوم،مسأله1724 📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400 💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو" User.pasokhgoo.ir 📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو " cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo 👈
💯از شیوه‌های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. 🌺البته آقایانی هم که در تلویزیون به عنوان نامزد ظاهر میشوند و حرف میزنند، وظائف سنگینی دارند؛ آنها هم باید مراقب باشند. حرفی که از دهان انسان خارج میشود، باید واقعی، صمیمی، متکی به اطلاعات درست و برآمده‌ی از زبان صادق و راستگو باشد. اینجور نباشد که حالا برای اینکه توجه مردم را جلب کنیم، هرچه به دهانمان آمد، بگوئیم؛ اینها را باید مراقبت کنند. نامزدها کاری که میدانند درست است، میتوانند انجام دهند، آن را بگویند - حالا به عنوان وعده، به عنوان برنامه، به عنوان هرچه - سعی کنند مردم را با واقعیت مواجه کنند؛ هم واقعیت اوضاع، هم واقعیت خودشان. اگر این شد، خدا برکت خواهد داد؛ اگر این شد، خدای متعال کمک خواهد کرد؛ چون کارها دست خدا است، همه چیز به اراده‌ی الهی برمیگردد. بیانات در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام ۱۳۹۲/۰۳/۰۶ 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✍️روزه برای من است. 🌺عنه صلى الله عليه و آله : ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ قالَ اللّهُ : «كُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَيرَ الصِّيامِ ؛ هُوَ لي ، وأنَا أجزي بِهِ» . وَالصِّيامُ جُنَّةُ العَبدِ المُؤمِنِ يَومَ القِيامَةِ كَما يَقي أحَدَكُم سِلاحُهُ فِي الدُّنيا . ولَخُلوفُ فَمِ الصّائِمِ أطيَبُ عِندَ اللّهِ عز و جل مِن ريحِ المِسكِ . وَالصّائِمُ يَفرَحُ بِفَرحَتَينِ : حينَ يُفطِرُ فَيَطعَمُ ويَشرَبُ ، وحينَ يَلقاني فَاُدخِلُهُ الجَنَّةَ» . 🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداى متعال فرموده است : «هر كار آدمى زاده براى خود اوست ، مگر روزه دارى ، كه براى من است و من خودم پاداش آن را مى دهم . روزه ، سپر بنده مؤمن در روز قيامت است ، همان گونه كه در دنيا هر يك از شما را سلاحش حفاظت مى كند . » . 📚الخصال : 45 / 42 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
✍️متحوّل شدن جامعه 🌺و يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ. (1) 🍀و (هود ادامه داد) اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او باز گرديد و توبه نماييد تا او از آسمان پى در پى بر شما باران بفرستد، (چنانكه گويى همه‏ى آسمان در حال ريزش است) و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و (از راه حق) به خاطر گناه اعراض نكنيد و روى برنتابيد. 🌸 استغفار و توبه از گناهان، واجب است. 🌼 استغفار و توبه‏ى فردى، سرنوشت جامعه را عوض نمى‏كند، بلكه جامعه بايد متحوّل شود تا امداد الهى سرازير گردد. ‏ ❄️ اعمال و عقايد، در رويدادهاى طبيعى مؤثّرند.(قوم عاد به خاطر شرك و گناه، به كمبود و خشكسالى گرفتار شده بودند. 🌺 نظام و حكومت اسلامى اگر خواهان توسعه اقتصادى است بايد طرح‏هاى معنوى را درجامعه توسعه دهد. 🍀 جزاى دنيوى توبه و بازگشت به سوى خدا، ثروت و قدرت است. 🌸 گمان نكنيم كه ايمان به خدا و توجّه به او، به معناى دور شدن از مال و سرمايه است. 🌼 اگر قدرتِ ايمان، به قدرت جسمانى اضافه گرديد، كامل مى‏شويم. ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ ☘️1) هود/ 53 📚تفسير نور: ج‏4، 73. 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114
⚡️از وقتی مادر، مجدد حرف خواستگاری را زده بود، عباس بارها خودش را سرزنش کرده بود که چرا از همان اول، مادر را در جریان نگذاشته و حالا دیگر، دیر شده بود. نگاهی به صفحه مونیتور کرد. گزارش عملیات دیروز را خواند و تکمیل کرد. گزینه ارسال را زد و گزارش در صفحه داخلی پایگاه آتش نشانی، ذخیره شد. سری به پیج بچه ها زد و چند مطلبی که نوشته بودند را پسند زد. بی سیم را برداشت و از پشت میز بلند شد. دل و دماغ نداشت. خود را مشغول انجام کارهای روزمره و اداری نشان داد و از بچه ها دوری کرد. به روشویی رفت. بی سیم را به کمربندش وصل کرد. به آینه روبرو نگاه کرد و قیافه غم زده اش را به لبخند مصنوعی، باز کرد. شیر آب را باز کرد. بسم الله گفت. مشتش را پر آب کرد و به صورت زد. زیر لب گفت: - از دست من کاری بر نمی یاد. نمی خام رو حرف مامان حرف بزنم. می سپرم دست خودت. 💧مجدد مشتش را پر آب کرد. نیت قربه الی الله کرد و آب را به صورت پاشید. نگرانی اش، تبدیل به آرامش شده بود. پشت میز کارش برگشت. بی سیم را روی میز گذاشت. برگه مرخصی همکارش را امضا کرد و اسمش را در پایگاه، ثبت کرد. نامه را مهر زد و بایگانی کرد. پیامک مادر آمد که: - برای آخر هفته خوبه هماهنگ کنم؟ دارم با مادرش صحبت می کنم. 🔹قرار خواستگاری را روز پنجشنبه گذاشتند. حاج عبدالکریم، خیالش از بابت عباس راحت بود اما طبق معمول همیشگی اش، تحقیق کردن را هم انجام داد. هم خودش و هم به یکی از دوستان سپرد. جریان را به دایی جواد گفت و از او هم خواست بررسی هایش را بکند و حالا، نتیجه تحقیق نوشته شده دوست پدر، دست مادر بود و داشت آن ها را می خواند. - پدرش فوت کرده؟ تو عملیات؟ خدا رحمتش کنه. 🔸ضحی نگران بود. از وقتی مادر به او گفته بود همان جوان بین راه، می خواهد به خواستگاری ات بیاید، احساس های متناقضی را با هم تجربه می کرد. هم می ترسید و هم خوشحال بود چون خواستگار را دیده بود و حرفها و برخی نقطه نظراتش را می دانست. می ترسید که نکند باز هم آن حساسیتی که دارد، کار دستش دهد. نمی دانست چه کند. به پیشنهاد مادر، تصمیم گرفت از خانم دکتر بحرینی کمک بگیرد: - سلام علیکم خانم وفایی جان. الحمدلله. عزیزم خانم دکتر فرصت دارند؟ بله ی وقت کوتاه می خواستم. چشم گوشی دستمه. ... جانم. تلفنی هم می شه ولی حضوری بهتره. نه اخر هفته دیره. راستش در مورد.. یک مشورت می خواستم بگیرم. بله ممنون می شم. 📞وفایی گوشی را به دکتر بحرینی که کنار میز منشی ایستاده بود داد: - سلام علیکم خانم دکتر سهندی. مشتاق دیدار. جانم. راحت باش عزیزم. بله... بله... درسته. به نظرم قبلش، یک جلسه مشاوره تنهایی داشته باشی خوبه. یک جلسه هم با همدیگه. کِی هست؟ بله متوجه ام. خودم با خانم دکتر هماهنگ می کنم. ان شاالله که خیره. خیلی کار خوبی کردی زنگ زدی. خیلی خوشحال شدم عزیزم. به مادر سلام برسونین. فدای شما. خدانگهدارت. - چی شد خانم دکتر؟ - چیزی نیست. دکترفاطیما به کجا رسید؟ - هنوز تصمیمشونو نگرفتن. - چند جلسه صحبت کردن؟ - اونطور که من فهمیدم چهار جلسه. به نظرتون .. - بله. بهشون بگید هر دو با هم ی جلسه خدمت خانم دکتر برن. همین یکی دو روز براشون وقت بزارید. طول کشیدن زیادی هم آفت زاست. شیطون بیکار ننشسته. 🔹خانم دکتر بحرینی به اتاق رفت. برنامه خانم دکتر روان پزشکشان را داخل سیستم چک کرد. تا دو روز آینده، همه ساعت ها بسته شده بود. همه هم موارد مشاوره قبل از ازدواج بودند. شماره ضحی را پیدا کرد و پیامک زد: " سختت نیست با خودم حرف بزنی؟ وقت روان پزشکمون پره. اگه با من راحتی، برای ساعت 5 تا اذان فرصت دارم" 🔸گوشی روی دست ضحی خشک شد. مانده بود چه جوابی بدهد. از طرفی با خانم دکتر بحرینی احساس راحتی می کرد و از طرف دیگر، مشاوره کردن با ریاست یک بیمارستان خصوصا در مورد ازدواج، یعنی نشان دادن تمام نقاط ضعفی که داشت و می ترسید که دیگر نتواند در آنجا کار کند. اگر چه هنوز شرایط استخدام را نداشت اما امیدش را که داشت. لرزش گوشی، حواس پرت شده اش را متمرکز کرد. پیامک دیگری آمده بود: - ضحی دلم برات تنگ شده بابا. چرا نیومدی بیمارستان؟ پرهام کارت داشت. اصلا پرهام رو ول کن. بیا همون کافی شاپی که منو بردی. طبقه همکف میز رزو کردم. همین الان. بدو بدو. 🔺خواست بنویسد الان که نمی توانم اما پیامک بعدی، او را منصرف کرد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علیک یا اباصالح المهدی 🌺آقاجان چقدر دوست دارم این فرازهای زیبای دعای افتتاح را که بر خدا امید و اشتیاق داریم که دولت باکرامتتان را با ظهورتان برساند و به اسلام و اهلش عزت ببخشد. 🌸مشتاقانه و بی صبرانه چشم به راه چنین روزی هستیم. روزی که حکومتتان سراسر گیتی را دربرگرفته باشد و ما گوش به فرمان اوامرتان باشیم. 🍀اللهم عجل لولیک الفرج 📣کانال در ایتا، سروش، بله 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114 🆔https://ble.ir/Mahdiyar114 🆔sapp.ir/mahdiyar114