eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.4هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
671 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 برای خواهری که نمیتونه خالشو ببخشه 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 برای خواهری که نمیتونه خالشو ببخشه 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه بانو برای خواهری که نمیتونه خالشو ببخشه عزیزم مگه شما هیچ وقت نشده از کسی ایراد بگیرید یا دلشون بشکنی مگه خودت دوست نداری دیگران زود از سر تقصیرت بگذرن آنچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند خدا همه بنده هاشو دوست داره ومیخواد بنده هاش همو ببخشن چون ما معصوم که نیستیم اگه میخوای خدا آسون ببخشدت شماهم آسون دیگران و ببخش من هم سالها قبل دلم پر بود از بی مهری خانواده همسرم یک روز که دیگه میخواستم همه چیزو به هم بریزم وبرم کتاب صحیفه سجادیه رو باز کردم دعای سی و نهم باز شد خوندم دیدم انگار برای دل سیاه من گفته شده انگار امام سجاد رودررو دارن بامن سخن میگن خلاصه شو میگم اگه دوست داشتین تو نت سرچ کنین کاملشو بخونید خیلی دعاهای زیبایی داره در باره دل سیاه من که دیگران رو باعثش میدونستم وحق هم با من بود ولی خودم هم بی‌تقصیر نبودم و شیطان هم حسابی در وجودم جولان میداد اینطور اومد خدایا اگه دیگران در مورد من خطایی کردن ویا آبروی منو بردن وباعث رنجش من شدن من به خاطر تو ازشون گذشتم واین گذشتمو صدقه ای در راه خودت قرار بده « با خودم گفتم چه صدقه پاک و بی درد سری هست من براحتی میتونم پاک‌ترین صدقه رو در راه رضای خدا بدم و خدارو هم از خودم راضی کنم» ودر ادامه آمده که خدایا اگه من در باره دیگران دچار خطا شدم تو از کرم ولطف خودت به اون کسی که از من رنجیده ببخش اونو از من راضی کن با خودم فکر کردم که منهم حتما خطاهایی دارم پس باید ببخشم تا مورد بخشش قرار بگیرم باور نمی‌کنید از اون روز سبک شدم آروم شدم آرامش پیدا کردم دید تازه ای به مسایل اطرافم پیدا کردم دیگه همه رو مقصر نمیدونم خودمو مبرا از گناه واشتباه نمیدونم رنگ دعاهام تغییر کرده الان وقتی گنهکاری رو میبینم میگم خدا یا اول منو هدایت کن بعد هم ایشون رو 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 📗حکایت 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 📗حکایت 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 📗حکایت ▫️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود و شبی همهٔ مردم فقیر را طعام می‌داد. مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیده‌ایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمده‌ای و من تو را می‌بینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست! ▪️مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانه‌ای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست. پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی می‌شکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، می‌بینی ظرف تو را می‌شکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمی‌گردی. ▫️مجنون سخنی به راز گفت: اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی ▪️عاشقان خــدا نیز چنین‌اند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آن‌ها را سریع اجابت نمی‌کند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال عبادت‌ شان ببیند. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 💔قلب هایمان به ده دلیل مرده است! 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 💔قلب هایمان به ده دلیل مرده است! 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 🍁 💔قلب هایمان به ده دلیل مرده است! اول : خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم. دوم : گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم. سوم : قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم. چهارم : نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم. پنجم : گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم. ششم : گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم. هفتم : گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم. هشتم : دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم. نهم : به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم دهم : مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 اینکه اختیار ازدواج ما دست مردی بود که روز قبل بهم سیـ..،ـلی زده بود حسابی کُـ.،.ـفریم میکرد یه لحظه وسـ.،ـوسه شدم بهش بگم برادرش باهام چیکار کرده تا انقدر سنگ اونو به سـ.،،.ـینه نزنه،ولی خیلی زود پشیمون شدم،پنهان موندن این راز بیشتر از اینکه به نفع اسماعیل باشه به نفع خود من بود ابراهیم تو چشمام دنـ.،ـبال جوابی بود که هنوز جرئت پرسیدن شو نداشت بالاخره عزمش و جزم کرد و گفت اگه اسماعیل گفت تا سال دیگه صبر کنیم،منتظرم میمونی؟ نمیدونستم باید چه جوابی بهش بدم،باید خیلی رو جوابی که میدادم دقت میکردم گفتم اگه دست خودم باشه آره ابراهیم با تعجب گفت یعنی چی اگه دست خودت باشه؟ گفتم ابراهیم تو مردی ولی اختیار ازدواجت دست خودت نیست،از منی که یه دختر پانزده سـ.،ـاله ام چه انتظاری داری؟تا حالا تو دیار ما کدوم دختری حق انتخاب داشته که من بشم دومیش؟خودت که رحیم و خوب میشناسی! حرفام تلنگر بزرگی برای ابراهیم شد و حسابی رفت تو فکر گفت نگران نباش هرطور شده از اسماعیل رضایت میگیرم اومد نزدیکترُ و گفت نمیزارم تو مـ.،ـال یکی دیگه بشی،تو فقط مـ.،ـال منی ابراهیم که صورتش مملوء از رضایت بود بدون اینکه جوابی بده از اتاق رفت بیرون تمام وجودم گُـ.،ـر گرفته بود،خیلی پریشون بودم پشت سرش آفاق اومد تو اتاق و با دیدن من تو اون وضعیت با نگرانی گفت چیشده؟نگو که حـ.،ـرمت شکـ.،ـسته؟نتـ..،ـرس اگه کاری کرده بگو،به اسماعیل میگم حسابشُ برسه آب دهنمو قورت دادم و با قاطعیت گفتم نه هیچی نشده،فقط خسته ام میخوام یکم استراحت کنم آفاق که قاطعیتمو دید دیگه پیگیر نشد و گفت باشه پس من میرم تا استراحت کنی آفاق که رفت چندتا نفس عمیق کشیدم تا حالم جا بیاد صورتم دا.،.غِ دا.،.غ بود تصویر ابراهیم یه لحظه از جلوی چشمم کنار نمی رفت حس عجیبی داشتم،یه د.،ردی و درونم حس میکردم،در.،دی که با تمام رنـ.،ـجش خیلی دوسش داشتم بی صبرانه منتظر بودم این فراق تموم بشه اونقدر تو خیالات خودم غـ.،ـرق بودم که اصلا گذر زمان و حس نکردم.. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام خدمت فاطمه خانم ممنون از کانال خوبتون راستش دخترم خیلی تبخال میزنه مخصوصا روی لب هایش نمی‌دونم چیکار کنم خیلی هم ناراحته امروز که گفت خجالت میکشم برم مدرسه چون تبخالش خیلی بزرگه خواهشاً اگه کسی راهکاری داره بیان کنه ممنونم از همه عزیزان گروه ضمنأ دخترم 17 سالشه برای ظهور مهدی جانمان صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 دوتا کافی نیست 🍃
من ۵ فرزند دارم که ۳تای آخر، پشت سرهم هستند. چند هفته قبل قرار بود جایی بریم، همسرم نبودند و دخترای بزرگترم خیلی اصرار کردند که ما کمکت میکنیم، با مترو بریم. بچه ها دوست داشتن فضاش رو ببینن، من هم بعد از اصرارشون پذیرفتم دختر کلاس هفتمی، خواهر ۴ونیم سالش رو نگه داشته بود و دختر کلاس پنجمی، برادر سه ساله، من هم نی نی رو بغل کرده بودم. متاسفانه خانوما با اینکه دیدن بچه کوچیک همراهمون هست، جایی برای نشستن باز نکردن و ما مجبور شدیم ایستاده مسیر رو طی کنیم و کوچولوها کلافه شدن. یه خانم میانسال که اتفاقا چادری هم بودن تا سوار شدن با صدای بلند شروع کردن به شماتت بنده که بچت چه گناهی کرده، بعدی رو آوردی، چقد ظالمی! همه واگن هم نگاهشون به ما بود، من هم تو اون شرایط که اذیت هم بودیم، گفتم اتفاقا در حقش لطف کردم که سختی هاش رو تحمل میکنم تا همبازی و همراه همیشگی داشته باشه. اما اون خانم کوتاه نیومد و گفت اگر کوچیکه رو نمی آوردی، الان میتونستی بغلش کنی و فقط ادعای مسلمونی میکنی و... و به حرف هاش ادامه داد و باعث شد چند تا خانم دیگه هم اظهار نظر کنند. من هم پشتم رو بهشون کردم و گفتم دلیلی نمیبینم دیگه به صحبت با شما ادامه بدم. اون روز خییلی روز سختی بود برام و واقعا دلم شکست. با خودم گفتم ادعای مذهبی بودن خیلی راحته ولی فاصله اش با دینداری زیاد... ما مادر های چند فرزندی سختی بزرگ کردن شیعه های کوچولوی مولا رو با عشق تحمل می کنیم تا به وظیفه مون عمل کرده باشیم ولی کاش بقیه هم یکم در نوع صحبت ها و مکالمات و برخوردهاشون دقت بیشتری داشته باشند. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075