🌸🍃 #خاطرات جذاب خواستگاری 🍃

سلام ی خانم مغرور و پولدار اومد خاستگاری دخترم. من راضی نبودم ولی همسرم گفت خوبیت نداره بزار بیان ی روز عصر. این خانم با نوه 14 ساله اش اومد😏😏😏 گفت. نوه گفتم میخام اولین نفری باشم زندایی رو ببینم🤐 حالا نه داماد اومده. نه بزرگتری خلاصه رفت رو منبر و شروع کرد به تعریف. از مال و پول و ماشین هاشون😡😡 حالا دختر من تحصیلکرده فوق لیسانس. تازه رفته سرکار پسرش شغل آزاد. درآمد بالا. و 12 سال بزرگتر از دخترم🙈🙈 بعد گفت. چون پسرم درآمدش خیلی بالاست. نیاز نیست زنش بره سرکار ولی دخترم گفته. چون خیلی زحمت کشیده. درس خونده. هفته ای دو روز بره. اشکال نداره😱😱 منم هاج و واج به دهنش. چی میگه بعد گفت. دختر آخریم. مثل مردی. مغازه داره. وبا ماشین خودش صبح میره ی شهر با ما 30 کیلومتر فاصله داره سرکارش غروب میاد🤔🤔🤔 منم که تا حالا سکوت کرده بودم. گفتم عزیزم. اولا پسرت. ترشیده شده. یکی مثل خودش بگیر. بعد شما که نمیزاری عروست بره سرکار. ی زن دیپلم بگیر که خانه دار باشه و دفعه بعد هر جا رفتی خواستگاری. بجا بچه. داماد وپدرش رو ببر و بزار پسرت خودش حرف بزنه ماهم نیاز به پول و ماشین و دارایی شما نداریم. دخترم میگه قصد ازدواج ندارم 😂 خلاصه اون روز عصر با قهر رفت. شماره همسرم گرفت. بهش زنگ میزد و قول خواستگاری میزاشت قرار بود ی پنج شنبه شب بیان. که منم از صبح. جمع کردم. رفتم خونه پدرم. تا دو روز نیومدم😂 خلاصه مادرا. اینقدر پز پسران بیسواد تون. رو با پول و ماشین ندید👇👇👇خلاصه. دختر من خدارو شکر سه ساله ازدواج کرده. همچنان شاغل هست. و به لطف خدا ی نوه تو راهی دارم ولی اون آقا هنوز ازدواج نکرده. و مادرش خونه ها رو در میزنه. ولی دختر مورد پسندش رو ندیده 😔😔 خداوند انشالله به همگی سلامتی و شادی عنایت کند🙏🙏 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🌸🍃 من اون خانومی هستم که سه تا بچه داشتم و شوهرم هم اهل خی انت بود 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه بانو من اون خانومی هستم که سه تا بچه داشتم و شوهرم هم اهل خی انت بود و هم خسیس بود همه بهم گفتن جدا شو تو گروه هم خانم‌ها همین رو گفتن حتی شوهرم انقدر اذیتم کرده بود که من اجازه محضری جهت ازدواج مجدد رو بهشون داده بودم اوایل امسال ولی فکر نکنم ازدواج کرده باشه متاسفانه اول برج ایشون از بین رفت در اثر حادثه ای و فوت کرد فقط خواستم بگم از کارای خوبی که در حقش کردم اصلا ناراحت نیستم و خوشحالم بابت گذشتهایی که کردم 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🌸🍃 بنده‌ برای جهاز میخام تا چندوقت دیگ مبل بخرم ولی توی انتخاب رنگش موندم لطفا هرکسی میتونه خواهرانه نظرشو بگه... 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام خانم ها ی سوال داشتم ازتون بنده‌ برای جهاز میخام تا چندوقت دیگ مبل بخرم ولی توی انتخاب رنگش موندم لطفا هرکسی میتونه خواهرانه نظرشو بگه... فرشم تقریبا وسطش زغالی و اطرافش طوسی خیلی خیلی کمرنگه که به سفید نزدیکه با گل های طلایی کل فرش حالت طلاکوب.. با پرده طوسی .. حالا بنظرشما مبل باید چه رنگی باشه طوسی یا کرم یا نسکافه ایی؟؟ بنظرخودم مبل طوسی بگیرم کل خونه ی رنگ میشه بد میشه میگم نسکافه ایی یا کرم بگیرم با کوسن های طوسی روشن مثل اطراف فرش .باز اطرافیان میگن طوسی خیلی روشن بگیر با کوسن های کرم رنگ. بنظرشما چجوری ست کنم؟؟ 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🌸🍃 خواهری که گفتند مادر زیاد توقع دارند 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 خواهری که گفتند مادر زیاد توقع دارند عزیزم خیلی آرام آرام بدون اینکه متوجه شوند بخصوص بگو مریضم اگر بیام شما هم مریض می شوید بدون ما هم می توانند کارهای خود را انجام دهند همیشه من می گم ما فکر می کنیم مهم هستیم وقتی نباشیم هم کارها انجام می شه اما خوب هر چیزی اندازه ای داره چون هم خانواده هم همسر به شما نیاز دارند و چهار نصیحت از بزرگان ۱. تاحدی کوتاه بیا که تبدیل به کوتاهترین دیوار نشوی ۲. تاحدی مهربان باش که تبدیل به انجام وظیفه نشود ۳. تاحدی گرم وصمیمی باش که انتظار بی‌جا به وجود نیاری ۴-از معاشرت با افرادی که در ظاهر مهربانند و پشت سر اهل بدگویی هستند بپرهیز. 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 خداداد اون شب خونه ما موند و مادرم هربار با تشر می اومد مطبخ میگفت مگه نامزدت اومده اینجا چپیدی نشستی؟! پاشو کمکم کن! اما من فقط توی مطبخ بودم و نمیرفتم بیرون از بس از دیدن خداداد حالم به هم می‌خورد. بالاخره فردای اون روز خداداد رفت و من یه نفس راحت کشیدم. *دو روزی گذشت تا اینکه نوتاج پیغام فرستاد برم خونه شون باهام حرف داره. اینقدر محمود هم برام بی اهمیت بود که اصلا فراموش کردم به نوتاج چی رو سپردم! حدودای نیمروز بود و این زمان تقریبا همه مردها با گله بودن بنابراین از مادر اجازه گرفته و رفتم خونه شون. بی خیال وارد شدم و با همون حالت بچگونه روی لبه بردهر(آسیاب دستی) نشستم! نوتاج هم کنارم نشست و با لبخند رضایتی گفت خوش آمدی تاته! عاقل اندر سفیه نگاش کردم که گفت خوب! تاته! اصل کار رو آوردم که باهات حرف بزنه! با منگی نگاش کردم که گفت چته تو؟! نگران نباش، هیشکی خونه نیست! بابا و اصغر(برادرش) رفتن پی گله، دی هم رفته خونه دایی ام و زن اصغر هم رفته پی کاری خونه باباش. با تعجب نگاش کردم که دیدم محمود از در خونه بیرون اومد. با تعجب بلند شدم و نگاهی به نوتاج کردم که چشمکی زد و گفت خودش گفت میخواد تو رو ببینه! با اخم گفتم چرا این کارو کردی دختر؟! من بهت اعتماد کردم! چه معنی داره دختر و پسر قبل ازدواج همو ببینن؟! محمود رو به نوتاج گفت دختر عمه تو برو سر چمتر زدنت(دوغ زدن) من با این تاته(عمو زاده) کار دارم. نوتاج مثل برق و باد رفت و منم با خشم خواستم بزنم بیرون که محمود با لحنی تحقیر امیز گفت کجا؟! فکر کردی کی هستی اینطور ناز میکنی؟! برگشتم سمتش و از صحب و لحنش متعجب نگاش کردم که گفت ازت بدم میاد دختر! تا الان هم برای آبروی خانواده ها پات موندم! حالا که فهمیدم برای داشتن من اشتیاق داری گفتم که بدونی من اصلا نمیخوامت، یعنی نمیخواستمت و رفتارت رو که دیدم دیگه اصلا نمیخوامت! حالا اینقدر بمون تا پیر دختر بشی و من نیام سر دارت(ازدواج و عقدت)! وای لحنش سراسر تحقیر و خود برتر بینی بود با تته پته گفتم کی گفته من تو رو میخوام؟! کی همچنین غلطی کرده بی پدر و مادر؟! تا این ناسزا رو گفتم خشمگین شد و گفت غلط اضافه نکن وگرنه همینجا چپه ات میکنم! با خشم رفتم سمت نوتاج و اونم با لبخند گفت چی شد؟!‌ حل شد؟! نیشگونی محکم از بازوش گرفتم و با خشم گفتم من به تو گفتم از خر خوشم میاد؟! بیشعور مغز فاسد؟!‌ تو مغز توی کله ات نیست؟! چرا اینطوری گفتی؟!‌نوتاج دستپاچه شد و با من من گفت چی چی چی شده تاته؟! محمود خودش رو به ما رسوند و گفت این دختره وامونده که ادا در میاره نوتاج! 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸**

🌸🍃 #بلدی_بگو 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام خدمت فاطمه خانم و اعضای محترم بنده ی سوالی داشتم ممنون میشم اگه کسی تجربه مشابه داشته کمکم کنه.. مادرم ۵۰ سالشه متاسفانه ارتروز زانو داره ولی مدتی است بازو راست و بعداز چندروز بازو چپشون درد میکنه خیلی اذیت میشن و بعضی روزا صبحا ک از خواب بیدارمیشن انگشتان دستشون حالت گزگز کردن داره .دکتر براشون مسکن تجویز کردن و گفتن اگ بهترنشدی بیاد برای ازمایش خیلی نگرانشم مشکل خاصی نباشه. و اینکه اصلا دردی در گردن و کتف ندارن ک دیسک گردن یا ارتروز گردن باشه فقط درد در بازوهاشونه.البته چندماهی هست ک بخاطر شغلشون وسایل سنگین بلند میکنن خودشون احتمال میدن بخاطر کارباشه ممنون میشم اگ کسی مشکل مشابه دیده بهم کمک کنه. 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸