•
در زمان بیکاری از ذهن خود کار بکشید🤍
تصور کنید
پول
خونه
ماشین
رفاه
ثروت
سلامت
تصور تصور تصور
ذهن فرق بین واقعیت و خیال را متوجه نمی شود
به هر چیزی فکر کنید و بهش احساس پیدا کنید حقیقت می شود
💕@Delbarongi 💕
#ارسالی_اعضا 🌸🌹🌸🌹🌸🌹
زیبا ترین صبح دنیا
در چشم آدم هایی طلوع میکند،
که دست امید را می گیرند
و پا به پای تلاش و مهربانی
هدف هایشان را دنبال می کنند...... 😍🌹
به نظر من یه زن میتونه خودش انتخاب کنه که خونه رو تبدیل به بهشت کنه یا جهنم...
زنی که همیشه امیدواره
امید داره میخنده لباس تمیز میپوشه لباس رنگی میپوشه، بوی خوب ناهارش واسه انتظار اومدن شوهرش کل خونه رو گرفته،
بوی عطر خوبش
زنی که غر نمیزنه
زنی که با عشق بچه هاش رو بزرگ میکنه..... خونه رو بهشت کرده 😍🌹
مادرم همییییشه بوی خوب صابون مخصوصش رو میداد نشان از این بود که بعد از مرتب کردن خونه رفته حموم و لباس سفید و کرم قشنگش رو میپوشید چون پدرم همیشه میگفت عاشق رنگ سفیده واسه مادرم... و حالا وقت اسراحتش بود..... یعنی اینکه بابا تا یکساعت دیگه خونه بود☺️🌹
یادش بخیر....
این کارهای خوب رو از مامانم یاد گرفتم و حالا پسرم وقتی میبینه دارم میرم حموم میگه آخ جون الان بابا از سر کار برمیگرده خونه.... 😍
غصه ها و کمبود ها رو فراموش کنید
مگه چقدر عمر داریم.....🌹
زهرا فاطمی.....
💕@Delbarongi 💕
#ارسالی_اعضا 👇🏻
در فرهنگ ژاپن
کلمه ای وجود دارد که شگفت انگیز است: «ایکیگای»
مفهوم این کلمه این است:
دلیلی که صبح ها برای آن برمی خیزم
نگاه کنید به خودتان چرا امروز از خواب بیدار شدم...
دلیلش را پیدا کنید، برایش راه بروید نفس بکشید و زندگی کنید
من هزار «ایکیگای» دارم.
ایکیگای می تواند به عشق شما، مهارت شما، علاقه های شما، شغل شما، درآمد شما، مأموریت های شما، تخصص های شما مربوط باشد. اما نکته عجیبی در این کلمه وجود دارد.
«آنچه دنیا از من می خواهد» و این دلیل بیدار شدن ماست.
شاید ایکیگای ما به نظر خودمان کوچک باشد. مهم نیست.
هر کوچکی هم دلیلی بر بودن است. مثل: صبح به خیر مادر، روز خوبی برایت آرزو می کنم.
شاید ایکیگای امروز من همین باشد، آرزوی بهتری برای یک دوست
سلام بانو جان این یه کتاب فوق العاده است.... پیشنهادم اینه که همه بخونن.... 👏🏻🌹
واینکه ایکیگای شما تو زندگی چیه؟!
💕@Delbarongi 💕
🌹💕🌹💕🌹
گاهی خیلی مغرور و با ناز باش گاهی خیلی دلبر و ملوس!
گاهی باید برای همسرت خیل ی سرسخت باشی گاهی تسلیم کامل.
یادتون نره شوهر شما همونی میشه که مدام تو گوشش میخونید به صورت مستقیم و غیر مستقیم یعنی همش بهش بفهمونید تو خسیسی همین میشه اگر هم خودش خسیس باشه کمی بدتر میشه
وقتی همسرتون صحبتی میکنه ...شما اولین نفری باشید توی جمع که با دقت و کنجکاوی حرفش رو دنبال میکنید ...
وقتی حرف میزه ...مستقیما نگاهش کنید...و در انتهای با سر حرفش رو تایید کنید یا بگید.کاملا درست میگی و یک لبخند داشته باشید.
💕@delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#ارسالی_اعضا 🌹💕🌹💕 باغت آباد است حق داری که چادر سر کنی سیب صورت، چشم خرما، گونه حلوا ل
#پاسخ_اعضا 👇🏻
مهدیه:
باز هم سلام راستی دلمه برگ وآش هم کم هزینه هست هم غذای سنتی حساب میشه برای شب یلدا هم مناسبه ممنون از فاطمه جونم تشکر میکنم
💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#ارسالی_اعضا 👇🏻 در فرهنگ ژاپن کلمه ای وجود دارد که شگفت انگیز است: «ایکیگای» مفهوم این کلمه ا
#پاسخ_اعضا 👇🏻
سلام فاطمه بانو
از کلمه ی ایکیگای خیلی خوشم اومد
و اتفاقا باید بگم ایکیگای امروز من پختن آش رشته واسه پسرم بوده والان بوی آش رشته همه ی خونه رو گرفته....
و الان راضی ام از اینکه صبح زود بیدار شدم و از خوابم زدم تا برای پسرم صبحانه آش داشته باشم😍
وقتی از خواب بیدار بشه و ببینه آش پختم خیلییی خوشحال میشه....
💕@Delbarongi 💕
#نظر_اعضا درمورد داستان #دختر_نه_ساله
سلام فاطمه بانو هرپارت سرگذشت فاطمه رو که میخونم با خودم میگم واقعا کی قراره یکم به حال خودش بذارنش
هنوز از شک فوت شدن مراد بیرون نیومده دارن براش یه قصه ی جدید شروع میکنن...
اون لحظه ای که زهرا اومد بچه اش رو از بغلش بیرون کشید و بهش گفت خودت برو چقدر ناراحت شدم....
تلخ ترین لحظه واسه یه مادر گرفتن بچه اش هست....
فاطمه هم که کم زبون...
ولی اینقدر آدم نباید کم زبون باشه...
فاطمه جان لطفاااا ااا بعد از تموم شدن داستانت بیا توی کانال و برامون حرف بزن خیلی دوست دارم باهات حرف بزنم.....
💕@Delbarongi 💕
🍂❤
احترامی که برای همسرتان قائل می شوید؛
احترامیست که در آینده فرزندتان برای خودش و شما قائل خواهد شد.
پس به گونهای با همسرتان رفتار کنید که انتظار دارید فرزندتان در آینده با شما رفتار کند. این احترام به همسر در حقیقت ارزشی است که برای خود قائلید.
پس اگر همسرتان در رابطه با فرزندتان اشتباهی کرد در حضور فرزند او را تصحیح نکنید. در خلوت با همسرتان صحبت کنید و اگر لازم بود همسرتان به تنهایی یا با حضور شما اشتباه را تصحیح خواهد کرد.
💕@Delbarongi 💕
🍁🍂❤
❤
🍂
مشکل_از_کجا_آب_میخوره؟
گاهی اوقات فکر میکنید همسرتون خیلی بهتون #ایراد میگیره و دائم غُر میزنه.
براتون یه مثال می زنم که بهتر متوجه بشید.
فرض کنید همسرتون از پیاز های سرخ کرده درشت داخل غذا بدش میاد، و این مورد را سالهای قبل و در دوران نامزدی به شما گفته،حالا بازم تو غذای شما این مورد پیدا میشه و شروع به غرغر کردن میکنه،که این چه غذای که تو درست کردی.
❌شما پیش خودتون فکر میکنید که همسرتون غرغرو و قدرنشناسه.
اما این طور نیست
باید موضوع از زاویه دیگه دیده بشه،درسته که شما ساعتها زحمت کشیدید و برای خودتون و شوهرتون غذا درست کردید اما این پایان ماجرا نیست.
غُر زدن همسرتون به خاطر طعم غذا نیست،بلکه به خاطر شنیده نشدن حرفشه.
همسرتون از شما انتظار داره که با یه بار گفتن حرفش #شنیده بشه،اهمیت داده بشه و به صورت کلی مشکلات حل بشه اما این که موضوعی که اونا آزار میده بارها و بارها گفته بشه و آب از آب تکون نخوره،برای اون گرون تموم میشه و واقعا قابل بخشش نیست
💕@Delbarongi 💕
متنی زیبا..... 🌱
مادربزرگ درحالیکه با دهان بیدندان، آبنباتقیچی را میمکید ادامه داد:
آره مادر، ُنهساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم، دیدم خونهمون شلوغه.
مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دوتا وشگون ریز از لپهام گرفت تا گل بندازه.
تا اومدم گریه کنم گفت: هیس، خواستگار آمده.
خواستگار، حاج احمدآقا، خدابیامرز چهلودو سالش بود و من ُنهسالم.
گفتم: من از این آقا میترسم، دوسال از بابام بزرگتره.
گفتند: هیس، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره.
حسرتهای گذشته را با طعم آبنباتقیچی فرو داد و گفت: کجا بودم مادر؟ آهان، جونم واسهت بگه، اونزمونها که مثل الان عروسک نبود، بازی ما یهقل دوقل بود و پسرهام الک دو لک و هفتسنگ.
سنگهای یهقل دوقل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودمو ریختند تو باغچه و گفتند: تو دیگه داری شوهر میکنی، زشته این بازیها.
گفتم: آخه...
گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمیزنه.
بعد از عقد، حاجی خدابیامرز، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه.
همه خندیدند ولی من، ننه خجالت کشیدم.
به مادرم میگفتم: مامان من اینو دوست ندارم، گفت دوست داشتن چیه؟ عادت میکنی.
بعد هم مامانت به دنیا اومد، با خالههات و دایی خدابیامرزت.
بیستوخوردهایم بود که حاجی مرد.
یعنی میدونی مادر، تا اومدم عاشقش بشم، افتاد و مرد.
نه شاهعبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون،
یعنی اون میرفت، میگفتم: آقا منو نمیبری؟
میگفت هیس، قباحت داره زن هی بره بیرون.
میدونی ننه، عین یه غنچه بودم که گلنشده،
گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش.
مادربزرگ، اشکش را با گوشهی چارقدش پاک کرد و گفت: آخ دلم میخواست عاشقی کنم ولی نشد ننه.
اونقده دلم میخواست یه دمپختکو لب رودخونه بخوریم، نشد.
دلم پر میکشید که حاجی بگه دوست دارم، ولی نگفت.
حسرت به دلم موند که روم به دیوار، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه.
گاهیوقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چندتا بشکن میزدم. آی میچسبید، آی میچسبید.
دلم لک زده بود واسه یهقل دوقل و نون بیار کباب ببر
ولی دستهای حاجی قد همهی هیکل من بود، اگه میزد حکما باید دو روز میخوابیدم.
یکبار گفتم، آقا میشه فرش بندازیم رو پشتبوم شام بخوریم؟
گفت: هیس، دیگه چی؟ با این عهد و عیال، همینمون مونده که انگشتنما شم.
مادربزرگ به یه جایی اون دوردورا خیره شد و گفت:
میدونی ننه، بچگی نکردم، جوونی هم نکردم، یهو پیر شدم، پیر.
پاشو دراز کرد و گفت: آخ ننه، پاهام خشک شده، هرچی بود که تموم شد.
آخیش خدا عمرت بده ننه.
چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس.
به چشمهای تارش نگاه کردم، حسرتها را ورق زدم و رسیدم به کودکیاش
هشتی، وشگون، یهقل دوقل، عاشقی و...
گفتم مادرجون حالا بشکن بزن، بذار خالی شی
گفت: حالا دیگه مادر، حالا که دستام دیگه جون ندارن؟
انگشتای خشکشدهش رو به هم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند.
خندهی تلخی کرد و گفت: آره مادرجون،
اینقدر به همه هیس نگید
بذار حرف بزنن
بذار زندگی کنن
آره مادر هیس نگو، باشه؟
خدا از "هیس" خوشش نمياد...
💕@Delbarongi 💕
#سوال_اعضا 👇🏻
سلام فاطمه جان عزیزم....
خیلی وقته عضو کانال خوبتون هستم واز نظرات بقیه دوستان وراهنمایی خودتون بهره میگیرم.من۴۴ساله دارای سه فرزند هستم خدا رو شکر تا الان زندگیم مشکل چندانی نداشته البته سختیهایی بوده که با همسرم حلش کردیم ۲۵سال زندگی میکنم وهمسر خوب وبچه های موفق دارم پسرم چند ماهه که عروسی کرده ورفته سر خونه زندگیش ودخترم به تازگی عقد کرده از زمانی که دخترم با پسر عموش عقد کرده رفتار عروسم فرق کرده خشک وسرد شده هر چه قدر بیشتر بهش محبت میکنیم بیشتر فاصله میگیره البته از همون اوایل کم وبیش این جوری بود ولی من وهمسرم خیلی بهش توجه میکردیم دوست داشتم مثل دختر خودم باهاش رفتار کنم مثل یه مادرودختر تا مادرشوهر وعروس همسرم بهش توجه میکنه ولی بی توجهی میبینه فکر میکنیم ایشون فقط پسرم میخواد ولی به خانواده اش احترامی قائل نمیشه.
پسرم فهمیده وعاقل هست نه میخواد خانمش برنجه ونه پدر ومادرش تو رو خدا یه راهکار به ما بدین شاید راه ما اشتباه منو همسرم به خاطر این موضوع خیلی ناراحتیم ممنون از شما وکانال خوبتون
💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#سوال_اعضا 👇🏻 سلام فاطمه جان عزیزم.... خیلی وقته عضو کانال خوبتون هستم واز نظرات بقیه دوستان وراه
#پاسخ_اعضا 👇🏻
با سلام خدمت خانمی که تجاربشو درباره اون مادرشوهر که از عروسش ناراضی بود میخام به اون خانم بگم دقیقا و دقیقا خانواده شوهرم همینطوری هستن،برای پسراش دریغ از یک ریال خرج کردن،حتی یک جوراب برای من که عروسش بودم نخرید،شوهرم خودش اسباب و اثاثیه منزل رو خرید ،پدرشوهرم به زور یک مجلس کوچیک گرفت،ولی برای من هیچی هیچی نخرید من با پول خودم لباس عروس کرایه کردم،اونا هیچی برام نخریدن گفتم حتی یه جوراب،باخودم گفتم شاید رسم ندارن،بااینکه من پدر نداشتم دوست داشتم پدرشوهرم برام پدری کنه ولی اصلاً هوامو نداشتن،ولی وقتی که دخترشو عروس کرد اونجا فهمیدم که برای عروسش رسم ندارن برای دخترشون سنگ تموم گذاشت خیلی به دلم اومد ولی هیچی نگفتم،برام حلقه نخریدن شوهرم رفت قرض کرد برام حلقه خرید با اینکه وضعیت مالی پدرشوهرم توپه توپه،بماند که چه زخم زبونایی بهم زدن،من روز پدر و روز مادر هرسال براشون کادو و شیرینی میگرفتم،ولی هنوزم که هنوزه وقتی میرم خونشون بی محلیم میکنه،روی خوش بهم نشون نمیدن ،من پدرومادر ندارم دوست دارم منو تحقیر و کم محلی نکنن ولی اصلاً بهم روی خوش نشون نمیدن دلمم خیلی میشکنه ولی به روم نمیارم،الانم وقتی میبینم منو آدم حساب نمیکنن کمتر خونشون میرم ولی دختراش دورشون هستن و باهم خوش و بش دارن،ولی منو محل نمیدن منم میگم باخودم چرا تبعیض قائل میشن که دو روز دیگه همین دختراشون وقتی پدر و مادر شون نباشن آیا دوست ندارن رفت و آمد کنن با داداششون،چرا فکر فرداشونو نمیکنن دنیا که تا آخر اینجوری نیست،آیا اون موقع به حمایت برادرشون نیاز ندارن،وقتی این کاراشونو میکنن منم به دلم میاد باخودم میگم در رو یه پاشنه نمیچرخه نوبت منم میرسه حالا نوبت شماست دور همین خوش میگذرونین عروساتونو محل نمیدین ولی نوبت ماهم میرسه،خیلی دلم ازشون پره
💕@delbarongi 💕