eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.1هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
686 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂❤ ❤ 🍂 مشکل_از_کجا_آب_میخوره؟ گاهی اوقات فکر میکنید همسرتون خیلی بهتون میگیره و دائم غُر میزنه. براتون یه مثال می زنم که بهتر متوجه بشید. فرض کنید همسرتون از پیاز های سرخ کرده درشت داخل غذا بدش میاد، و این مورد را سالهای قبل و در دوران نامزدی به شما گفته،حالا بازم تو غذای شما این مورد پیدا میشه و شروع به غرغر کردن میکنه،که این چه غذای که تو درست کردی. ❌شما پیش خودتون فکر میکنید که همسرتون غرغرو و قدرنشناسه. اما این طور نیست باید موضوع از زاویه دیگه دیده بشه،درسته که شما ساعتها زحمت کشیدید و برای خودتون و شوهرتون غذا درست کردید اما این پایان ماجرا نیست. غُر زدن همسرتون به خاطر طعم غذا نیست،بلکه به خاطر شنیده نشدن حرفشه. همسرتون از شما انتظار داره که با یه بار گفتن حرفش بشه،اهمیت داده بشه و به صورت کلی مشکلات حل بشه اما این که موضوعی که اونا آزار میده بارها و بارها گفته بشه و آب از آب تکون نخوره،برای اون گرون تموم میشه و واقعا قابل بخشش نیست 💕@Delbarongi 💕
متنی زیبا..... 🌱 مادربزرگ درحالی‌که با دهان بی‌دندان، آب‌نبات‌قیچی را می‌مکید ادامه داد: آره مادر، ُنه‌ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم، دیدم خونه‌مون شلوغه. مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دوتا وشگون ریز از لپ‌هام گرفت تا گل بندازه. تا اومدم گریه کنم گفت: هیس، خواستگار آمده. خواستگار، حاج‌ احمدآقا، خدابیامرز چهل‌ودو سالش بود و من ُنه‌سالم. گفتم: من از این آقا می‌ترسم، دوسال از بابام بزرگتره. گفتند: هیس، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره. حسرت‌های گذشته را با طعم آب‌نبات‌قیچی فرو داد و گفت: کجا بودم مادر؟ آهان، جونم واسه‌ت بگه، اون‌زمون‌ها که مثل الان عروسک نبود، بازی ما یه‌قل دوقل بود و پسرهام الک دو لک و هفت‌سنگ. سنگ‌های یه‌قل دوقل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودمو ریختند تو باغچه و گفتند: تو دیگه داری شوهر می‌کنی، زشته این بازی‌ها. گفتم: آخه... گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمیزنه. بعد از عقد، حاجی خدابیامرز، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه. همه خندیدند ولی من، ننه خجالت کشیدم. به مادرم می‌گفتم: مامان من اینو دوست ندارم، گفت دوست داشتن چیه؟ عادت میکنی. بعد هم مامانت به دنیا اومد، با خاله‌هات و دایی خدابیامرزت. بیست‌وخورده‌ایم بود که حاجی مرد. یعنی می‌دونی مادر، تا اومدم عاشقش بشم، افتاد و مرد. نه شاه‌عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون، یعنی اون می‌رفت، می‌گفتم: آقا منو نمی‌بری؟ می‌گفت هیس، قباحت داره زن هی بره بیرون. می‌دونی ننه، عین یه غنچه بودم که گل‌نشده، گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش. مادربزرگ، اشکش را با گوشه‌ی چارقدش پاک کرد و گفت: آخ دلم می‌خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه. اونقده دلم می‌خواست یه دم‌پختکو لب رودخونه بخوریم، نشد. دلم پر می‌کشید که حاجی بگه دوست دارم، ولی نگفت. حسرت به دلم موند که روم به دیوار، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه. گاهی‌وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چندتا بشکن می‌زدم. آی می‌چسبید، آی می‌چسبید. دلم لک زده بود واسه یه‌قل دوقل و نون بیار کباب ببر ولی دست‌های حاجی قد همه‌ی هیکل من بود، اگه می‌زد حکما باید دو روز می‌خوابیدم. یک‌بار گفتم، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت‌بوم شام بخوریم؟ گفت: هیس، دیگه چی؟ با این عهد و عیال، همینمون مونده که انگشت‌نما شم. مادربزرگ به یه جایی اون دوردورا خیره شد و گفت: می‌دونی ننه، بچگی نکردم، جوونی هم نکردم، یهو پیر شدم، پیر. پاشو دراز کرد و گفت: آخ ننه، پاهام خشک شده، هرچی بود که تموم شد. آخیش خدا عمرت بده ننه. چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس. به چشمهای تارش نگاه کردم، حسرت‌ها را ورق زدم و رسیدم به کودکی‌اش هشتی، وشگون، یه‌قل دوقل، عاشقی و... گفتم مادرجون حالا بشکن بزن، بذار خالی شی گفت: حالا دیگه مادر، حالا که دستام دیگه جون ندارن؟ انگشتای خشک‌شده‌ش رو به هم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند. خنده‌ی تلخی کرد و گفت: آره مادرجون، این‌قدر به همه هیس نگید بذار حرف بزنن بذار زندگی کنن آره مادر هیس نگو، باشه؟ خدا از "هیس" خوشش نمياد... 💕@Delbarongi 💕
👇🏻 سلام فاطمه جان عزیزم.... خیلی وقته عضو کانال خوبتون هستم واز نظرات بقیه دوستان وراهنمایی خودتون بهره میگیرم.من۴۴ساله دارای سه فرزند هستم خدا رو شکر تا الان زندگیم مشکل چندانی نداشته البته سختیهایی بوده که با همسرم حلش کردیم ۲۵سال زندگی میکنم وهمسر خوب وبچه های موفق دارم پسرم چند ماهه که عروسی کرده ورفته سر خونه زندگیش ودخترم به تازگی عقد کرده از زمانی که دخترم با پسر عموش عقد کرده رفتار عروسم فرق کرده خشک وسرد شده هر چه قدر بیشتر بهش محبت میکنیم بیشتر فاصله میگیره البته از همون اوایل کم وبیش این جوری بود ولی من وهمسرم خیلی بهش توجه میکردیم دوست داشتم مثل دختر خودم باهاش رفتار کنم مثل یه مادرودختر تا مادرشوهر وعروس همسرم بهش توجه میکنه ولی بی توجهی میبینه فکر میکنیم ایشون فقط پسرم میخواد ولی به خانواده اش احترامی قائل نمیشه. پسرم فهمیده وعاقل هست نه میخواد خانمش برنجه ونه پدر ومادرش تو رو خدا یه راهکار به ما بدین شاید راه ما اشتباه منو همسرم به خاطر این موضوع خیلی ناراحتیم ممنون از شما وکانال خوبتون 💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#سوال_اعضا 👇🏻 سلام فاطمه جان عزیزم.... خیلی وقته عضو کانال خوبتون هستم واز نظرات بقیه دوستان وراه
👇🏻 با سلام خدمت خانمی که تجاربشو درباره اون مادرشوهر که از عروسش ناراضی بود میخام به اون خانم بگم دقیقا و دقیقا خانواده شوهرم همینطوری هستن،برای پسراش دریغ از یک ریال خرج کردن،حتی یک جوراب برای من که عروسش بودم نخرید،شوهرم خودش اسباب و اثاثیه منزل رو خرید ،پدرشوهرم به زور یک مجلس کوچیک گرفت،ولی برای من هیچی هیچی نخرید من با پول خودم لباس عروس کرایه کردم،اونا هیچی برام نخریدن گفتم حتی یه جوراب،باخودم گفتم شاید رسم ندارن،بااینکه من پدر نداشتم دوست داشتم پدرشوهرم برام پدری کنه ولی اصلاً هوامو نداشتن،ولی وقتی که دخترشو عروس کرد اونجا فهمیدم که برای عروسش رسم ندارن برای دخترشون سنگ تموم گذاشت خیلی به دلم اومد ولی هیچی نگفتم،برام حلقه نخریدن شوهرم رفت قرض کرد برام حلقه خرید با اینکه وضعیت مالی پدرشوهرم توپه توپه،بماند که چه زخم زبونایی بهم زدن،من روز پدر و روز مادر هرسال براشون کادو و شیرینی میگرفتم،ولی هنوزم که هنوزه وقتی میرم خونشون بی محلیم میکنه،روی خوش بهم نشون نمیدن ،من پدرومادر ندارم دوست دارم منو تحقیر و کم محلی نکنن ولی اصلاً بهم روی خوش نشون نمیدن دلمم خیلی میشکنه ولی به روم نمیارم،الانم وقتی میبینم منو آدم حساب نمیکنن کمتر خونشون میرم ولی دختراش دورشون هستن و باهم خوش و بش دارن،ولی منو محل نمیدن منم میگم باخودم چرا تبعیض قائل میشن که دو روز دیگه همین دختراشون وقتی پدر و مادر شون نباشن آیا دوست ندارن رفت و آمد کنن با داداششون،چرا فکر فرداشونو نمیکنن دنیا که تا آخر اینجوری نیست،آیا اون موقع به حمایت برادرشون نیاز ندارن،وقتی این کاراشونو میکنن منم به دلم میاد باخودم میگم در رو یه پاشنه نمیچرخه نوبت منم میرسه حالا نوبت شماست دور همین خوش میگذرونین عروساتونو محل نمیدین ولی نوبت ماهم میرسه،خیلی دلم ازشون پره 💕@delbarongi 💕
👇🏻 سلام فاطمه جان عزیزم.... راجع به نظافت خانما میخوام بگم من خودم تا بیست سال پیش همینجوری بودم یعنی توماه محرم وصفر اصلا نظافت شخصی نمیکردم البته مادر شوهرم گفته بود که گناه داره نباید نظافت کنی تااینکه یه بار تو مراسم روضه خوانی که مداح یه خانم تحصیل کرده وجوان بود ازش پرسیدم گفت اصلا هم چین چیزی تواسلام نیست این از خرافاته قدیمیا ست حتی خانم فاطمه زهرا توهیچ شرایطی نمیزاشتن روصورتشون موی اضافه باشه وهمیشه صورتشون تمیز بوده وموی زائد روبدن باشه کراهت داره وطبق این حدیث از پیامبر اسلام که آنظافتو من الایمان در همه ماها هست والا براش تبصره ای اما یی میزاشتن پس به نظافت شخصی تون خیلی اهمیت بدین لبتون خندون دلتون شاد سفره تون پربرکت باشه انشاءالله🌹🌹🌹😘😘😘مادر بزرگم از استان گلستان شهر گرگان 💕@Delbarongi 💕
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: «أليس الله بكاف عبده: آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟» یعنی ای بنده ی من، برای همه ی کسری و کمبودهای دنیوی و اخروی ات من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به او آرامش می بخشد؟ الذاست که فرمود: «ألا بذكر الله تظمي القلوب: دل ها با یاد خدا آرامش می یابد.» «حاج محمداسماعیل دولابی» دلتون آروم.... ❤️ 💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#ارسالی_اعضا 👇🏻 در فرهنگ ژاپن کلمه ای وجود دارد که شگفت انگیز است: «ایکیگای» مفهوم این کلمه ا
سلام فاطمه جونم من تاحالا معنی ایکیگای رو نمیدونستم ولی میدونستم ایکیگای هرروزم چیه هرروز تغییر میکنه ولی بیشترش اینه که بلند شم زنگ بزنم به مادرم.... سه ساله ازدواج کردم و از اصفهان اومدیم اهواز به خاطر کارهمسرم که نظامی هستن.... خلاصه اینجا کسی رو ندارم و هر روز دارم با مامانم حرف میزنم ☺️ همسرم که بیشتر وقتها سرکارن تصمیم گرفتم رانندگی یاد بگیرم و گواهینامه بگیرم بتونم خودم توی شهر جابجا بشم.... و خیلی به همسرم گیر ندم ایشونم بتونن به کارهاشون رسیدگی کنند... هنوز نی نی نداریم و تصمیمم اینه که وقتی به خوبی اینجا جا افتادم باردار بشم چون مسولیت های خودش رو داره... خلاصه که عاشقتم با کانال قشنگت که این روزها حسابی سرگرمم کرده... 🌹 💕@Delbarongi 💕
فاطمه بانو🌱 ممنون🌹🌸 از کسانی که اتفاقاتی ک تو زندگیشون رخ داده برای من میفرستن تا در کانال بذارم اگه بقیه دوستان هم میخوان بفرستن, تا برای بقیه درس عبرتی بشه ،،بفرستین ب.... @FATEMEBANOOO 💕@Delbarongi 💕
🍁🍂❤ ❤ 🍂 خودتان را دوست داشته باشید، یک جور توی آیینه به خودتان نگاه کنید انگار زیباترین مخلوق خدایید... خودتان را باور داشته باشید، یک جور که همه هم باورتان کنند و ایمان بیاورند که شما قادر هستید هرکاری که اراده میکنید را آنطور که میخواهید انجام دهید... آدمها آیینه رفتارشماهستند.همانجوری با شما رفتار میکنند که شما با خودتان توی خلوتتان رفتار میکنید، همانقدر شما را زیبا میبینند که شما ایمان دارید همانقدر زیبا هستید. همانقدر شما را موفق میبیند که شما از موقعیت فعلیتان رضایت داشته باشید...خودتان را دوست داشتید باشید، همان طور که هستید،سعی کنید هرروز آدم بهتری شوید به نسبت قبل ولی از آدمی که دیروز و هفته قبل بودید شرم زده نباشید، شما همانقدر در نظر دیگران با ارزش هستید که خودتان برای خودتان ارزش قائل شوید... 💕@Delbarongi 💕
جدید این هفته.... 🌹به درخواست اعضا سلام فاطمه جان ممکنه این هفته من سوال بپرسم؟؟ شده تو مهم ترین و بهترین روزای زندگیتون اتفاق بدی بیوفته؟؟ چه روزی بوده؟ چه اتفاقی افتاده؟؟؟ اولی رو هم خودم میگم چون هنوز یادش میوفتم ناراحت میشم.. تولد دخترم بود با کلی برنامه ریزی و دعوت مهمونا، صبح روز مهمونی جاریم یه دعوایی انداخت که نگو، دردش هم این بود که شوهرم شب سر کاره چرا مراسم رو ننداختید یه روزه دیگه که شوهر من که بشه برادرشوهرم هم باشه، روز خیلی بدی بود دو تا داداشا حسابی افتادن به جون هم فقط به خاطر خواسته نابجا شب تولد یعنی شب تولد دیگه، نمیشه که آدم بندازه یه هفته بعد از روز تولد چون جناب برادرشوهر شب کاره، شیفتش که تغییر کرد ما تولد بگیریم هر وقت یادم میفته حالم بد میشه دلم واسه دخترم می‌سوزه که چقدر خوشحال بود دیگه بعد از اون سال تولد های بچه هام رو خانوادگی گرفتم، 😔😔😔😔دوباره حالم بد شد 💕@delbarongi 💕
☺️🌹 سلام بانو جون لطفاااا این متنی که میفرستم رو بذارید کانالتون آقای ما هم عضو کانالتونه.... چند وقتی هست روی چندتا مسعله بهشون تذکر میدم گوش نمیده.... انشالله از این طریق به دستشون برسه.... 🤲🏻😅 قابل توجه آقا... یهویی بهش بگو دوسش داری توی جمع وقتی هر کسی حواسش پرت یک کاریه به خانمت بگو که حواست بهش هست و مواظبشی وقتی میرین مهمونی اگه قراره با همسرت بری مهمونی سعی کن یه لباس ست بپوشین جلوی جمع خانومتو تحویل بگیر باهاش بگو بخند؛ از خوبی هاش توی جمع تعریف کن بزار قشنگ احساس کنه برات مهمه و بهش اهمیت میدی اول برای خانمت غذا بکش بعد برای خودت وقتی کنارته موبایل تو دست نگیر با خانم صحبت کن..... امیدوارم از فردا همینجوری ببینمتون.... 😅🌹 ولی خانوما ی عزیز خیلییی خوبه که این مدلی بتونید به شوهرتون آگاهی بدید مثل من... 😅دست کم نگیرید... 💕@Delbarongi 💕
🌹💕🌹💕 بعضی چیزها در جهان خیلی مهم تر از دارایی هستند.... یکی از آنها خوش بودن با چیزهای ساده است..🌹💕 💕@Delbarongi 💕