روایتی از همسر شهید چمران
خیلی قشنگه بخونید(من به شخصه عاشق زندگی شهدا هستم و هرجایی ببینم حتما مطالعه میکنم)
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#عاشقانه_شهدایی
روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت :
این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟
مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت :
(( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.))
تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت :
((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.))
💕@dlbarongi💕
💕دلبرونگی💕
زندگی به سبک شهدا🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 .
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃
حمید به این چیزها خیلی حساس بود؛به من میگفت« فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند ؟ »میگفتم « مقنعه را میگویی ؟»
میگفت نمیدانم اسمش چیه ؛فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی . »گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟خندید گفت هر دوش ؛از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده
همسر شهید حمید باکری
#عاشقانه_شهدایی😍
💕 @delbarongi💕
اواخر دهه هفتاد، بار دیگر جستجو در منطقه فکه آغاز شد.🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
باز هم پیکرهای شهدا از کانال ها پیدا شد، اما تقریبا اکثر آن ها گم نام بودند.در جریان همین جستجوها بود که علی محمودوند و مدتی بعد مجید پازوکی به خیل شهدا پیوستند.پیکرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت.
قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع طولانی در سراسر کشور، هر پنج شهید را در یک منطقه از خاک ایران به خاک بسپارند.شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم. با موتور جلوی درب خانه ایستاد. با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتیم! و شروع کرد به دست تکان دادن.
بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم. تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکانی خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد. با همان چهره جذاب و همیشگی به ما لبخند می زد!
فردای آن روز مردم قدرشناس، با شور و حال خاصی به استقبال شهدا رفتند.
تشییع با شکوهی برگزار شد. بعد هم شهدا را برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند.من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک کند
.برای همین بر مزار هر شهید گمنام که می روم به یاد ابراهیم و ابراهیم های این ملت فاتحه ای می خوانم.
راوی: خواهر شهید ابراهیم هادی
#عاشقانه_شهدایی😍
💕@delbarongi💕