#حرف_دل_اعضا 🍃🍃🍃🍃🍃🌹 سلام امیدوارم حالتون خوب باشه من یه دخترم و کلاس #نهمم یعنی امسال میرم نهم و مذهبی هستم و خیلی به حجابم و اینا اهمیت میدم داستان من از اونجایی شروع میشه که عموی بنده ۲۸.۲۷ سالشه و ۵.۶ پیش ازدواج کردن وپارسالم طلاق گرفتن خلاصه این عموی بنده اوایل مثل هر عموی دیگه ای به برادر یا خواهر زاده هاش محبت میکرد و.. تا اینکه من کلاس ششم بودم و محبت های این عمو به من بیشتر میشد و میگفت من تورو خیلی دوست دارم و فلان و فلان و تو جلوی جمع وقتی کسی حواسش نیست بهم نگاه میکنه و چشمک میزنه ولی خب من رومو میکنم اونطرف و حتی بعضی اوقات به زور منو میبوسید اونم از ل.ب و منم چون دخترم زورم بهش نمیرسید و نمیتونستم کاری کنم شاید بغلش کنم یا صورتشو ببوسم اما فقط همین مثل همه ی عموهام نه بیشتر و حتی میرم تو اتاقمو میاد تو اتاقم یا بالا پشت باممون وقتی شبه و همون کارها و...( ما شبا تو تابستون میریم بالا پشت بام) عموی من حتی بعضی اوقات به جاهای خصوصی بدنم از رو لباس دست میزد و من بدم میامد و هی میگفتم ولم کنید و نمیخوام ولی اون انگار نه انگار من دارم چه عذابی میکشم الان رفتاراش کمتر شده و منم سعی میکنم مخالفت کنم و فقط صورتمو میبوسه و منو میچسبونه به خودش هی خودشو میزنه بهم ( فکر کنم بفهمیمید منظورم چیه) امام خداروشکر کار به جاهای دیگه نرسیده و یه چیزی که الان اینجاست من نمیتونم در این باره به کسی چیزی بگم و فقط یه نفر میدونه که دوستمه و من با مامانم صمیمی نیستم که هر چیزی بهشون بگم نمیتونمم بگم لطفا اگه میتونید کمکم کنید و منم بزارید جای دخترتون و کمکم کنید. و در اخر یه چیزی که به دخترا و مادرای اینجا میگم ( لطفا لطفا از اون مادرهایی نشید که دخترتون بگه اگه مامانم بفهمه واویلا میشه... چون اگه جنبه حقیقت شنیدن داشته باشید هیچوقت بهتون دروغ نمیگفتیم) 💕@Delbarongi 💕