#حاضر_جوابی
بعضی وقتا نباید سکوت کرد ..🍃
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
🌹تمام پاسخها به مشکل بالا تجربیست🌹
لعیا:
ناراحتی نداره اتفاقا پدر و مادرت اومدن تو همون خیابون داد بزن بگو منو کتک زده از خونه بیرون انداخته چون تو حمام گیر کردم همسایه شاهده اینا با آبروی من بازی کردن بعدش هم برو شکایت کن که دیگه خوب ابرو دار بشن حتما حتما از حقت دفاع کن و نزار انقدر وقیح باشن اول باید به این نتیجه برسی که حق با تو هستش وگرنه دیگران هم تو سرت میزنن
دخترخاله:
وا 😮😮😮 چقدر مزخرفن😮 بشین با همسرت حرف بزن بگو الان دقیقاً من برای چی کتک خوردم و باید جواب پس بدم؟؟
کبری:
چرافکرمیکنی ابروی مادرپدرت میره اگه پیش این ادما بمونی ابروت میره هنوز ک دیر نشده برو مهرتم بزار اجرا
عاطفه:
پاشو همین الان برو پزشکی قانونی تشکیل پرونده بده ازش شکایت کن تا بفهمه بی ابرویی ینی چی.این ابرو چیه اخه که هرکس به خودش اجازه میده به اسم ابرو هرکار دلش خواست انجام بده 🤦🏼♀️🤦🏼♀️
مادر محمد کلاس دوم:
توباید شکایت میکردی این همه کتک وتهمت زدن برات اونا میدونن تو جربزشو نداری این کارا را میکنن با هات
زنگنه:
اون پسر همسایه بد انتقال داده یک کلوم میگفت همسرتون به مادرم گفته درحموم بسته شده گیر کرده .داد کشیدنش اینکه یک مرد غریبه گفته وتوی جمع موثر بوده در عصبانیت همسرش.امت هیچ کدوم دلیل نمیشه که این رفتارو کنه خانم همسایه رو بگو بیاد وتکلیف اون پسرشو مشخص کنین
اعظم:
😐🤕واقعا نمیفهمم چرا خانوما همچین سوالایی میپرسم خوب پدربیامرز وقتی مردت اینجور بدون منطق بخاطر همچین چیزی میزنتت مرد زندگیه؟؟ خواهش میکنم یه فکری به حال جوونیت وزندگیت بکن... اصلا هم به ابرو فکر نکن حرف مردم همیشه هست برا مردم قرار نیس خودت رو عذاب بدی❤️❤️❤️
خدیجه:
یکمم کار خودت اشتباه بوده هوچی گری کردی وقتیم شوهرت اومد بالا سرت خب یکم خودتو به بیحالی میزدی و گاز گرفتگی اینا😁کار اونام ۱۰۰ درصد اشتباه بوده برو خونه بابات و کوتاه نیا باتشکر
پرنسس آریایی94:
در جواب مشکل خانم مائده:
سلام عزیزم
شما بذار یه مدت بگذره و همسرت آروم بشه بعد جریان رو با آرامش براش توضیح بده
اگرم اجازه توضیح نداد،روی یه کاغذ براش بنویس
در ضمن شما وقتی خانم همسایه رو صدا زدی باید بهش میگفتی خودش یه جوری وارد خونه تون بشه و درو برات باز کنه
اونم اشتباه کرده از پسرش خواسته به شوهرت پیغام برسونه
به هرحال مرده و غیرت داره،شما خودت باشی زن نامحرم بیاد بگه بدو شوهرت تو حموم گیر کرده،ناراحت نمیشی،آخه آدم جدای ازاین موارد خجالت هم میکشه،اونم همینطور
ولی کار شوهرت هم اشتباه بوده،باید اول از تو و همسایه توضیح میخواست،بعد قضاوت میکرد،بعد هم شاید درنبودت کسی اومده در رو بسته تا برای زندگیتون پاپوش درست کنه
مگر اینکه چفت در خراب بوده باشه
به هرحال اگرم غیر از همسایه اهل محل هم خبردارشدن اون کسی که کل محل رو خبر کرده باید شناختش و سرجاش نشوندش
شاید یه کار عمدی بوده
انشاءالله مشکلتون هرچه زودتر برطرف بشه
و دل شما و همه متأهلا به سمت هم تمایل پیدا کنه
الهی آمین 🤲🌾🌿
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
#قصه_سختی_های_من پدر و مادرم از ازدواج کردن فقط بچه دار شدن بلد بودن ... #پرده_پنجم 🌸🍃@deLet
#قصه_سختی_های_من
پدر و مادرم از ازدواج کردن فقط بچه دار شدن بلد بودن ...
#پرده_ششم
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
🍃🌸
بزرگی آدما به سنشون و چقد دارای آدم نیست
بزرگی به بزرگی کردنه ....
همدیگه رو بببخشیم تا زنده هستیم قدر وجود همدیگه رو بدونیم ....
و بیشتر با هم وقت بگذرونیم ...
دارایی آدم به پول نیست ...دارایی آدم همیشه به صفا و صمیمت آدمای اطرافشه ....به اینکه بی منت کنارر هم باشیم ....به هم عشق محبت هدیه بدیم ....
پول هیچ وقت خوشبختی با خودش نیاورده و نمیاره ....
زندگی رو ساده بگیرم کنار هم بودن رو ساده بگیرم و به هم یاد بدیم ....ارزش کنار هم بودن رو ....
تو خونه پدری دور هم جمع بشین و از باهم بودنتون لذت ببرید..💋
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
سلام خسته نباشید من راحله هستم یه خانم متاهل اهل فریدون کنار استان مازندران
داستان #مرد_تعمیر_کار_کولر رو میگم بلکه عبرتی شد برای خانومای ساده ای شبیه خودم که از روی ظاهر به دیگران اعتماد میکنند
من راحله هستم
بانوی متاهل و متعهدی که همسرم رو قد دنیا دوست دارم، ازدواج ما با عشق بود و هیچ اجباری توش نبود هرچند که سنتی بود ومن تا شب خواستگاری احمد رو ندیده بودم
گفتم احمد، احمد همسرمه یه آقای متشخص و مودب و مهربون که در حال حاظر مغازه ی عطاری داره یعنی کنار پدر و برادرش کار میکنن باهم و الحمدلله کارشون رونق داره و روابطشون هم با هم خوبه الهی شکر منو جاریم و مادرشوهرمم با هم خوبیم و مثل خواهر و مادر هستیم برای همدیگه
من چند سالیه که از خدا بچه خواستم ولی خب انگار مقدر نبوده و هنوز صاحب فرزندی نشدیم مادر شوهرم میگه امیدت به خدا باشه خدا حواسش به بنده هاش هست، خدا خیرش بده که مثل خیلی ها نمیزنه تو پرم و طعنه بارونم نمیکنه ولی جاریم یه پسر شیطون داره که از درو دیوار میره بالا قربونش برم اسمش امیر حسینه خیلی وقتا میاد پیش من آخه خونه ی ما تو سه طبقه واقع شده که طبقه ی اول مادرشوهرم میشینه دوم جاریم و سوم هم ما
این در و دیوار نمیدونم چطور ساختن که عایق کامل صدا هست داد و فریاد کنی هم صدا نمیره طبقه ی پایین یا بالا که ای کاش اینچنین نبود
#ادامه_دارد ..
#نگارنده_سیین_باقری
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
سلام خسته نباشید من راحله هستم یه خانم متاهل اهل فریدون کنار استان مازندران داستان #مرد_تعمیر_کار_کو
همراهان گرامی تمام پستهایی که برای خوندنشون به کانال دعوت شدین، سنجاق شدن🌹
ارتباط با ادمین جهت ارسال سوال، سرگذشت، پاسخ به دیگران و نظرات شما درباره کانال👇
@h_noorsa
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
الهی
تو بخواهی
عوض
هرکه نخواهد.... 🌹🍃
همراهان گرامی تمام پستهایی که برای خوندنشون به کانال دعوت شدین، سنجاق شدن🌹
ارتباط با ادمین👇
@h_noorsa
« إِنَّ رَبِّی لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ »
+یقیناً پروردگار من شنونده دعاست💚
#شب_قدر
#ماه_رمضان
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
لاله گفت از خونم برو بيرون هيچ وقتم برنگرد تا حالا هم فقط بخاطر مادرمون بود كه گذاشتم بموني ديگه به
نگين حتی نگاهمم نميكرد گفتم باشه شادان جان من همين توی حياط بيمارستانم منتظر میمونم ميخوام اميرو ببينم.
شادان گفت باشه فقط مواظب باش مامان بابام نبيننت. گفتم شادان تو از چي ميترسي چرا اينقدر نگراني؟
يلدا ميدوني من دوس ندارم هيچ كس نارحتت كنه حتی پدرو مادر خودم تو برام خيلي عزيزي من كاري به گذشته و اتفاقهای که افتاده ندارم. من در حدي نيستم قضاوتت كنم من خيلي دوستت دارم.
اين حرفارو شادان با چشماي پراز اشكش بهم ميگفت و من چقدر به اين دختر علاقه داشتم گفتم باشه دختر زيباي من مواظب خودم هستم تو هم مواظب نگين باش بيا اين آبميوه ها رو بهش بده. گونه نگين و دستاشو بوسيدم و رفتم حياط منتظر امير ایستادم.
از دور امين و زيبا رو ديدم كه داشتن وارد بیمارستان میشدن. زيبا زن صبور و آرامي بود اما هيج وقت شادان و درك نكرد امين مردي مهربان اما بسيار سختگير و سر هر چيزي عصباني ميشد اين باعث ميشد شادان روز به روز ازونا فاصله بگيره و تنهاتر بشه. وقتي ياد شبهاي كه تا صبح بيدار بوديم و برام درد دل ميكرد افتادم دلم براش گرفت. كاش اين اتفاقات نميفتاد. من به شادان هم بد كردم مني كه سنگ صبورش بودم و همه حرفاشو براي من ميزد...
شادان تمام اتفاقات توي زندگيش برام تعريف ميكرد چيزاي كه حتی چیزهای که خود زيبا هم نميدونست.من هر كاري كردم اما رابطه ام با دخترام خوب بود اونا هيچ چيزو ازم قايم نميكردن. ياد نارين افتادم و اشكهام جاری شد.
اميرو ديدم كه وارد حياط بيمارستان شد با عجله رفتم پيشش گفتم امير ازت ممنون خواستم به پاش بيفتم که نذاشت؛ گفت داري چكار ميكني؟ بلند شو ميخواي آبرومو اينجا هم ببري؟؟ گفتم امير نگين گفت منو بخشيدي و باهم زندگي ميكنيم.
گفت من همچين چيزي نگفتم!
گفتم يعني چي؟ يعني نگين بهم دروغ گفته يا تو به نگين دروغ گفتي؟ گفت نه من نه نگين دروغي نگفتيم من نگفتم بخشيدمت من فقط به نگين گفتم بخاطر تو دوباره با يلدا ازدواج ميكنم اين به معناي زندگي باهم نيست چون من هيچ وقت نميتونم ببخشمت و بهت نزديك بشم تو خونه من ميموني و فقط واسه دخترت مادري ميكني همين.
گفتم يعني چي امير اين چه حرفيه؟؟ گفت چيه نكنه توقع داري برات عروسيم بگيرم و با ساز و آواز ببرمت خونمون؟
گفتم فكر كردم منو بخشيدي. گفت نه هيچ وقت نميبخشمت فقط براي ازدواجمون يه شرط دارم گفتم چه شرطي؟ گفت باید اعتيادت رو کنار بذاري و كاملا پاك بشي نميخوام دخترم بفهمه مادرش اضافه بر تمام كارهاش معتاد هم شده ميدوني كه چقدر روحيش حساسه.
گفتم باشه قبول ترك ميكنم حتي اگه بخواي همين الان ميرم مشاوره ترك اعتياد. گفت اره همين الان برو.
#سکانس_میانی
#عشق
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶