eitaa logo
💘دلتو بسپـار به من💘
64.6هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
807 ویدیو
11 فایل
منتظر دریافت پیامهاتون هستم🥰 @Sayehwahite . . . تعرفه تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 مادر شوهرم خیلی زنه مهربونیه سنشم بالاس منو جاریم تو یه ساختمانیم. برا دختره جاریم خاستگار اومده بود (قطعی بود که جواب مثبته اومده بودن واسه یه سری صحبتای پایانی) من به مادرشوهرم گفتم وقتی خواستن برن به من بگو تا از پنجره اشپزخونه یواشکی اقا دامادو ببینم رفتم سرمو چسبوندم به پنجره دیدم مادرشوهرم بلند به داماد میگه پرهام جان یه کم بچرخ اونور عروسم ببینه تورو مهمونا 😂😂😂 من 😤😤😤 مادرشوهرم 😊😊😊 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 اینجا👇 @h_7678 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 😂 یه بار داشتم کتاب طالع بینی میخوندم... رفتم سال تولد مامانو بابامو نگاه کردم ددم هر دو متولد سال گاون ، توش نوشته بود باهم نمیسازن... بابامم پیشم بود منم انگار کشف خیلییییییییی مهمی کردمممممم گفتم بابااااااااااااااااا؟ میدونی چرا انقد با مامان دعواتون میشه؟ چون هر دوتون گاوین ! 😂😂😂 بابامم یکی خوابوند زیر گوشم نیشم بستم😐😐 🌸🍃@deLetOo🍃🌸 🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
‌‍‌‌⊱⋅━─━─━──❄️⋅⊰‌‍‍‌‌⊱⋅❄️━─━─━──⋅⊰ سلام ب همه نازنینان 😊 تقریباً 14سال پیش دوستم تازه زایمان کرده بود و خونه پدرش بود منم رفتم دیدن دوستم و نی نی 😍 مادرشوهرش زنگ زد و چون نی نی داشت شیر میخورد و گفت جواب ندم ناراحت میشه گذاشت رو اسپیکر و خلاصه احوال پرسی که چ‌ خبر امروز کسی نیومد دیدنت دوستم گفت آره حاجی زحمت کشیدن تشریف آوردن راضی ب زحمت نبودم و فلان مادر شوهر گفت خب حالا کادو چی داد گفت 20تومن مادر شوهر گفت این همه حاجی حاجی کردی 20تومن داد این خاله حاجیت دوستم گفت نه مادر جون منظورم از حاجی مادر خودتون بود ایشون اومدن😂 باور کن صداش یه لحظه قطع شد 😄آخه لهنتی اول بگو‌چیکار با کادو داری حالا فهمیدی کادو چیه چرا تخریب میکنی که خودتو آوار بگیره😂😂 لازم ب ذکر که اون موقع 20تومن اونقد هم کم نبود 😂😂 اگه می‌خواین بدونین من چی بردم باید بگم من براش عروسک موزیکال بردم که هنوز هم دارش😊 ب قول خودش اولین عروسک رقاصش😂😂😂 نازبانو 😊 و ❄️لینک کانال جهت ارسال دیگران: https://eitaa.com/joinchat/1811742879C1d9ac30d93
‌‍‌‌⊱⋅─━─━──🌾⋅⊰‌‍‌‌‌‍‌‌🌸⊱⋅🌾━─━──⋅⊰ یکی از بستگان فوت کرده بود ، ما دخترای مجرد مسئولیت اشپزخونه رو گرفتیم، مراسم خیلی شلوغ بود، یک پسره16، 17  ساله ای هم بود شیرین عقل بود😔 اقا این اومد اشپزخونه، دیدم دخترا جیغ ،داد هر کدوم یک طرف فرار میکردند، منم تو دلم فحش میدادم مرگ، لوس بازیا چیه 😢 اقا رفتم بلوز پسره رو گرفتم گفتم مهدی برو بیرون اینجا زنانه است، تا جلوی دره ورودی رفتیم دیدم میگه یک چیز بگم 😳 گفتم بگو دستشو بلند کرد زد تو صورتم😳😭 اقا درد داشت گوشم صوت میزد، یک نگاه دور بر کردم ،دیدم فقط دختر عمه نکبتم شاهد این ماجرا بود، که از شدت خنده پهن زمین شده😂 منم چشام پر اشک😭 رفتم مسجد پیش صاحب عزا، اون جیغ میزد من گریه میکردم😭😭 وقتی سبک شدم اومدم اشپزخونه بقیه گفتن کجا رفتی🤔، گفتم رفتم مسجد دلم خیلی به فلانی سوخت گریه کردم😜 لو ندادم کتک خوردم، ولی دختر عمم که داشت چایی میریخت هر لحظه  که منو میدید نیشش وا میشد😂 خلاصه از فرداش که مهدی میومد منم جیغ میزدم فرار میکردم😂😂😂 😁 🍃🌹 آیدی من و لینک کانالمون برای ارسال به دیگران 👇 @H_noorsa https://eitaa.com/joinchat/1811742879C92738a29c6 🍃🍃🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾