#شما_پرسیدین 👇❓
من دختری ۱۱ ساله هستم و پدر و مادرم بخاطر دلایلی الکی باهم دعوا میکنند. جدیدا به پدرم شک کردم که در اینستاگرام در پیج دختر های بی شرم و حیا میره و باهاشون چت میکنه امیدوارم پدر شماها هم از این کارا نکرده باشه خسته شدم دیگه چیکار کنم😪
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
ناشناس باهامون چت کن👇
https://harfeto.timefriend.net/16403542406167
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین👇❓
. من یه پسر 16سالم. وقتی 14سالم بود یکی از اقوام مادر بزرگم اومدن مهمونی خونن مامان بزرگم اینا یه دختر داشتن که 3سال ازم کوچیکه من اول هیچ حسی بهش نداشتم ولی پارسال باز دیدمش واقعیتش بهش علاقه مند شدم الان تو اینیستا که پیجش خصوصی هست بهش درخواست دادم ولی بهم اجازه نداد تا اینکه از طریق خواهرم تونستم شمارشو بگیرم و بهش پیام دادم تو واتساپ اولش اسمم رو نگفتم چون ترسیدم بلاک کنه😑واسه همین اسم خواهرم رو گفتم و چون این دختر خانم تو مدرسه فرزانگان می خونن و خیلی باهوشن گفتم اومدم ازت درس بپرسم😐خلاصه الآن یک ماه هست که همین طوری می گذره.و من نتونستم بهش بگم البته به طور غیر مستقیم سعی می کنم از زبون خواهرم بهشون بفهمونم ولی خوب دیگه هر وقت می خوام راجب این قضیه حرف بزنم میگه میشه تموم کنی😐قشنگ ضایعه ام میکنه. می ترسممم از دستش بدم آخه خیلیییی دوسش دارم هر روز میرم دم در مدرسش 🥲 اینم بگمم ایشون یه دختری هستند که خیلی خوشگلن یعنی هر پسری ببینه ازش خوشش میاد من خودم چیزی از ایشون کم ندارم ولی خیلی وقتا احساس میکنم با یکی دیگه هست. این ماجرا رو هم چند تا از دوستام و خواهرم میدونه یعنی نتونستم به کسی بگم چون اگه پدر و مادرم بفهمن باهام بد بر خورد میکنن اونا دوست دارن منم مثل خودشون شاغل باشم و به این چیزا فکر نکنم . لطفاً کمک کنید.و اینکه من به ایشون بگم که کی هستم و بهشون علاقه دارم یا نه؟ مممنون میشم پیام من رو داخل کانال بزارید. 🙏
ناشناس باهامون چت کن👇
https://harfeto.timefriend.net/16403542406167
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین ✅👇
سلام. من یه دختر 12 ساله هستم. مامانم خیلی بهم گیر میده. چرا همش تو اتاقی چرا درست رو نمیخونی چرا وقتی هممون دور هم نشستیم نمیای چرا یه کاری بهت میدم درست انجام نمیدی چرا نمیخوای بزرگ بشی و کلی چرا های دیگه. دیگه خیلی خیلی خسته شدم. نمیزاره اونجوری ک دلم میخواد کارامو انجام بدم همش غر میزنه منم ناراحت میشم. هیچی اونجوری نیست که اون فکر میکنه ولی خب هیچی بهش نمیگم ... یه کاری بگین انجام بدم شاید یه خرده از این غر زدناش دست برداره. بعضی وقتا اینقدر غر میزنه که سرم درد میگیره نمیتونم کاری بکنم...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
ناشناس باهامون چت کن👇
https://harfeto.timefriend.net/16403542406167
💘دلتو بسپـار به من💘
#شما_پرسیدین ❓👇
سلام من ۱۵سالمه الان یه ساله نامزد دارم و از روی احساسات تصمیم گرفتم و الان خیلی پشیمونم نامزدم دیگه مثل اول نیسته خیلی باهام سرد شده وقتی هم به مامانم زنگ میزنه مامان منم همش میشینه بدی های منو میگه بهش یه کارای میکنه که الان ازش خیلی کینه دارم هرکار میکنم نمیتونم با خودم کنار بیام همش هم بد منو به دیگران میگه دیگه واقعا خسته شدم لطفا پیام منو بزارید و یه راح حل بهم بگید خیلی ممنون
ناشناس باهامون چت کن👇
https://harfeto.timefriend.net/16403542406167
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین 👇❓
سلام دوستان امید وارم حالتون خوب باشه 😊❤️
من ۱۶ سالمه و دخترم
مشکل من خانوادمه ک نمیذارن من تنهایی برم بیرون گردش و گشت و گذار 😢
خیلی روم حساسن و غیرتین هم پدرم و برادرام و من اذیت میشم 😔
من با حجابم و مذهبی هستم
اما بازم نمیذارن تنها برم بیرون پدرم همش فک میکنه بیرون قراره پسرا مزاحمم بشن یا منو بدزدن و ازم سوء استفاده کنن انقدر ک اخبار و نگا میکنه و میگه ک فلان دختر و دزدیدن و فلان
خانوادم ختی خودشون هم منو خیلیییی کم میبرن بیرون و من افسرده شدم😭
مگ من چ گناعی کردم دختر شدم...
بنظرتون چیکار کنم؟ منم دلم میخوام استقلال داشته باشم🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین 👇❓
لطفا مشکل منم بزارید
شوهرم چون پسر بزرگه خانوادس خودشو مسئول زندگي مادرش و خانوادش ميدونه خودشو پدر خانواده تصور كرده كه بايد به زنو بچش برسه خيلي دارم عذاب ميكشم
مادرشوهرم يه نفره ولي قد ده نفر شوهرم براش خرج ميكنه اگه ده تا مرغ بخره يا يه كيلو گوشت يا هر وسيله اي دو هفته نشده تموم ميشه يدفعه ميريم ميبينم يخچالش خالیه اخه خواهرشوهرام و بچه هاشون و شوهرهاشون هر روز هفته اونجان شايد فقط دو روز برن خونه خودشون اما باز ميان خونه مادرشوهرم
ازون ادماهستن كه سمت خودش جمع ميكنن
واسه جيب شوهراشون دلسوزي ميكنن اما واسه برادرشون كه شوهر منه فقط برامون خرج ميتراشن كه مبادا پيشرفت كنيم
جاريمم همينطوريه با اين تفاوت كه يكي دو روز در هفته ميان
برادرشوهرم كوچكترين مسئوليتي رو گردن نميگيره در قبال مادرش البته جاريمم زرنگه تو گوش شوهرش ميخونه حالا شوهر من هرچي اينا بگن قبول ميكنه همه مسئوليتارو قبول ميكنن خدايي نكرده مامانشون مريض شه اين ميبره دكتر يا لباس يا مسافرتاي مادرش كلااا خرج خونه با اينه
انگار ده نفره اندازه ده نفر ليست خريد ميده به شوهرم
بيشتر ما ميريم شبا پيشش ميخوابيم
مهموني خونشونه همه ميرن ما می مونيم چون شوهرم احساس گناه ميكنن اگه مامانش تنها بخوابه
هرچي با شوهرم حرف ميزنم ميگم همتون مسئولين تقسيم مسئولين كنيد ميگهدخالت نكن مگه از خرج تو ميزنم ميگم پس انداز نداريم ميگه تو ول خرجي
يا مثلا ميگه مادرم نبايد تنها بخوابه
اگه فقط مامانش بود عيب نداشت خواهرا و برادرش خيلي ازش سو استفاده ميكنن
مادرش از خريدايي ك شوهرم ميكنه ميده به جاريمو دختراش به من نميده چون شوهر من خريده
من دیگه کم آوردم نمی دونم چیکار کنم😥
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین ❓👇
سلام ببخشید میشه مشکل منو بزارید اگر یه کم زودتر بزارید ممنون میشم🙏
دوساله ازدواج کردم باشوهرم اومدم تو غربت زندگی میکنم عاشقش بودم باهاش ازدواج کردم ولی از یه طرفم میخواستم با ازدواج کردنم از دست مامانم فرار کنم چون مامانم میخواست من با پسرخالم ازدواج کنم پسرخالمم هفده سال از خودم بزرگتر بود حتی یه زنم طلاق داده بود ولی مامانم میگفت حتما باید زنش بشی حتی بعضی اوقات میشد در اتاقو ازم قفل میکرد بهم غذاهم نمیداد تا من قبول کنم که زنش بشم یکسال گذشتو من همش عذاب میکشیدم تا اینکه شوهرم اومد خواستگاریم منم عاشقش بودم چون همه چیش به من میخورد دوسم داشت مادرم قبول نمیکرد هرکاری کرد که من زنش نشم ولی آخرش باهاش ازدواج کردم تو دوران نامزدیمون خیلی مهربون بود خیلی درکم میکرد ولی یکم شکاک بود بعد از اینکه رفتیم زیر یه سقف تازه بداخلاقیاشم شروع شد هرروز سر یه چیزی بهم گیر میداد منم تا قهر میکردم فورا میومد معذرت خواهی از دلم در میاورد ولی بازم تکرار میشد دیشب من یکم بدطاقت بودم حرف نمیزدم واسه خودم ساکت بودم تا اینکه گوشیشو پرت کرد سمتم که چرا لالمونی گرفتی منم گفتم چیزی نیست ولی شروع کرد به دعوا کردن و طعنه زدن منم گفتم چرا اینجوری میکنی من که بهت کاری ندارم بهم گفت خفه شو هری بر بیرون( اینو بگم که بعضی اوقات تعادل روانی نداره ) منم رفتم بیرون اینقدر راه رفتم گریه کردم که تو خیابون آبروم رفت جایی روهم نداشتم برم تا اینکه پیدام کرد جلو مردم بهم میگفت اگه نیای خونه همین الان تیکه تیکت میکنم منم چون ترسیدم باهاش برگشتم خونه شب فورا اومد عذر خواهی ولی من مثه دفعات قبل قبول نکردم حتی پیششم نخوابیدم صبحم که رفت سرکار منم همش دارم گریه میکنم واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم؟؟
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین🌹
سلام اگه میشه حرف منم بزارید
من فرزند کوچیک خانوادم و سه تا داداش بزرگتر از خودم دارم ما جنوبی هستیم و خانوادم بسیار پسر دوست هستن یعنی بابای من با اینکه سه تا پسر داره همش به مامانم غر میزنه که چرا بچه کوچیکه هم پسر نشده مامانم هم حرصش رو سر من خالی میکنه
مامان و بابای من حتی نمیدونن من چه تاریخی بدنیا اومدم و یا کلاس چندمم
من خیلی به داداش هام حسودیم میشه مخصوصا داداش کوچیکم که دوسال از من بزرگتره یعنی نمیدونید هر ماه لباس جدید مهمونی های مختلف براش میگیرن واسه تولدش که اصن خونه ی ما عروسیه
بهترین لبتاپ و بهترین مدل گوشی رو داره
اونوقت من این گوشی سامسونگ رو هم بخاطر کلاس آنلاین برام گرفتن ما وضع مالیمون خوبه بابام کشاورزه
ولی دریغ از یه ذره محبت به من
منی که نه از مادرم محبت میبینم نه از بابام نه از داداش هام چرا اصن باید بمونم تو این دنیا
لطفا آیدیم مشخص نباشه
#حستسوالبهعکسبرامارسالکن🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین🌹
سلام دوستان خانمی ۲۰ ساله هستم که بعد از چن ماه نامزدی الان یک سالو و خورده ای از ازدواجم میگذره ولی با همسرم اصلا تفاهم نداریم ایشون یک آدم درون گرا عاشق تنهایی خلوت و من به شدت برون گرا. نمیتونیم همو درک کنیم و باهم مثل یک دوست صمیمی باشیم ینی ایشون تلاشی نمیکنه که این اتفاق بیفته و برای شاد بودن من تلاش کنه وقتی ک پیشمه تلوزیون و مبایلشو به حرف زدن با من ترجیح میده خیلی بی ذوقه و منفی بافه. عصبی و زودرنجه و این روحیه حساسش روی من تاثیر گذاشته . نمیتونیم هیچ وقت باهم بحث کنیم فوری عصبی میشه و دعوا راه میندازه و قهر میکنه حتی اگ مقصرم باشه و کنترلی روی عصانیتش نداره و خود زنی میکنه در ضمن ازین ک مهمون بیاد خونمون ناراحت میشه کلا رفت و آمد بدش میاد و بدتر از همه این ک تابع مادرشه و شخصی ترین مساعل زندگیمونم باهاش درمیون میزاره و گوش ب حرفه مادرشه و اون براش اولویت داره و حرفای من براش آنچنان اهمیتی نداره با این مشکلات زندگی خیلی برام سخت بلاخره بحث یک عمر زندگیه به طلاق فکر میکنم حس میکنم گذشت زمان تاثیری در حل مشکلم نداره ولی بقیه میگن زندگیتو خراب نکن چون سالمه و کارکنهومشاوره هم نمی یادواعتقادی به این چیزانداره در ضمن ایشون 29سالشونه و ناگفته نماند دوران عقد برخوردشون خوب بود و چهره ی واقعی شو نشون نداد و خیلی نتونستم شناخت پیدا کنم ممنون میشم با کامنتاتون راهنماییم کنید
#حستنسبتبهعکسبرامارسالکن🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین 🌹
دقت کردم اکثرا از مادرشوهر و خواهرشوهر کلا قوم شوهر مینالید، خواستم بیایید بگید ما با عروسمون چطور رفتار کنیم، خونه داداشم یه شهر دیگه اس مامانم اینا سالی یکی دوبار میرن پیششون اونم معمولا اگه کاری براشون پیش بیاد، اصلا زیاد رونمیده بابام اینا برن خونشون هربار یه بهونه ای میاره، خب بابام اینا هم دلشون برا پسرشون تنگ میشه، تازه عروسمون حتی چن سال پیش سر اسم گذاری بچه ش خواهرم اینارو دعوت نکرده بوده در صورتی که کل ایل و تبار خودشون خونشون بودن، اتفاقا روز اسم گذاری خواهرم کادوش رو برده بوده نگو اسم گذاری داشتن نگفته که خواهرم اینا بمونن، بهونه آورده که خونم
کوچیکه... من وقتی فهمیدم خواهرم اینا تو اسم کذاری نبودن ناراحت شدم گفتم چرا نموندید گفت حالا زن داداش به کنار، خواهراش کلا بهمون چش قره میرفتن، تا هم ماروگیر میاره از بی پولی میناله در حالی درآمد داداشم متوسطه... از بس گفت نداریم نداریم مامانم ناراحتی قلبی گرفته، باور کنید ما کاری به زندگیش نداریم خیلی معمولی باهاش رفتار میکنیم حتی خیلی هواش رو داریم میگیم حامله است... بهش چیزی نمیگیم خونه اش نمیرییم تا اذیت نشه ولی خیلی بد باهامون برخورد میکنه، تنها گیری که مامانم بهش میده اینه که لباسای شوهرت و بچه ات چرا اکثرا کثیفن، واقعا هم کثیف نگه میداره، طوری که حتی بچه کوچیک هم متوجه میشه، من چن باری به مامانم گفتم کاریت نباشه اونطور راحته تو این چن سال عروسیشون من یه بار اونم اندازه دو روز تنهایی رفتم خونشون، خونه خواهر مادرش نزدیکن، تو اون دو روز با زبون بی زبانی هی میگفتن من کی میرم،زن داداشم هم عین ماست به خواهراش نگا میکرد، من باورم نمیشد با من هستن... تازه هی میگفتن ما شانس نداریمو نوه هامون شبیه دومادا هستن، اکثرا همه اعتراف میکنن که داداش من نه تنها از عروسمون قشنگتره، بلکه از کل ایل و تبارشون سرتره
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین
عزیزم خوبی لطفا مشکل منم بزار
چند شب پیش خونه ی مادرشوهرم بودیم جاریم هم دعوت بود بعد از شام رفتم آشپزخونه ظرفا رو بشورم همیشه من باید بشورم جاریم تا غذاشو خورد قشنگ می ره پیش شوهرش میشینه ودست به هیچی نمی زنه بعد من داشتم ظرفا رو می شستم جاریم اومد آب بخوره خواهرشوهرم هم داشت آشپزخونه رو جمع می کرد بهم گفت وای چقدر شکم آوردی منم گفتم آره به خاطر سزارین هست دیگه از بعد سزارینم شکمم آب نشد یهوو خواهرشوهرم پرید بهم گفت قدر یه گاو غذا می خوری بعد می خوای شکم نیاری جاریم هم زد زیر خنده
وای نمی دونی چقدر ناراحت شدم بغض سر گلوم گرفته بودهیچی نتونستم بگم نمی دونم چیکار کنم دارم دغ می کنم همش حرف خواهرشوهرم و خنده های جاریم جلو چشممه😢😔
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
#شما_پرسیدین 🌹
سلام من یه دختر ۱۸ سالم ، بزرگ ترین ترس زندگیم ازداوجه ، خواستگار زیاد دارم ،خیلی زیاد تا العان شاید حدود ۱۳ تا شده ،ولی من هیچ تمایلی ندارم ،وقتی که فقط میشنوم یه خواستگار اومده انقدر ناراحت میشم که اشکام جاری میشه ،حس میکنم قلبم داره میسوزه ، از دختر بودنم بد میاد ،حتی ناخواسته از اون شخص هم کینه میگیرم ...هرچی هم به خونواده ام میگم میگن فقط تا یکسال دیگه تا کنکورت رو بدی ، منم خیلی دلخور میشم میگم قیدتون رو واسه همیشه میزنم ، راستش یکی از خواستگارام هم از اقوام هست مامان و بابام قبولش دارن ،وحس میکنم که اخرم مجبورم با همون ازدواج کنم ، من وقتی مزدوج ها رو میبینم دلم انقدر وایه عروس میسوزه که دوست دارم بخاطرش گریه کنم .....واقعا وقتی هم میگم فکر میکنن من خجالت میکشم ، موندم داخلش 😔
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
اینجا👇
@h_7678
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶