💘دلتو بسپـار به من💘
#قصه_سختی_های_من پدر و مادرم از ازدواج کردن فقط بچه دار شدن بلد بودن ... #پرده_چهارم 🌸🍃@deLe
#نظرات_شما_درباره_قصه_سختی_ها 🌹
پرنسس آریایی94:
سلام و عرض ادب
از اونجا که داستان این قصه مربوط به اوایل انقلاب و دوران جنگ هست،احساس میکنم یه جورایی با اون زمان منافات داره
بالاخره اون زمان مردم چشم و دلشون پاکتر بوده و به همین راحتی زن و زندگیشونو ول نمیکردن برن دنبال یکی دیگه،یا به خواهرزنشون چشم داشته باشن،خصوصا اگ طرف اهل جبهه هم بوده باشه.
در ثانی کسی که میرفته جبهه برای دفاع از خاک و ناموسش،خیلی سخت میتونستن برش گردونن و توخونه یا شهرشون موندگارش کنن
اونوقت چطور یهویی طرف جبهه رو ول کرده رفته پای درس،بعدش زده زیر همه چیز و عاشق چشم و ابروی خواهرزنش شده؟🧐🤔
مشکلات بین عروس و مادرشوهر همیشه بوده و هست و خواهد بود،اما اون زمان مرد و زن عزت نفس داشتن،مرد بهمین راحتی و بخاطر حرف مادرش نمیزده زیرهمه چیز،بلکه جبهه جای خودسازی بوده و کسب تجارب و اونی که اهل جبهه بوده سعی میکرده راهی برای حل مشکل بین مادر و همسرش پیدا کنه،نه اینکه خودشم بشه قوز بالا قوز...
به هرحال چیزی که از واقعیت خوندیم با اینی که در این داستان میبینیم خیلی با هم منافات داره🤨
بله همه جورآدمی تو همه زمان پیدا میشه
فقط جبهه و انقلاب و اون زمان که مردم پاکتر از الان بودن رو خرابش نکنیم..🌿
انشاءالله مشکلات زندگی همه جوونا برطرف بشه و با خیال راحت روز و روزگارشونو سپری کنن
الهی آمین🌾🍃🤲
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶
💘دلتو بسپـار به من💘
#نظرات_شما_درباره_قصه_سختی_ها (پایان یافت)
ماهان پسر گلم:
به قول قدیمی ها خدا دیرگیره اما شیر گیره،، خدایا شکر که عاقبت بخیر شدی،، و خوبه بدونیم میشه از دست بنده ها فرار کرد اما دست خدا هرگز،،،
صدیقه:
خدارو شکر به سزای اعمالشون رسیدن امیدوارم تو زندگیت به آرامش برسی عزیزم
مریمی:
عالی بودقشنگترین داستانی بودک خوندم یعنی این دیگ چ سرگذشتی بود باکل داستان فقط گریه کردم ❤️😢
فخریه:
خدایا فقط خودت شا هدی که چقدر ظلم بهم شد و شده به خاطر بچه هام موندم.
نیاز:
چی کشیدی شوکت جان ازدست شوهر.و خواهرت. خیلی غصه خوردم تصورشم وحشتناکه 😢😢😢😢
امیر مهدی میر زایی:
سلامنظر من در مورد داستان محمد حسین و شهلا و خواهرش شهلا محمد حسین بازیچه خودش کرده در دانشگاه با یکی می ریزه روهم
هر چی هم که محمد حسین به اسمش کرده می فروشه فرار تا زه محمد حسین قدر زنش می دونه و خیلی دیر که زنش محلش نمی زاره
فائزه سادات ربانی 💐:
سلام. واقعا نمیدونم چی بگم.😔😔
دلم داره آتیش میگیره برای شوکت.😭😭
الان که خیلی سال از این جریان گذشته وحتما شوهر وخواهر ملعونش نتیجه کار های حرام شون رو دیدن...
اما خدایا قربونت برم که صبرت اینقدر زیاده...
الهی که به حق صاحب امروز امیر المومنین علیه السلام آدمهای مثل ممدحسین (که حیفه اسم حسین روی این موجودات باشه) رسوای دنیا وآخرت بشن 🤲🤲🤲🤲
ودیگر...:
وای تورو خدا فقط جمیله پول ها و طلا های شوکت و برنداره و بره که من دیگه کشش رو ندارم
Laleh:
سلام بانو
واقعا در مورد زندگی شوکت عدل خدا رو دیدم. خواهرم شوکت جان خیلی خوشحالم برات! درسته تو جوانی ت خوشی هات ازت گرفتن ولی بدون قطعا اگر چیزی به صلاحت نباشه و به تو ضرر برسونه ازت می گیره.
میدونم شما هم به یه امیدی ازدواج کردین و خواهر بی عاطفه تون اون خوشبختی گرفت.
اما روی حرف من به همه هست هیچ وقت هیچ وقت حتی چشمتون هم خونه خودتون راه ندین که آوار بشن رو زندگی تون.
این اتفاق خودم به گوش های خودم شنیدم خواهر زاده میره خونه خاله اش درس بخونه که بعد میشه هوو خاله ش برای همین زمان دختره شاید الان زیر ۳۰سال باشه اون موقع تو دوران دبیرستان بود که هوو خاله ش شد.
الهی هیچ کس به چشماش اشکی نشینه
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸🍃@deLetOo🍃🌸
🧶دلتو بسپــار به مـن🧶