. 🌸✨ . . .
.
.
تنها تو به خودت عطر نمیزنی!😌
#چادُر ماهم معطر است😍
معطر به بوی حیا،عفت🥰
معطر است به رایِحه ای بهشتی
به بوی چادر مادرم زهراس❤️
چادرم بوی آرامش وامنیت میدهد🍭
.
.
. 🌸✨. . .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ°•♡
#
🧡@donyayechadoryha❤️
#چادرانه
تـــازه میفهــــمم،
چــرا #مشکیســت
رنـگ #چــادر
مــاه را
تـاریـکی شــب
آنقـدر جـذاب کـرد!
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج_اَلــــــسٰاعة 🌱
#آدمین_گلزاربهشتی
@donyayechadoryha
#چمثلچادر°💜
#چادُر کھِ سر کُنۍ
عِطر ِخدا رآ مِیشنوۍ
#مدیࢪ
------------•☕️❤️•--------------
@donyayechadoryha
📸 دختر خانمی روی تابوت یکی از شهدای غواص نوشته بود: پدرم را قانع کن #چادر بپوشم...
#تلنگر :)
#یافاطمه...
#مدیࢪ
------------•☕️❤️•--------------
@donyayechadoryha
📢برادرم،خواهرم حواست باشه....😔
🚶اول راه بودیم ...گفتن #فضای_مجازی📲💻گفتن شده #ابزار_تبلیغاتی_دشمن!😡😠
🙉 #بچه_مذهبی ها #عقب نمونید!😯
👈" آنقدر #صفحه بسازید و #مطلب_نشر_دهید و دینتان را به #عالم🌍 نشان دهید که آنها عقب بکشند "☺️
اما چه شد؟!🤔⁉️
😏کم کم #صفحههای_عقیدتی #خصوصی شد...😦
🍃کم کم #عکسهای_شخصی🎆
🍃کم کم " #اشتراک_زندگی_خصوصی " با همه ...😞
🍃کم کم "خواهر"😳"برادر"
😳"خواهر عزیزم"
😳"برادر گلم" ...
کم کم بچه مذهبی ها " #کم_حیا " شدند ...😭
😨کم کم #شوخی_با_نامحرم ...
👈کم کم #دایرکت
👈کم کم #چت📲💻
🤔مگه جایی که فقط #تو باشی و #نامحرم ، نفر سوم #شیطون نیست؟...‼️
🧐فکر کن !
😐کم کم #دشمن ها به اهدافشون رسیدن
👈کم کم...
✅علیکم بانفسکم !
🔔آقا پسر مذهبی !
#برادر من!
😏حداقل روی #اهداف_نفسانی خودت
پوشش #دین و #جذب_حداکثری نذار!♨️
🌿خانم #چادری!
آقایی که با #دیدن👀 عکست که اتفاقا توشم #با_حجابی،میگه #خدا_حفظت_کنه😘
😍میگه #چادر بهت میاد!😍
👈اون زیر پست #بد_حجابم می نویسه که چی بهش میاد ...😏
🛑آی پسر و دختر مذهبی !📢
😒نکنه منتظری شیطون با #نیرنگ #پارتی و #شماره_دادن بیاد سراغت؟!🤔
😞تو هم با #افتخار احساس کنی چقدر #مومنی!😔
😡نخیر ...
☘برای امثال ما ، از این جاها #شروع میشه
✨که کمتر #احساس_گناه کنیم🔥
🍂که کم کم از #راه به در بشیم...
✨به یه جایی می رسی ، می بینی دیگه " #اشک " نداری😭
❌حال #نماز و #دعا نداری🤲
😥دیگه اصلا #نماز_شب کیلویی چند؟؟
😨 #دعای_کمیل؟ مال قدیما بود ...😱
👈کم کم آلارم " #نفس_لوامه " خاموش میشه
بترس...😰
🍀همین که #نماز_اول_وقتت از بین بره ، باعث خوشحالی دشمنه ••• آره
اینطوریاست ...
🚶اول راه بودیم
ولی #مواظب_باشین‼️ نزنیم تو جاده خاکی😥
#نشـــــــــــر_حداکثـــــــــــــــری
کپی به عشق حضرت زینب سلام الله علیها در پیام رسان های ایرانی
🌿🌼«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌼🌿
------------•☕️❤️•--------------
@donyayechadoryha
📢برادرم،خواهرم حواست باشه....😔
🚶اول راه بودیم ...گفتن #فضای_مجازی📲💻گفتن شده #ابزار_تبلیغاتی_دشمن!😡😠
🙉 #بچه_مذهبی ها #عقب نمونید!😯
👈" آنقدر #صفحه بسازید و #مطلب_نشر_دهید و دینتان را به #عالم🌍 نشان دهید که آنها عقب بکشند "☺️
اما چه شد؟!🤔⁉️
😏کم کم #صفحههای_عقیدتی #خصوصی شد...😦
🍃کم کم #عکسهای_شخصی🎆
🍃کم کم " #اشتراک_زندگی_خصوصی " با همه ...😞
🍃کم کم "خواهر"😳"برادر"
😳"خواهر عزیزم"
😳"برادر گلم" ...
کم کم بچه مذهبی ها " #کم_حیا " شدند ...😭
😨کم کم #شوخی_با_نامحرم ...
👈کم کم #دایرکت
👈کم کم #چت📲💻
🤔مگه جایی که فقط #تو باشی و #نامحرم ، نفر سوم #شیطون نیست؟...‼️
🧐فکر کن !
😐کم کم #دشمن ها به اهدافشون رسیدن
👈کم کم...
✅علیکم بانفسکم !
🔔آقا پسر مذهبی !
#برادر من!
😏حداقل روی #اهداف_نفسانی خودت
پوشش #دین و #جذب_حداکثری نذار!♨️
🌿خانم #چادری!
آقایی که با #دیدن👀 عکست که اتفاقا توشم #با_حجابی،میگه #خدا_حفظت_کنه😘
😍میگه #چادر بهت میاد!😍
👈اون زیر پست #بد_حجابم می نویسه که چی بهش میاد ...😏
🛑آی پسر و دختر مذهبی !📢
😒نکنه منتظری شیطون با #نیرنگ #پارتی و #شماره_دادن بیاد سراغت؟!🤔
😞تو هم با #افتخار احساس کنی چقدر #مومنی!😔
😡نخیر ...
☘برای امثال ما ، از این جاها #شروع میشه
✨که کمتر #احساس_گناه کنیم🔥
🍂که کم کم از #راه به در بشیم...
✨به یه جایی می رسی ، می بینی دیگه " #اشک " نداری😭
❌حال #نماز و #دعا نداری🤲
😥دیگه اصلا #نماز_شب کیلویی چند؟؟
😨 #دعای_کمیل؟ مال قدیما بود ...😱
👈کم کم آلارم " #نفس_لوامه " خاموش میشه
بترس...😰
🍀همین که #نماز_اول_وقتت از بین بره ، باعث خوشحالی دشمنه ••• آره
اینطوریاست ...
🚶اول راه بودیم
ولی #مواظب_باشین‼️ نزنیم تو جاده خاکی😥
#نشـــــــــــر_حداکثـــــــــــــــری
🌿🌼«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌼🌿
------------•☕️❤️•--------------
@donyayechadoryha
#چادرانه😅
‼️خانوم خوشگله شماره بدم❓☹️
⁉️خانوم خوشگِله کجا میری برسونمت؟
🗣اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!🥀
⭕️بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود . . .😔
💔این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد.🚌
🌼به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت🐾
🍃شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهرِ لعنتی؛🌘
🧕دخترک وارد حیاط امامزاده شد . . .👣
خستہ . . .🖤
💔انگار فقط آمده بود گریه کند ـ ـ . دردش گفتنی نبود . . . ‼️😭
🧣رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد . .🙃
🌙وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. . .🦋
💫زیر لب چیزی می گفت انگار‼️
🕊خدایا ڪمڪم کن . . .💜
🍁چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با 👓صدای زنی بیدار شد. . .💤
👋خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی،🤗
👀مردم می خوان زیارت کنن‼️
🏘دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند . . .🚕
به سرعت و با عجله از آنجا خارج شد. ـ ـ🚀
اما . .🤔
🌠اما انگار اتفاق عجیبی افتاده بود . .‼️
🐷دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد . . .🙃
🐝انگار نگاه هوس آلودی تعقیبش نمی کرد . .🙂
🦋احساس امنیت میکرد . .💚
🌤با خود گفت: مگر میشود آنقدر زود دعایم مستجاب شده باشه! . .😇
🐬فکر کرد شاید اشتباه میکند. . .🧐
♨️اما اینطور نبود!❣
☝️یک لحظه به خود آمد . .🍃
😍دید #چادر امامزاده را سر جایش نگذاشته است ..
#دخترک_فاطمی
خواهرم ...
اگر به این باور برسی کـه
این #چادر همان چادریست که پشت دَر سوخت ؛ولی از سَرِ
#حضرت_زهرا نَیُفتاد...
هًٍرًٍگٍزً ٍ از سَرَتْ شُـــلْ نمی شود...
#مثلالماس💎 #چادرانه
𝑑𝑒𝑙𝑔𝑜𝑦𝑒/دِلگویه
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت #چهاردهم رفتم سمت دفتر بسیج خواهران و دیدم بیرون پایگاه زهرا د
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
.
.قسمت #پانزدهم
.
بابا:هییی دخترم...ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری..بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد..😉
.
-نه پدر جان...منظور این نبود😐
.
مامان:پس چی؟!😯
.
-نمیدونم چه جوری بگم...راستش...راستش میخوام چادر بزارم😊
.
پدر : چی گفتی؟! درست شنیدم؟!چادر؟!😨😳
.
مامان: این چه حرفیه دخترم.. تو الان باید فکر درس و تحصیلت باشی نه این چیزها😑😟
.
-بابا: معلوم نیست باز تو اون دانشگاه چی به خردشون دادن که مخشو پوچ کردن.😠
.
-هیچی به خدا...من خودم تصمیم گرفتم😞
.
بابا: میخوای با آبروی چند ساله ی من بازی کنی؟!؟همین مونده از فردا بگن تنها دختر تهرانی چادری شده😠
.
-مامان: اصلا حرفشم نزن دخترم...دختر خاله هات چی میگن..😐
.
-مگه من برا اونا زندگی میکنم؟!😒
.
-میگم حرفشو نزن😠
.
.
با خودم گفتم اینجور که معلومه اینا کلا مخالف هستن و دیگه چیزی نگفتم😕
.
نمیدونستم چیکار کنم.
کاملا گیج شده بودم و ناراحت😔از یه طرف نمیتونستم تو روی پدر و مادر وایسم از یه طرف نمیخواستم حالا که میتونم به اقا سید نزدیک بشم این فرصتو از دست بدم😞
.
ولی اخه خانوادم رو نمیتونم راضی کنم😞
یهو یه فکری به ذهنم زد.
اصلا به بهانه همین میرم با آقا سید حرف میزنم☺
شاید اجازه بده بدون چادر برم پایگاه.
.بالاخره فرمانده هست دیگه😊
.
فردا که رفتم دانشگاه مستقیم رفتم سمت دفتر آقا سید:
.
تق تق
.
-بله بفرمایید
.
-سلام
.
-سلام...خواهرم شرمنده ولی اینجا دفتر برادرانه.. گفته بودم که اگه کاری دارید با زهرا خانم هماهنگ کنید.
.
-نه اخه با خودتون کار دارم
.
-با من؟!؟چه کاری؟!😨
.
-راستیتش به من پیشنهاد شده که مسئول انسانی خواهران بشم ولی یه مشکلی دارم😕
.
_چه خوب.چه مشکلی؟!😯
.
-اینکه😕اینکه خانوادم اجازه نمیدن چادری بشم😔میشه اجازه بدین بدون چادر بیام پایگاه؟!
.
-راستیتش دست من نیست ولی یه سوال؟!شما فقط به خاطر پایگاه اومدن و این مسولیت میخواستین چادر بزارین؟!😕
.
-اره دیگه 😐
.
_خواهرم ،چادر خیلی #حرمت داره ها... خیلی... چادر #لباس_فرم_نیست که خواهر... بلکه #لباس_مادر ماست... میدونید چه قدر #خون برای همین #چادر ریخته شده؟؟چند تا
#جوون_پرپر_شدن؟!چادر گذاشتن #عشق میخواد نه اجازه. 😊 ولی همینکه شما تا اینجا #تصمیم به گذاشتنش گرفتین خیلی خوبه ولی به نظرم هنوز #دلتون کامل باهاش نیست.
من قول میدم اون مسئولیت روبه کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو با #مطالعه و #اطمینان قلبی انتخاب کنین نه به خاطر #حرف مردم.✋
.
ادامه دارد
نويسنده✍
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
@Delgoye851