امروز ی نفر ازم پرسید ، تو تا حالا عاشق شدی ؟
گفتم : نه .
گفت : آخه یبار دفترچه خاطراتت ؛
اتفاقی صفحه اولش باز بود و خوندمش . .
نوشته بودی به نام خدایی که او را خلق کرد ؛
تا قرار بی قراری هایم باشد .
گفتم : خب آره ، چطور ؟
گفت : یعنی عاشقش نبودی ؟
گفتم : کار ما از عشق گذشته بود : ) .