امروز ی نفر ازم پرسید ، تو تا حالا عاشق شدی ؟
گفتم : نه .
گفت : آخه یبار دفترچه خاطراتت ؛
اتفاقی صفحه اولش باز بود و خوندمش . .
نوشته بودی به نام خدایی که او را خلق کرد ؛
تا قرار بی قراری هایم باشد .
گفتم : خب آره ، چطور ؟
گفت : یعنی عاشقش نبودی ؟
گفتم : کار ما از عشق گذشته بود : ) .
چای مینوشم ك با غفلت فراموشت کنم ؛
چای مینوشم ولی از اشک ؛ فنجان پر شده است . .
- 𝘿𝙚𝙡𝙞 .
چای مینوشم ك با غفلت فراموشت کنم ؛ چای مینوشم ولی از اشک ؛ فنجان پر شده است . .
بس ك گلهایم به گور دسته جمعی رفتهاند ؛
دیگر از گلهای پرپر خاک گلدان پر شده است : ))) .
سلاممم ضحی
چقد پستهای امروزت قشنگبودننن : ))))
-کاف .
.
سلام قشنگم ، لطف داری : ))✨️ .
قشنگی از خودت ِ .