🌹روايتى از شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار)؛
🔸اگر سردردى، مريضى يا هر مشكلى داشتيم، معتقد بوديم برويم #هيئت خوب مىشويم. مىگفت: «مىشه #توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هيئت ببندى!»👌🌸
جزو آرزوهايش بود در خانه روضه هفتگى بگيريم، اما نمىشد. چون خانهمان كوچك بود و وسايلمان زياد ...😞
🔸البته زياد هيئت دو نفرى داشتيم. براى هم #سخنرانى مىكرديم و چاشنىاش چندخط #روضه هم مىخوانديم☺️، بعد #چاى، نسكافه يا بستنى مىخورديم. مىگفت: «اين خوردنيا الان مال هيئته!» هر وقت چاى مىريختم مىآوردم، مىگفت: «بيا دوسه خط روضه بخونيم تا #چاى_روضه خورده باشيم!»😋
🔸#زيارت_عاشورا مىخوانديم و #تفسير مىكرديم. اصرار نداشتيم زيارت #جامعه_كبيره را تا ته بخوانيم. يكى دو صفحه را با #معنى مىخوانديم📖، چون به زبان عربى مسلط بود، برايم #ترجمه مىكرد و #توضيح مىداد.
📚برشى از كتاب «قصه دلبرى، شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى به روايت همسر♥️»
👈#متن_وصیت_نامه:
🌷#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_سوم
#امید_به_عفو_الهی
#اظهار_فقر_و_عدم_توشه
#امید_به_ذخیره_گوهر_اشک_بر_ائمه(ع)
#امید_به_ذخیره_نعمت_دست
💢#خدایا! به #عفو تو#امید دارم
💎ای خدای #عزیز و ای #خالق_حکیم بیهمتا ! دستم #خالی است و کولهپشتی سفرم #خالی، من بدون #برگ و توشهای بهامید #ضیافت #عفو و کرم تو میآیم. من توشهای برنگرفتهام؛ چون #فقیر [را] در نزد #کریم چه حاجتی است به #توشه و #برگ؟!
💎سارُق، چارُقم پر است از #امید به تو و #فضل و کرم تو؛ همراه خود دو #چشم بسته آوردهام که #ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک #ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر💧#اشک بر #حسین #فاطمه است؛ گوهر💧#اشک بر#اهل_بیت(ع) است؛ گوهر💧#اشک دفاع از #مظلوم، #یتیم، دفاع از محصورِ #مظلوم در چنگ ظالم.
💎#خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای #عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت #دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را #ذخیره کردهام که به این #ذخیره #امید دارم و آن روان بودن #پیوسته بهسمت تو است. وقتی آنها را بهسمتت #بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر #زمین و #زانو گذاردم،
💎وقتی #سلاح را برای #دفاع از دینت به #دست گرفتم؛ اینها #ثروتِ #دست من است که #امید دارم قبول کرده باشی.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌺@arshian_helal313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊