eitaa logo
دلنشیـن❣️
76 دنبال‌کننده
184 عکس
213 ویدیو
3 فایل
دلم گرم خداوندے ست کہ مے دانم بدون لطف او تنهاے تنهایم.💐 برایت من، خدا را آرزو دارمـ ...😍 ارتباط با ادمین ڪانال 👈 🆔 @Yaroghayehjanam -------------------------------- ❣️ دلنشین را فقط برای عزیزانتان ارسال کنید. 🌐 https://eitaa.com/Dell_neshin
مشاهده در ایتا
دانلود
با صدای جیغ زن از خواب پرید. _<نور! یک نور عجیب در اتاق است!!> مرد یهودی از خواب پرید و با شتاب به سمت اتاق رفت. چادررا که دید,همه چیز به یادش آمد. چادر فاطمه(س)را به جای قرض به علی(ع) امانت گرفته بود. حالا نور چادر اتاق را پر کرده بود. مرد یهودی و همسرش از تعجب و شگفت زدگی اقوامشان را خبر کردند و برای دیدن چادر نورانی به منزل آوردند. با دیدن نور چادرفاطمه(س)هشتاد نفراز یهودی های مدینه مسلمان شدند. 😍😘 🔘منبع؛ بحار ج 43 ص 40 ,منتهی الآمال ص 160 حجاب ، رساندن زن به رتبه عالی معنویت است -------------------------------- ❣️ @Dell_neshin
‏ 🌾🌿 در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در شهر مدینه، شخصى بود بسیار ظاهر الصلاح، به طورى که کسى در حق او در هیچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت. شاید بسیارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مى‌کردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خویش، در بعضى از شب‌ها به خانه مردم مدینه، دستبرد مى‌زد!!😱 شبى براى دزدى از دیوار خانه‌اى بالا رفت، اثاث زیادى در آن خانه بود و در میان خانه به غیر از یک زن جوان تنها کسى نبود، عجیب خوشحال شد که امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عیش و عشرت هم شرکت خواهم کرد.😲 همان طور که در دل تاریکى بر سر دیوار، منظره فریبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مى‌نگریست... به فکر فرو رفت: دزدى تا کى، ننگ تا چه مدت، براى چه باید زحمات انبیا و اولیا را از یاد برد، عاقبت این همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قیامت و محاکمات الهیه نیست، در پیشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب این‌ همه ظلم و جنایت را چگونه باید داد؟!!😔 آرى، با ادامه این اعمال به روزى خواهم رسید که براى من راه گریز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مى‌شوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگى‌هایم را پس خواهم داد!!😖 پس از اندکى تأمل و فکر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشیمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت.😶 به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمد و در حضور آن جناب نشست!💐 ناگهان دید، زن صاحب خانه‌اى که شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! زن بى‌شوهرى هستم همراه با ثروتى زیاد، پس از چند ازدواج دیگر قصد شوهر کردن نداشتم، اما دیشب به نظرم رسید که دزدى به خانه‌ام راه پیدا کرده، گر چه چیزى نبرده، ولى مرا وحشت زده کرده، از این پس مى‌ترسم در تنهایى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مى‌دانید براى من همسرى انتخاب کنید.😰 حضرت اشاره به آن مرد- یعنى به دزد شب گذشته- کردند و فرمودند: اگر میل دارى، تو را به آن شخص تزویج کنم، زن به چهره مرد خیره شد، او را پسندید و نسبت به او اظهار میل و رغبت کرد.😍 پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله عقد آن زن را براى آن مرد بست...💍 سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در کمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعریف کرد و به او گفت: اگر شب گذشته ثروتت را مى‌بردم و دامن عفتت را آلوده مى‌کردم، علاوه بر این که یک شب بیشتر در کنار تو نبودم، آتش غضب همیشگى حق را، براى خود برمى‌افروختم، ولى در عاقبت کار فکر کردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزیدم و در نتیجه براى همیشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسیدم!🥰💝 -------------------------------- ❣️ @Dell_neshin
savab-didar-ba-khanevadeh.mp3
4.85M
ثــواب دیــدار بـا خـــانواده 🎙استاد دانشمند خوشه انگور حضرت ابوالفضل و امام حسین -------------------------------- ❣️ @Dell_neshin
روزي امام علی علیه‌السلام به مسجد رفتند. در مسجد شخصی ايستاده بود؛ حضرت دهنه اسب را به او سپرد تا به مسجد برود و برگردد. هنگام خارج شدن از مسجد حضرت دو دينار در دست گرفت تا به عنوان مزد به آن مرد بدهد؛ اما وقتی برگشت، ديد آنمرد دهنه اسب را دزديده و رفته است! حضرت دو دينار را به قنبر داد و فرمود: به بازار برو و يك دهنه اسب خريداری كن. قنبر به بازار رفت،‌ اتفاقاً به آن شخص دزد برخورد و ديد يك دهنه اسب در معرض فروش گذاشته است. قنبر فرمود: چند می‌فروشی؟ آن شخص گفت: دو دينار. قنبر دو دنيار را داد و افسار را خريد. وقتي برگشت حضرت فرمود: اين افسار دزديده شده است، به چند دينار خريدی؟ قنبر گفت: دو دينار. حضرت فرمود: ببين كه اين شخص چگونه رزق حلال خود را كه برايش تعيين شده بود، حرام كرد! -------------------------------- ❣️ دلنشین را فقط برای عزیزانتان ارسال کنید. 🌐 https://eitaa.com/Dell_neshin ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘
✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه می‌گذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی می‌خواست آب بکشد و نمی‌توانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کرده‌ای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسول‌الله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید. پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آورده‌ای؟ گفت: مردی خوش‌روی، شیرین‌کلام، خوش‌اخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آورده‌ای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدم‌های مبارکش افتاد. گریه می‌کرد و معذرت می‌خواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: 📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم) و تو اخلاق عظیم و برجسته‌اى دارى. 🔘منبع: قصص‌الروایات -------------------------------- ❣️ دلنشین را فقط برای عزیزانتان ارسال کنید. 🌐 https://eitaa.com/Dell_neshin ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘