eitaa logo
دل‌نوشت
265 دنبال‌کننده
473 عکس
245 ویدیو
5 فایل
سه سال است که از دل می‌نویسم.از دلتنگی‌های شخصی تا دغدغه‌های تاریخی و اجتماعی. دکتری‌تاریخ‌تشیع.مدرس‌.پژوهشگر.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: اهل‌حرم.گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌ بکتاشی‌گری.علوی‌گری بر اساس منابع مکتوب. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی زود دیر می‌شود... حتما همه‌تان یکبار هم که شده ساعت ملاقات بیمارستان بوده‌اید. ساعت ملاقات و جنب و جوشی که در بیمارستان به وجود می‌آورد، اضطراب وجودی انسان را بالا می‌برد حتی اگر حال مریضت خوب باشد. اما اگر بیمارت حال مساعدی نداشته باشد یا در کما باشد، این اضطراب و دل‌واپسی جاری می‌شود در کلمات. من نسبت به شنیدن این دست از مکالمه‌ها کنجکاو هستم. چه در بخش‌هایی مثل آی‌سی‌یو چه سی‌سی‌یو شما هم به صحبت‌های افراد در این مکان‌ها و بالای سر عزیزانشان توجه کرده‌اید؟! _ صدامو می‌شنوی؟ _ اگر یکبار دیگه چشم‌هات و باز کنی بهت میگم چقدر دوستت دارم. _ یادته دوست داشتی باهم بریم سفر؟! _ تو چشمات و واکن، من دیگه هیچ وقت تنهات نمیزارم. _ یه بار دیگه صدام کن دلم خیلی برای صدات تنگ شده. _ اگه بیدار بشی تا آخر عمر... این مکالمه‌ی افرادی است که عزیزانشان روزها و هفته‌هاست در کما هستند و شاید دیگر بیدار نشوند. تمام این مکالمه‌ها یک وجه مشترک دارند. توجه همه به سمت کارهای نکرده‌شان و بی‌توجهی نسبت به آن عزیز است؛ و غالبا همان روزمرگی‌های ساده است. _ امروز بیا ببینمت. _ فردا باهم بریم بیرون. _ بهت گفتم چقدر دوستت دارم؟! جملات و کارهای ساده‌ای که حالا به یک حسرت و آرزو تبدیل شده است. باید حواسمان باشد که چقدر وقت کم داریم... چقدر حسرت کارهای نکرده زیاد است. چقدر زود همین زندگی عادی که هر روز از کنارش بی‌توجه عبور می‌کنیم تبدیل می‌شود به یک آرزوی بزرگ. ان‌شاءالله که عزیزان‌مان همیشه سلامت و تندرست باشند. اما لحظات آفریده شده‌اند برای عبرت. ✍🏻زهرا کبیری‌پور