#شبانگاهان
من معتقدم آدمی وقتی از نوشتن خسته شود
میتواند آواز بسازد
آواز شمع روشنی است در دل
درست زمانی که دلت پر از غم است روشن میشود
این روزها که غم به خانهی دلم آتش انداخته
این روزها که در خودم فرو رفتهام
دلم یک کُنج میخواهد
یک پنجره، رو به آسمان
این روزها دلم میخواهد، مدام زمزمه کنم:
شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم
شرر ریزد بیامان به دل ساکنان فلک نالهی سازم
دل شیدا، حلقه را شکند، تا برآید و راه سفر گیرد
مگر یک دم گرم و شعله فشان، تا به بامِ جهان بال و پر گیرد
خوشا ای دل بال و پر زدنت، شعلهور شدنت در شبانگاهی
به بزم غم، دیدگان تری، جان پُرشرری، شعلهی آهی
بیا ساقی تا به دست طلب، گیرم از کف تو، جام پی در پی
به داد دل، ای قرار دلم، نوبهار دلم، میرسی پس کی؟!
چو آن ابر نوبهارم من، به دل شور گریه دارم من
میتوانم آیا نبارم من؟!
#آواز
@Delneveshteeee