.
محمد حسین گاهی در ایام غیر ماه رمضان هم روزه می گرفت. بهش گفتم: داداش جان مگه تو چقدر روزه ی قضا داری؟ ایشون در جوابم گفت: این روزه ها جریمه است، نه قضا من وقتی نتونم واسه ی نماز جماعت برم مسجد، فرداش خودم رو با روزه گرفتن جریمه می کنم...
#شهید_محمدحسین_اشرف
▪️ @Dokhat_shohada
.
زیر سایه درخت مشغول بازی بودیم. یکی از بچه ها چشمش خورد به سیب سرخی که توی جوی آب افتاده بود. سیب رو گرفت و اومد بین تقسیم کرد. اما مسعود سهمش رو نخورد و گفت: چون نمیدونم صاحبش راضی هست یا نه نمی خورم
#شهید_مسعود_کریمی_مجد
▪️ @Dokhat_shohada
خاطره شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) از لحظات شهادت شهید مصطفی صدرزاده
▪️ @Dokhat_shohada
.
قرار شد جلسه رو توی اتاق دکتر چمران برگزار کنیم. اما هوای اتاق خیلی گرم بود و پنکه هم جواب نمی داد . به دکتر چمران گفتم: ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم ، اگه یکیش رو بذاریم توی این اتاق دکتر حرفمو قطع کرد و گفت: ببین اگه میشه برا همه ی سنگرها کولر بذارید بسم الله ، آخریش هم اتاق من
#شهید_مصطفی_چمران
▪️ @Dokhat_shohada
.
داود یه دفترچه داشت که توش نشانی خانواده های شهدا و رزمندگان رو نوشته بود. بهشون سرکشی می کرد و مشکلات اونا رو مرتفع می ساخت. بعد از شهادت دارد یکی از اهالی محل می گفت: مدتها بود که میدیدم سرهرماه، بسته پولی رو می اندازند توی حیاط خونه مون بعد از سه چهار ماه کنجکاوی کردن، فهمیدم که این شهید داود حیدری هستش که مخفیانه به ما کمک می کنه
#شهید_داود_حیدری
▪️ @Dokhat_shohada
.
توی صف غذا دیدمش. رفتم جلو و بعد از احوالپرسی گفتم: شما چرا ایستادی توی صف غذا آقای برونسی مگه شما فرمانده گردان... نذاشت حرفم تموم بشه. لبخند از لبهاش رفت و گفت: مگه فرمانده گردان با بسیجی های دیگه فرق داره که باید بدون صف غذا بگیره؟! ! !
بسیجی ها خیلی مانع توی صف ایستادنش شده بودند، اما حریفش نمی شدند....
#شهید_عبدالحسین_برونسی
▪️ @Dokhat_shohada
.
ماهی یکبار بچه های مدرسه جبل عامل رو جمع می کرد. می رفتند و زباله های شهر رو جمع آوری می کردند. می گفت با اینکار هم شهر تمیز میشه و هم غرور بچه ها می ریزه ...
#شهید_مصطفی_چمران
▪️ @Dokhat_shohada
.
طلبهها از آیتالله بهاءالدینی
درس اخلاق خواستند ایشان فرمودند :
بروید از صیادشیرازے درس زندگے بگیرید ؛
اگر صیاد شیرازے شدید ، هم دنیا را دارید و هم آخرت .
▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگے دختر شهید مصطفے صدرزاده...
▪️ @Dokhat_shohada
.
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند :نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم، دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچکس نگفتم مبادا که ریا شود و فقط که دیگر می گویم که از آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام تمام جگرم سوخته است . و اکنون به جبهه می روم تا پیروزی اسلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و امیدوارم که آن حضرت حکومتش را در زمان حیاتم ببینم ( وان حال بینی و بینه الموت ) و خدایا اگر مرگ بین من و او حائل شد مرا از قبر خارج ساز، هنگامیکه ظهور آن حضرت انجام گرفت در حالیکه کفن بر تن دارم و ....
#شهید_مصطفی_ابراهیم_مجد
▪️ @Dokhat_shohada
حیران و آشفته ، یعنے حال ڪسے ڪه
مرگ را نخواهد ...
اما لایق شهادت هم نباشد !
▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لباسِ تک سایزِ شهادت!
#نشر_دهید
▪️ @Dokhat_shohada
.
شهید سید محمدعلی جهان آرا بایه رزمنده رفته بود شناسایی. همین طور که داشت با دوربین منطقه رودید میزد، یهو رزمنده گفت: عراقی های پدر سوخته آقاسید چشم از دوربین برداشت،نگاهش کردو گفت: فحش نده، رزمنده ی اسلام نباید توهین کنه، امام علی می فرماید: اصلا به دشمنتون هم فحش ندید...
#شهید_سیدمحمد_علی_جهان_آرا
▪️ @Dokhat_shohada
.
علی رفته بود تهران تا اونجا درس بخونه سال آخر دبیرستان که بود، دوستش از یک کوچه می رفت مدرسه، خودش از یه کوچه دیگه... دوستش بهش گفت: علی بیا از این کوچه بریم، پر از دختره... اصلا قبول نکرد و گفت: من نمیام علی از یه کوچه ی دیگه میرفت تا نگاهش به ناموس مردم نیفته...
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جا نمی شود ،
این خنده ها
در قاب هیچ پنجره ای..!
▪️ @Dokhat_shohada