eitaa logo
‹ فاطمیون³¹³ ›
1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
116 فایل
⁽﷽⁾ " گروه فرهنگی دختران فاطمی" «عالَم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین است.» شروعـمون↶𝟏𝟒𝟎𝟏.𝟏𝟎.𝟏 کپی☁️↲ باذکرصلوات‌ 📮↲ارتباط با خادم : @Sadat338 ناشناس シ https://daigo.ir/secret/858911701
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان " بدون تو هرگـز " •پارت دهـم•🦋 بغلش کرد. در حالي که بسم ﷲ مي گفت و صلوات مي فرستاد، پارچه قنداق رو از توي صورت بچه کنار داد... چند لحظه بهش خيره شد؛ حتي پلک نمي زد در حالیکه لبخند شادي صورتش رو پر کرده بود، دانه هاي اشک از چشمش سرازير شد؛ – بچه اوله و اين همه زحمت کشيدي! حق خودته که اسمش رو بذاري؛ اما من ميخوام پيش دستي کنم مکث کوتاهي کرد زينب يعني زينت پدر.. پيشونيش روبوسيد.؛ خوش آمدي زينب خانم و من هنوز گريه مي کردم؛ اما نه از غصه، ترس و نگراني...بعد از تولد زينب و بي حرمتي اي که از طرف خانواده خودم بهم شده بود... علي همه رو بيرون کرد؛ حتي اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه؛ حتي اصرارهاي مادر علي هم فايده اي نداشت. خودش توي خونه ايستاد. تک تک کارها رو به تنهايي انجام مي داد مثل پرستار و گاهي کارگر دم دستم بود تا تکان مي خوردم از خواب مي پريد! اونقدر که از خودم خجالت مي کشيدم. اونقدر روش فشار بود که نشسته پشت ميز کوچیک و ساده طلبگيش، خوابش مي برد. بعد از اينکه حالم خوب شد با اون حجم درس و کار بازم دست بردار نبود. اون روز، همون جا توي در ايستادم، فقط نگاهش مي کردم.؛ با اون دست هاي زخم و پوست کن شده داشت کهنه هاي زينب رو مي شست... ديگه دلم طاقت نياورد... همين طور که سر تشت نشسته بود. با چشمهاي پر اشک رفتم نشستم کنارش؛ چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد. – چي شده؟ چرا گريه مي کني؟ تا اينو گفت خم شدم و دست هاي خيسش رو بوسيدم! خودش رو کشيد کنار... – چي کار مي کني هانيه؟ دست هام نجسه... نمي تونستم جلوي اشک هام رو بگيرم... مثل سيل از چشمم پايين مي اومد. – تو عين طهارتي علي... عين طهارت هر چي بهت بخوره پاک ميشه آب هم اگهنجس بشه توي دست تو پاک ميشه...) من گريه مي کردم... علي متحير، سعي در آروم کردن من داشت؛ اما هيچ چيز حريف اشکهاي من نمي شد. زينب، شش هفت ماهه بود. علي رفته بود بيرون، داشتم تند همه چيز رو تميز مي کردم که تا نيومدنش همه جا برق بزنه. نشستم روي زمين پشت ميز کوچيک چوبيش. چشمم که به کتابهاش افتاد، ياد گذشته افتادم . . . +ادامه دارد . . .؛ "ᴊᴏɪɴ" ↴ [@Dokhtaran_Fatemi313] ۰دختران‌فاطمے۰